جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
تنها نگرانی ما سلامتی توست 13 آبان 1387

تنها نگرانی ما سلامتی توست

. وقتی توبه لحاظ ذهنی وروحی درآن سازمان آزاد نباشی، بعید می دانم که جسم سالمی داشته باشی واین تمام نگرانی ما می باشد.ولی با توکل به خدا امیدواریم که صحیح وسالم به میهن برگردید وزندگی آسوده ای را دنبال کنید که ما نیزکمکارفرزندم خواهم بود وازاین بابت نگران نباش.

پدر و مادر با دوری حسرت دیدار شما سوختند 08 آبان 1387

پدر و مادر با دوری حسرت دیدار شما سوختند

حال پدر و مادر با دوری و حسرت دیدار شما سوختند و به دیار ابدی رفتند. من نیز عمرم از مرز 60 گذشته. اگر صلاح می دانید با من بیشتر تماس داشته باشید که فرصت ها از دست نرود. زمانی می آید که دیر شده و اثری از ما نیست. خدمت خانواده ی محترم و نورچشمی امیر سلام مرا برسانید. خیلی خیلی دلم می خواست امیر را ببینم.

خود را از بند رها کن 02 آبان 1387

خود را از بند رها کن

میدانم که بخاطرشرایط محیطی که دران قرارگرفتی دست وبال توبسته است. هرکسی درفرقه رجوی باشد اسیروگرفتارمی شود. راستی نامه یوما جون را درسایت انجمن نجات مطالعه کردی؟ چرا جواب نامه را نمی دهی!؟ میدانم که هنوزبعدازگذشت بیست وچند سال هنوزروبی با ایمان وبا اخلاص وروشنفکری هستی که می توانی واقعیت را بببینی وخود را ازبند شیطان وابلیس های زما ن نجات دهی.

ما همچنان چشم به راهیم 23 مهر 1387

ما همچنان چشم به راهیم

تو را قسم می دهم به روح بلند ملکوتی مادر که حدود بیست و چند سال است که از دنیا رفته به فکر ما بیفتی و نظر خودت را عوض کنی و برگردی به وطن و آغوش گرم خانواده خودت مگر دوران قبل از سربازی فراموشت شده که منه پدر چقدر برای تو زحمت کشیدم

امید داریم به زودی دیدارها تازه گردد 22 مهر 1387

امید داریم به زودی دیدارها تازه گردد

انشاءالله به وطن خود بازخواهی گشت وبدین صورت یک تو دهنی محکم وکوبنده به سازمان سراپا فریب ونیرنگ خواهی زد وخودرا ازوجود انها پاک خواهی کرد. اگرتونیایی خودم با مادرت خواهم آمد وتورا تحویل خواهیم گرفت وبه کانون گرم خانواده بازخواهیم گرداند.

ما را منتظر نگذار 21 مهر 1387

ما را منتظر نگذار

توهمیشه برای خانواده ات الگو بودی وبیا که دوباره نخواهیم با ذکرخاطرات خوش باشیم ما می خواهیم تورا برای همیشه باخودمان ودرخودمان داشته باشیم.پس زیاد مارا منتظر نگذارید وتصمیم نهایی خودرا برای بازگشت به خانواده را بگیرید که البته جای گفتن ندارد که همه چیزبرایت مهیا است.

ازروزی که رفتی باران چشمهای مادر قطع نشده 15 مهر 1387

ازروزی که رفتی باران چشمهای مادر قطع نشده

برادرعزیزم کاش می دانستی که ازروزی که رفته ای باران چشمهای مادرقطع نشده وبا چشمهای اشک آلود خیره به درمانده که برگردی. کاش بدانی که پدرگوشهای خود را به صدای زنگ تیزکرده که تو برگردی.

آرزو داریم تو را ببینیم 14 مهر 1387

آرزو داریم تو را ببینیم

مصاحبه تو رو دیدیم لابه لای صحبت هایت گفتی که خانواده با من تماس گرفتند و گفتند که کسی منتظر تو نیست. دائی عزیز بعد از رفتن و اسیر شدن تو کدام یک از خانواده صدای گرم و صورت زیبای تو را دیدن گر چه همه ما آرزو داریم تو را ببینیم.این حرفها صحت ندارد وما میدانیم که برایت دیکته می کنند.

پدر و مادرت برای دیدار شما روز شماری می کنند 14 مهر 1387

پدر و مادرت برای دیدار شما روز شماری می کنند

اگر از حال و احوال پدر و مادر شما را خواسته باشید خوب هستند و برای دیدار شما روز شماری می کنند چرا برای ما نامه نمی دهید 25 سال پدر و مادر چشم به راه هستند که شما بیایید ولی متاسفانه شما هیچ وقت به فکر اینها نیستید

اطلاعات دریافتی شما کذب محض است 13 مهر 1387

اطلاعات دریافتی شما کذب محض است

سالهاست که به دنبالت میگردم به هردری زدم تا سرنخی ازشما بیابم که نهایتا ازطریق صلیب سرخ موفق به این امرشدم. الان خیلی خوشحالم که توانستم بعداز25 سال روی زیبای شما را هرچندکوتاه ببینم. حال وقت آن رسیده که ترتیبی اتخاذ گرددتا به این مشکلات وبدبختیها خاتمه دهی.

برای همیشه خود را رها کن 11 مهر 1387

برای همیشه خود را رها کن

خواهری که می دانم قلب ودلت با ماست. نبضت با ما وخانواده خودت می زند وما را دوست داری ومی خواهی که به آغوش گرم وپرمهرخانه وکاشانه ات برگردی. پس جسارت وشجاعت داشته باش وبه خواستهای فرقه رجوی گوش نده وراسا برای آینده خود که ما پشتیبان توهستیم،تصمیم قاطع برای بازگشت به وطن عزیزوخانواده چشم انتظاررا بگیروبا توکل به خدای مهربان برای همیشه خودرا ازاد ورها بکن.

پشت این دیوار بلند یک تلنگر است 09 مهر 1387

پشت این دیوار بلند یک تلنگر است

اگر بعداز سالها تلاش گم کرده ات را بیابی دوست داری همه چیز را تغییر دهی حتی معیارهایت را گاهی و حتی به زمان ومکان فکر می کنی به زندگی کوتاه به اینکه مرگ وزندگی دست خدای بزرگ هست پس چرا؟چرا در مقابل موانع متوقف شویم چرا موانع را پشت سر نگذاریم…

blank
blank
blank