رجوی و ایدئولوژی سازمان
. باید به این حقیقت اذعان داشت که اساسا ایدئولوژی در هر دوره از حیات سازمان به ضرورت اهداف اصلی تر و تنها به عنوان محمل و پوششی برای دسترسی به هدف های محوری تر مورد استفاده قرار گرفته است.توجیهات چند وجهی رجوی از ازدواج با مریم عضدانلو که می توان آن را یک سرفصل تعیین کننده در تبدیل سازمان به یک فرقه تاویل کرد، گویای این حقیقت است که او می خواهد تا از تمامی پتانسیل های موجود در دین به نفع منافع فردی اش سوء استفاده کند.
کاتالیزورها در رهبری فرقه ها
نقش مریم در این تحول درست بر اساس آنچه سینگر از جنس تعامل و رابطه نزدیکان با رهبری ارائه می دهد نقش یک کاتالیزور است. در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نقشی که برای مریم قائل می شوند نقش یک الگوی کامل رفتاری و منحصر با موقعیت رهبری ایدئولوژیک است. مریم درست به این دلیل نزدیک ترین عضو به رجوی شناخته می شود که بیشتر از همه ضرورت رهبری فردی رجوی را درک و به همان میزان هژمونی او را ماده کرده است.
آغاز فصل مرگ
ضمن آنکه انحرافاتی همچون خودارضایی و همجنسگرایی از بارزترین بحرانهای منتج از انقلاب ایدئولوژیک میباشد که وقت و انرژی فراوانی را از رهبری و کنترلکنندگان مجاهدین برای مهار آن به هدر داده است (خود کرده را تدبیر چیست؟). انحرافات موصوف در سالهای پایانی دههی هفتاد گسترش زیادی داشت که بهدلیل شکایت فراوان نیروهای میلیشیا، کنترلکنندگان مجاهدین مجبور به برخورد با آن شدند و حتی رهبری مجاهدین در چندین نوبت جهت مهار آن با نیروها برخورد کرده و نشستهای متعددی پیرامون آن برگزار نمود. همچنین جداسازی قرارگاه زنان از قرارگاه مردان در همین راستا بوده است.
بیژن نیابتی زبان ترجمان استراتژی مجاهدین
اما به هر حال شواهد و قرائن نشان می دهند بر خلاف پیش بینی های آقای نیابتی در سال 2009 هم یک رئیس جمهور دیگر در کاخ سفید حضور خواهند یافت و هم مثل سه دهه گذشته آب از آب تکان نخواهد خورد. البته این به آن معنی نیست که جنبش عدالت خواهانه و مدنی ایران چشم انداز امیدوارکننده ای نخواهد داشت. بلکه به این معنی است که این جنبش ماهیتا سال ها است از سطح مطالبات و توقعات اپوزیسیونی مثل مجاهدین خلق گذر کرده است و به دنبال راه حل های اساسی تر و فراتر از دیدگاه های جزمی و ایدئولوژیک است. توقع حداقلی ما از آقای نیابتی که اتفاقا اصرار عجیبی دارند خودشان را از سطح درک و فهم مجاهدین بسیار فراتر معرفی کنند این است که عملا راه و مسیر خود را چه به لحاظ دنباله روی از تحلیل های کلیشه ای مجاهدین و چه به لحاظ محتوای ایدئولوژیک مجاهدین جدا کنند و آن گونه که مدعی هستند فرسنگ ها از مجاهدین جلوتر هستند عملا حرف و حدیث تازه ای در باب جنبش نوین ایران ساز کنند.
شاخص های ایدئولوژیک و فرقه ای مجاهدین خلق مبنای تنظیم رابطه با بیرون
اثبات این معنی که چنین نگره ای در خصوص مرزبندی های سیاسی و تنظیم رابطه مجاهدین با بیرون محصول یک دستگاه هستی شناسانه و ایدئولوژیک است که به موازات تمایلات و تبدیل مجاهدین به یک فرقه تشدید و تثبیت گردیده کار دشواری نیست. گو اینکه این خصیصه تمامی جریان های ایدئولوژیک را مشمول و در بر می گیرد، اما به دلایلی از جمله تبدیل مجاهدین به یک فرقه این خصلت ابعاد پیچیده تری به خود گرفته است
گزارش وزارت امور خارجه آمریکا در سال۲۰۰۷ – قسمت ۶
ایدئولوژی مجاهدین چندین بار بازنگری شده است و عناصری از مارکسیسم، اسلام و فمینیسم را به هم می آمیزد.
رابطه بدنه تشکیلات با آنچه ایدئولوژی سازمانی نامیده می شود
همانطور که اشاره کردید حکومت ها و دولت های منفعت طلبی که روی تروریسم خوب و بد سرمایه گذاری می کنند، در هرکجای دنیا که باشند، برای پیشبرد مقاصد شان، از سازمان استفاده ابزاری می کنند و بسته به سیاستی که اتخاذ می کنند، مجبورند که توجیهی حقوق بشری برای این حمایت بتراشند.
رهبری فرقه گونه مجاهدین
شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین قصد دارند رژیم ایران را سرنگون سازند ودراین رابطه استفاده از شیوه مبارزه مسلحانه را لازم می بینند. شورای ملی مقاومت در سراسرجهان، بازوی سیاسی مجاهدین می باشد. مجاهدین تا اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و انگلیسی بعنوان قویترین و نظامی ترین گروه اپوزیسیون بشمار می رفتند که از طریق خاک عراق در داخل ایران عملیات انجام می دادند
شکایت و انتظار از خارجی دردی از شما دوا نخواهد کرد
گروه در حال انحلال مجاهدین در طی تاریخچه سراپا متناقضش به دست آویزها و روش های مختلفی برای بقایش چنگ زده است. یکی از این دست آویزها مساله ی”مبارزه با امپریالیسم”و امحاء آن بوده است. مساله ای که بارها آن را مستمسک کردند تا در سایه آن به اهداف شوم و پلیدشان برسند.

