سوزنامه مجاهدین از پیام من به اشرفیان
سازمان مجاهدین با سوز و آه نسبت به پیام صوتی من به اشرفی ها ناله سر داده و کینه و خشم و سوز خود را بروز داد و نشان داد که دقیقا از چه چیزی هراس و واهمه دارد. سازمان در مقاله ای که با اسم سیامک ذاکر و با عکس او در حال سنگ پرانی به سوی خبرنگاران در سایت ایران افشاگر درج کرده؛ ضمن اشاره به مطلبی که من در پیام به اشرفی ها با مضمون زیر فرستاده بودم حساسیت و برافروختگی خود را نشان داده.
این دو گور موازی در مقر اروپایی فرقه مجاهدین برای کسی است یا برای کاری؟
خبرهای رسیده از مقر اروپایی فرقه مجاهدین (اُورسورواز) حاکی از این است که آنها در گورستان شخصی شان در این مقراقدام به حفر دو گورموازی درکنار هم کرده اند ؛حفر و تزئین و رسیدگی های خاص به این دو قبر تازه کنده شده برای اعضای مجاهدی که آن را دیده اند بسیار سئوال بر انگیز است. ولی مثل مابقی مسائل تشکیلاتی ؛در این مور نیز نه کسی جرأت پرسیدن دارد و نه بعد از مدتی که از این اقدام گذشته, کسی قصد توضیح دادن.
در فرقه رجوی، ما هم بیمار بودیم
من بیمار شدم آنهم بیماری عفونت سرخرگ آئورت قلب. دکترخودمان که بعدها در نشست های عملیات جاری معلوم شد که فقط سه ترم دانشجوی پزشکی بوده و با تدبیر سازمان دکتر خطاب میشده و میشود با درایت تشکیلاتی تشخیص داد که مبتلا به تمارض شده ام و برای فرار از کار و نشست و ….. به درد نداشته اذعان میکنم وهمین شد منشاء نشست و فحش و بد و بیراه به این حقیر که تصمیم گرفتم که برای خلاصی از این همه بپذیرم که مشکلی در کار نبوده و همان طور که سازمان میگوید باید با تمارض مقابله کنم ؛گذشت و بیماری چون واقعی بود رنجم میداد.
مسعود رجوی برای خشونت در عراق زمینه چینی می کند
مسعود رجوی در این پیام اعضا را به خشونت میخواند و میگوید: از این پس قاطعانه می گوییم که جواب تعرض و سنگ و مُشتِ وحوش مزدوران، سنگ و مشت و دفاع تمام عیار است. یکباردیگر نیز مسعود رجوی در سالهای دور در ایران اعلام کرد و گفت: وای به روزی که تصمیم بگیریم جواب مشت را با مشت و گلوله را با گلوله بدهیم و همین جمله روزها و سالهای پرخشونت و مرگ هزاران نفر را رقم زد و مجاهدین بعد از آن تا توانستند دست به ترورهای کور و انفجار و خشونت زدند
پیام بهزاد علیشاهی به دوستان اسیرش در قرارگاه مجاهدین
منتظر کدام حادثه مانده اید؟ بزرگترین طوفانهای سیاسی ایران و عراق و منطقه را در نورید ولی شما همانجا که بودید ماندید ؛ این زمینگیر شدن نیست؟. پس تأمل و تعلل برای چه؟ سازمان و مسئولانش شما را میترسانند که اگر بروید مزدور میشوید و معتاد میشوید و هزار برچسب ناروای دیگر ؛ آنها سعی میکنند که شجاعت مستقل بودن و مستقل فکر کردن رااز شما بگیرند و وانمود کنند که بدون سازمان نمیتوانید زنده بمانید.
مسعود رجوی از صدام حسین تا سارا پالین و…
مجاهدین از گفته های سارا پالین علیه جمهوری اسلامی چنان خوشحال میشوند که نمیتوانند ظاهر سازی کنند و خوشبینانه و کودکانه در رویا پردازی پیروزی او و حمله آمریکا به ایران ؛ طبق اخلاص بر کف به خوش خدمتی میپردازند که یگانه آلترناتیو جایگزینی را از دست ندهند.آنها چنان سرمست یک جمله سارا پالین میشوند که باور نمیکنند مردم آمریکا و جهان مطلقا ظرفیت جنگ دیگری راندارند؛
مجاهدین و سوء استفاده از چهره هایی همچون مرضیه
هیچوقت اخبار درست در اختیار او نیمگذاشتند بقول همان نیکو خانم ؛ خوشبختانه خانم مرضیه زیاد هم اهل خبر نبود ؛ میگفت همینکه نامه های هوادارانش را برایش میخوانیم و میگوییم که استقبال کرده اند برایش دنیایی است. نه ایمیل و سایتی داشت و نه گذاشتند که بفهمد میشود داشته باشد ؛نه تلفن و موبایلی داشت و نه گذاشتند که بفهمد میشود داشته باشد ؛ نه مصاحبه ای با رسانه های آزاد داشت و نه گذاشتند که بفهمد میتواند مصاحبه کند.
