جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین 02 آذر 1404
بدون خانواده زندگی معنا و مفهوم ندارد

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین

برادرم رضا سلام. خوبی؟ یادی از برادرت نمی کنی. حرفهای زیادی دارم، حرفهایی از جنس غربت و دوری. کلاً ما را فراموش کردی. چندین سال در عراق بودی و الان هم در کشور آلبانی. آلبانی چه خبر؟ در کمپ چکار می کنی. نمی دانم به لحاظ جسمی مشکل داری یا خیر. چشم را بستیم و […]

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین 15 اسفند 1402

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین

سلام برادر عزیزم . سالهاست که از درد دوری تو غصه می خورم. یادت می آید زمانی که با هم بودیم زمستان که می شد در شهر ما برف می بارید و با هم بازی می کردیم. زمستان امسال در شهر ما برف بارید و خاطرات آن زمان را در ذهنم تدایی کرد و حسرت […]

گفتگو انجمن نجات اراک با برادر رضا سلامی 16 اسفند 1401

گفتگو انجمن نجات اراک با برادر رضا سلامی

خانواده سلامی، از خانواده های عضو انجمن نجات هستند که سالهاست پیگیر وضعیت برادرشان رضا سلامی هستند که سالهاست به همراه خانواده در تشکیلات مجاهدین خلق اسیر هستند. محمد سلامی، برادر رضا سلامی در دیداری با مسئول انجمن نجات اراک درباره نحوه پیوستن رضا به مجاهدین خلق می گوید: زمانی که رضا در ایران بود […]

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 14 اسفند 1401

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

رضا جان سلام . حال و احوالت چطور است؟ بعضی وقتها به یاد دوران جوانی مان می افتم که با هم بودیم. یاد دوران کودکی می افتم که چه خاطراتی با هم داشتیم. عجب روزهایی با هم داشتیم ای کاش آن روزها بر می گشت. اگر از احوالات برادرت بخواهی بدانی باید بگویم که شکر […]

نامه محمد سلامی به برادرش رضا اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 12 شهریور 1401

نامه محمد سلامی به برادرش رضا اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

رضا جان برادر عزیزم سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. خاطراتی که با هم داشتیم فراموش شدنی نیست. نمی دانم الان در کمپی که زندگی می کنی در چه وضعیتی هستی؟! چندین سال است با من تماسی نگرفتی. اوایل گمان می کردم رفتی و پشت سرت را نگاه نکردی و خانواده خودت را به فراموشی […]

نامه محمد سلامی به مریم نقدی در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی 18 اسفند 1400

نامه محمد سلامی به مریم نقدی در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی

مریم سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. خیلی وقت است از شما خبری ندارم. نمی دانم به لحاظ جسمی سالم هستید یا خیر! تا به حال چند نامه برای رضا ارسال کردم اما جوابی از او نگرفتم. از وضعیت برادرم رضا هم خبری ندارم با خودم گفتم نامه ای برای شما بنویسم شاید جوابی از […]

نامه محمد سلامی به دادستان کیفری بین المللی 13 آبان 1400

نامه محمد سلامی به دادستان کیفری بین المللی

آقای کریم اسد خان دادستان محترم بین المللی من محمد سلامی هستم برادر رضا سلامی. برادر من نزدیک به 33 سال است در سازمان مجاهدین اسیر است. برادر من یک نظامی بود و به کشورش خدمت می کرد . سازمان مجاهدین او را فریب می دهد و او را به کمپ های خودشان منتقل می […]

رضا جان حسرت به دلم مانده که صدایت را بشنوم 03 خرداد 1400

رضا جان حسرت به دلم مانده که صدایت را بشنوم

سلام رضا ، حالت چطوراست؟! چندین سال است حسرت بدل مانده ام که صدایت به گوش من برسد. شما در محلی که زندگی می کنی آزاد هستی یا یک زندانی تبعید شده؟ باور کن زندانی تبعید شده هم حق تماس با خانواده خود را دارد. شما از زندانی تبعید شده فراترید! چندین سال خودت را […]

این چه حقوق بشری است که دست و پای شما را غل و زنجیر کرده اند؟! 30 بهمن 1399

این چه حقوق بشری است که دست و پای شما را غل و زنجیر کرده اند؟!

رضا جان سلام خبری به دستم رسید که ویروس کرونا در محلی که زندگی می کنی شیوع پیدا کرده و من نگران شما شدم. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه شرایطی قرار داری؟! چندین سال است تماسی با من نگرفته ای و من هم از شما خبری ندارم. علت اینکه با من تماسی نمی […]

blank
blank
blank