چهل سال بی خبری…
چهل – سال – خفقان فرقه ای … مادران پیر شدند، پدران سالخورده شدند، خیلی ها بی صدا شکستند. تا کی باید این خانواده ها منتظر دیدار جگرگوشه هایشان باشند. دیگر خیلی از مادران تاب نمی آورند. دیگر پدران یکی یکی آب می شوند. پس کو آن حقوق بشری که رجوی ها از آن دم […]
یاسر اکبری نسب را چگونه سوزاندند؟
من شهرام بهادری گرگری، از کسانی هستم که چند سال از بهترین سالهای عمرم را در مناسبات زندان گونه سازمان مجاهدین سپری کردم.در همان سال های اول ورودم به سازمان با دو جوان همشهری آشنا شدم که از کشور آلمان به عراق آمده بودند. یاسر و برادرکوچکترش موسی اکبری نسب از جوانانی بودند که به […]
نامه مادر و برادر چشم انتظار محمد رضا پورمهدی
سلام محمدرضا اینجانب داود پورمهدی داداش، من سالم، خانواده سالم، از طرف ننه و خودم سلام مخصوص دارم، تلفن همراه، اینترنت، همه چی داریم، لطفا با من تماس داشته باش، تا به مادر، نشان (دهم)، خیالش راحت شود. داود پورمهدی
بی حیثیتی برای رجوی ها مهم نیست، نامشان باید مطرح باشد
این گروه مستاصل و ضد ملی، اینقدر برای از یاد رفتن نامش نگران است که حاضر است حتی با بدترین القاب هم که شده، مطرح شود. شخص مسعود رجوی هم در بعضی ازنشست ها، باین موضوع تاکید داشت که مهم آنست که نام او و سازمانش بر سر زبان ها باشد واشکال چندانی ندارد که […]
مجاهدین اجازه فعالیت سیاسی در آلبانی را ندارند
وزیر کشور آلبانی اخیرا (1 دی ماه)، در مصاحبه ای اعلام کرد: “…مجاهدین بدلایل انسانی در آلبانی پذیرفته شدهاند تا به آنها حفاظتی داده شود که در محل قبلی از آن برخودار نبودند، آنها کسانی هستند که نه برای فعالیتهای سیاسیشان بلکه برای زندگی در البانی به آنها خوشامد گفته شده است. بنابراین آنها بدلایل […]
باند رجوی به چیزی جز مردن مردم ایران راضی نیست
در رابطه با تایید و تشدید تحریم های ظالمانه ی بزرگ جهانخوار برعلیه مردم ایران، رجوی ها از پیدا شدن هرروزنه کوچکی که اندکی بتواند آثار جنایتکارانه ی این تحریم را کمتر کند، نگران است، بطوری که دریکی ازنوشته هایش میخوانیم:” درحالیکه با آغاز تحریمها علیه مطامع دیکتاتوری ولیفقیه هرروز حلقه محاصره علیه نظام آخوندی […]
نامه آقای غلامرضا اکبری نسب به برادرش مرتضی اکبری نسب در آلبانی
به نام خداوند بخشنده مهربانسلام برادر خوبم می دانم فاصله من و تو زیاد است، مسافت را نمی گویم که طی مسافت بمراتب راحت از پرکردن فاصله فکری و قلبی است.سالها با اشک و یادآوری خاطره ها این فاصله را تا حدی پر می کنیم، اما مانند بسیاری که به پادزهر خود روئین تن شده […]
زنان، مظلوم ترین لایه در مجاهدین
از زمانی که مسعود رجوی، بطور ریاکارنه و دروغینی، هژمونی در مناسبات سازمان را به زنان تفویض نمود، بر مظلومیت این زنان بشدت افزود. با این شیوه، زنجیری به پای آنان بست که براحتی، باز نخواهد شد. – زنان باید اصلی ترین اهرم سرکوب یعنی فرماندهی، را در دست می گرفتند! – زنان باید در […]
شروع دوران بازنشستگی ارتش رجوی و ظهور تیف…
اینکه چطور تیف ((TIPF، تشکیل شد؟ داستان هائی طولانی، عجیب و البته شنیدنی دارد. بعد از شروع حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق، ما (نیروهای سازمان)، پس از تحمل بمباران های شدید، طبق دستور مسعود، به اشرف برگردانده شدیم. بعد از عقب نشینی به اشرف و خلع سلاح و داستان هائی که همگان […]
تولدی برای مرگ
سال 1375 را برای خودم تولدی دیگر می دانستم، می گفتند در انقلاب خواهر مریم، متولد خواهید شد. نوارهای انقلاب را با دقت فراوان پشت سر می گذاشتیم و منتظر آن تیک بودیم که تولدمان را رقم بزند. به صحبت های مریم و مسعود آنقدر گوش می دادیم که موقع رفتن برای ناهار، انگار کوه […]
درد دل دو جدا شده در یک محفل دوستانه – قسمت پایانی
من و علی امانی روزگار سختی را پشت سر گذاشتیم، تجارب تلخ و گاها شیرینی هم داشتیم، اما شیرینی آزادی بعد از آن اسارت تلخ، کاممان را آنقدر شیرین کرده که برای دیگران توصیه میکنیم که از آن گذشته عبرت انگیز ما، پندآموزی کنند.در ادامه دیدارم با علی، به پیشنهاد او و برای دلداری به […]
نامه ی مادر چشم انتظارعلی جودت
به نام خدا من مادر علی جودت هستم، من خیلی مشتاق دیدار تو هستم، من روزها را می شمارم تا تو را ببینم و خیلی دل تنگ و نگران تو هستم، من جیران عبدالمحمدی مادر علی جودت خیلی نگران و چشم انتظار تو هستم. من از تو خواهشمندم که به هر طریق ممکن با من […]