تاورنی و بهای گزافی که هنوز سازمان مجاهدین می پردازد
در ژوئن گذشته جمع کردن تعدادی آدم در شهر تاورنی برای مجاهدین هزینه هنگفتی به همراه داشت ؛ صحبت از رقم مادی ده میلیون یورویی که مجاهدین متحمل شدند نیست ؛ بحث هزینه های هنگفت سیاسی و تشکیلاتی است که بعد از سه ماه از آن تاریخ تمام قد رخ نموده است ؛ اکنون با فروکش نمودن تب و تاب تبلیغات مجاهدین ؛کابوس تمام عیاری از این گردهمآیی مقابل مسئولین سازمان قد برافراشته است ؛ کابوسی در دو بعد تشکیلاتی و سیاسی
رقص رهایی، مسعود رجوی و زنان شورای باصطلاح رهبری فرقه
“رقص رهایی” که خانم سلطانی از آن اسم برده؛ برایم کلمه ای آشناست.مسعود رجوی در نشست سی نفره جمعبندی تیمهای عملیاتی گفت: بدانید که”رقص رهایی” را شهدا بربالای چوبه های دار سردادند و این خواهران شورای رهبری در پای خواهر مریم (اشاره به تعدادی از زنان که آنجا بودند مثل رقیه عباسی ,ژیلا دیهیم و زهره قائمی) و از ما خواست که قبل از هر عملیات و ماموریتی یگانه شویم و ریزترین مسائل جنسی ذهن و ضمیرمان را بازگو و بازنویس کنیم که شایسته دستور گرفتن از آن خواهران باشیم.
داستان تاکتیک ؛ استراتژی و ایدئولوژی مجاهدین در طول زمان
بار آمریکا آمد و تاکتیک شد خوش خدمتی و خط موازی و استراتژی هم شد سرنگونی از طریق حمله نظامی آمریکا و به قدرت رسیدن توسط آنها با نشان دادن لیاقت خود تا قبل از حمله نظامی ؛ ایدئولوژی هم شد اسلام آمریکایی ناب که از شانس بد و جور زمانه آمریکا هم رفت و اشرف و مجاهدین در عراق تحویل عراقیها شدند و در خارج بلاتکلیف. حالا مانده اند که چه تاکتیکی اتخاذ کنند نه نیرویی در داخل ونه تیمی و نه حامی بزرگی چون صدام و نه حتی استخدام رسمی از طرف بولتون و دیگرانی که به مجاهدین بعنوان یک ابزار فشار نگاه میکنند.
چرا از برگزاری گردهمآیی مجاهدین خلق در پاریس نگرانم؟
روزبیست و ششم این ماه هم که گردهمآیی مجاهدین در پاریس بود، باز هم نگران شدم ؛ نگران آدمهایی که برای تفریح و پول به تظاهرات رفته بودند ؛آدمهایی که از این به بعد برای تظاهرات قیمت دارند ؛کاش مجاهدین همان چند نفر اعضای ثابتشان در خارج کشور را جمع میکردند،من آدمهایی را دیدم که از این تظاهرات برگشته بودند و تاسف خوردم و گفتم کاش سازمان؛سازمانی بود که بشود نقدش کرد وآن به چالش کشید و حرفهایش را شنید
خشونت و حسرت بدلی مجاهدین ایدئولوژیک است
گویا مجاهدین در مقابله با رها شدگان از این فرقه آنقدر احساس خفت و سرخوردگی میکنند که به هیچ طریق نمیتوانند جلوی خودشان را گرفته و چهره واقعی تاثیرات مغز شویی فرقه ای را نشان ندهند؛قبل تر دوست عزیزم محمد حسین سبحانی و بعد محمد کرمی و حالا برای چندمین بار به من حمله ور شدند ؛ من نسبت به حمله کنندگانم سرسوزنی احساس خشم و تنفر نداشته و ندارم وهرچه هست احساس ترحم است و بس.