نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت ششم
همانطور که در قسمت قبل گفتم وقتی وارد زندان ابوغریب شدیم من و دوستم از این حرکت خیانت آمیز فرقه بسیار شوکه شدیم و به مسئول زندان گفتیم قرار بود ما را به مرز ببرند؟! وی اصلا به حرف ما توجه نکرد و با لحن تحکم آمیزی گفت: بروید داخل شما فعلا به عنوان امانات […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت پنجم
در قسمت قبل از نشست تعیین تکلیف گفتم که بعد از 9 شبانه روز نشست تعیین تکلیف، وقتی مهوش سپهری بعنوان مسئول نشست دید که نمی تواند مرا با تهدید و ارعاب از تصمیمم منصرف کند رو به من گفت: 2 الی 8 سال در زندان که خودشان خروجی می گفتند می مانی تا اطلاعاتت […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت چهارم
در قسمت قبل از روحیه ای که از ارتباط با خانواده ام گرفتم، گفتم. وقتی از اتاق تلفن خارج شدم و به مقرمان رفتم، سریع کاغذی برداشته و در آن خطاب به مسئولم نوشتم از این لحظه به بعد یک روز هم حاضر نیستم در تشکیلات شما بمانم و می خواهم بدنبال زندگی خودم بروم […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت سوم
در قسمت قبل از ارتباط تلفنی با منزل برادرم گفتم. در حین تماس طوبی مسئول اکیپ پرسنلی وارد شد و چند لحظه به صحبت من با پسر برادرم گوش داد و گفت تا من ایستادم بهش بگو که آماده باشد تا هر وقت گفتی بیآید ترکیه. حدود یک ساعت تماس ها قطع شد و من […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دوم
در قسمت قبل از برقراری ارتباط با خانواده ام گفتم. توانستم به منزل برادرم زنگ بزنم که اتفاقا یکی از بچه های برادرم جواب داد. با شماره منزل برادرم ( متاسفانه یک سال است که به رحمت خدا رفته ) که تماس گرفتم یکی از پسرهایش گوشی را برداشت. وقتی صدایش را شنیدم که گفت […]
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت اول
دیشب به منزل خواهرم سری زدم تا او را ببینم و کمی کنار هم بنشینیم و دیدارها را تازه کنیم. چند دقیقه بعد دو برادرم همراه با همسرانشان هم آمدند. درحال گپ و گفتگو بودیم که موضوعی در رابطه با من پیش آمد و خواهرم به من گفت هنوز خدا را شکر می کنم که […]
تعهدنامه های اجباری؛ حربه رجوی برای سرکوب اعضا
بعد از شکست رجوی در ماجراجویی خود موسوم به فروغ جاویدان، جریان مسئله داری و اعتراضات اعضا و درخواست های آنها برای جدایی از فرقه بالا گرفت. بطوریکه رجوی تهدید فروپاشی تشکیلاتش را حس کرد. به همین خاطر برای منحرف کردن اذهان اعضا از علل شکست عملیات فروغ ابتدا نشست چند روزه بنام “تنگه وتوحید” […]
به بهانه سالگرد حمله به برج های دو قلو در آمریکا
20 شهریور سال 80 دقیقا یک ماه و اندی از زندانی شدن من در زندان انفرادی فرقه در کمپ اشرف می گذشت و من به جز چهار دیواری اتاقی که در آن بودم، خبری از دنیای بیرون نداشتم. یادم هست چند روز بعد از آنکه به این زندان منتقل شدم و داشتم از تنهایی کلافه […]
عشق خانواده حصارهای ۱۴ ساله فرقه را درهم شکست
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 جوانی پرشور و احساساتی بودم که متاسفانه با توجه به جو سیاسی آن زمان فریب شعر و شعارهای پر جذبه رجوی را خوردم و در همان سال 58 جذب سازمان او شدم. آنقدر تحت تاثیر رجوی قرار گرفته بودم که در سال 66 حاضر شدم نه تنها […]
خاطرات تلخ سال ۶۷ و عملیاتی که یک هفته ای تدارک دیده شد
در مورد حماقت رجوی موسوم به عملیات فروغ جاویدان در مرداد ماه سال 67 دوستان زیادی طی سالهای گذشته از زاویای مختلف به ابعاد خسارات زیانباری که رجوی از هر بابت به بار آورده پرداخته اند . قبل از بیان خاطراتم ذکر این موضوع را ضروری می دانم که رجوی هیچگاه تحلیل درستی از شرایط […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت آخر
همانطور که در قسمت قبل گفتم خانواده ام برایم بلیط هواپیما برای رفتن به خوزستان گرفته بودند، اما من به خواهر و برادرم گفتم با خودرو برویم چون دوست دارم بعد از سالها مناظر و شهرهای ایران را ببینم. آنها هم قبول کردند و بلیط هواپیما را کنسل کردند. ابتدا بعد از رفتن از هتل […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت هفدم
دیدار با خانواده درهتل المپیک شب 20 تیرماه 81 بعد از صرف شام مسئولی نزد ما آمد وگفت خبر خوبی برایتان دارم فردا بعد از صرف صبحانه شما نزد خانواده هایتان خواهید رفت تا زندگی جدیدی را به کمک آنها شروع کنید. واقعا نمی دانستیم باید خوشحال باشیم یا ناراحت لحظاتی همه درسکوت و فکر […]