جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
گفتگوی خانم معینی با انجمن زنان – قسمت پنجم 09 شهریور 1392

گفتگوی خانم معینی با انجمن زنان – قسمت پنجم

آنها به من گفتند که برای دستت می روی فیزیوتراپی در بغداد و ما داریم رسیدگی می کنیم به من گفتند به خودت افتخار کن، برگرد روی روال کارهایت و باید قبل از اینکه بخواهی عمل کنی باید دستت کمی به حرکت بیاید و دو روز بعد رفتم بغداد در سالنی برای فیزیوتراپی کرایه کرده بودند، خانمی به اسم راضیه به من گفت باید پارافین گرم روی دستت بریزی که این رگهائی که خشک شده باز بشود و این برای دستت خوب است، بعد کمی ریخت روی دست خودش و گفت: ببین نترس

گفتگوی خانم معینی با انجمن زنان – قسمت چهارم 29 مرداد 1392

گفتگوی خانم معینی با انجمن زنان – قسمت چهارم

تشکیلات رجوی می خواست هر گونه عاطفه و رابطه ای را از بین ببرد و همه را با این شوکها مواجه کند تا حداقل آنها خواسته بیشتری برای مداوا نداشته باشند و تازه بدهکار هم بشوند که چرا خوب نجنگیده و کشته نشده اند. آنها می خواستند با دیدن قبر او این عاطفه و احساس را تبدیل به خشم و طغیان بیشتر برای انجام سایر اهداف تشکیلاتی بکنند

نامه خانم زهرا معینی خطاب به خانم ماریا گراچه 26 مرداد 1392

نامه خانم زهرا معینی خطاب به خانم ماریا گراچه

اخیرا پیامی از آقای رجوی برای کسانی که سالیان سال برایش جنگیده اند و همه چیز خود را از دست داده اند آمده است که به آنها گفته است هر کس که نمی خواهد بماند برود گم بشود و ما هیچ کمکی به افراد نمی کنیم در صورتی که این عزیزان بهترین سالهای عمرشان را با این تشکیلات گذرانده اند، و حالا که سنشان بالا رفته است به آنها می گوید بروید گم شوید.

نامه انجمن زنان ایران خطاب به خانم ماریا گراچه 24 مرداد 1392

نامه انجمن زنان ایران خطاب به خانم ماریا گراچه

انجمن ما متشکل از خانم هائی است که سالهائی را در تشکیلات سازمان مجاهدین سپری کرده اند و بعد از جدا شدن تسلیم سکوت و تهدیدهای این تشکیلات نشده اند و تصمیم گرفته اند که دست به افشاگری زده و اطلاع رسانی برای جامعه اروپا و مردم ایران بکنند تا همگان بدانند که در درون این فرقه بر اعضاء چه می گذرد. رهبری این سازمان زنانی را انتخاب کرده است تا با شما دیدار کنند و با برخوردهای فریبنده و کار روی احساسات، شما را فریب بدهند.

گفتگوی خانم معینی و انجمن زنان – قسمت سوم 20 مرداد 1392

گفتگوی خانم معینی و انجمن زنان – قسمت سوم

به ما گفتند که سلاحها را تحویل بدهیم و همگی برای افطار به سالن برویم و به هما گفتند که بماند محل را تمیز کند، من دلم می خواست می ماندم و با خودم گفتم تنها نباشد و دوست داشتم با او حرف بزنم دلم می سوخت که چقدر ناامید است اما مسئولم گفت برو او بعدش می آید و من فرمان را باید اجرا می کردم و ما همگی به سالن رفتیم، داشتیم افطار میکردیم که دیدیم همه دارند می دوند سمت همان محل و گفتند که جائی آتش گرفته است، محل تنظیف سلاح وقتی رفتیم جلوی سالن آتش زیادی بود

فراخوان انجمن زنان ایران برای آزادی خانم شیرین معینی از تشکیلات رجوی 16 مرداد 1392

فراخوان انجمن زنان ایران برای آزادی خانم شیرین معینی از تشکیلات رجوی

ماه گذشته شیرین معترض به تشکیلات توسط سازمان به آلبانی می آید و علیرغم کنترل تشکیلاتی و نارضایتی تشکیلات برای خود موبایلی تهیه می کند و با خانواده ارتباط برقرار و درخواست کمک می کند و نارضایتی خودش و اینکه تصمیم دارد از این تشکیلات خارج و آزاد برای خودش زندگی و تشکیل خانواده بدهد وقتی که خواهر شیرین از او می خواهد که آیا ایمیل دارد که به خواهرش بدهد، متوجه می شود که اصلا اینها دسترسی به اینترنت ندارند

گفتگوی خانم معینی و انجمن زنان – قسمت دوم 09 مرداد 1392

گفتگوی خانم معینی و انجمن زنان – قسمت دوم

البته من از مسئولم همان موقع سوآل کردم و او گفت: به قول برادر مسعود ما به امام حسین اقتدا کرده ایم ما تشکیل خانواده می دهیم، جنگ می کنیم می کشیم و کشته می شویم این قانون است و حرفهای فرمانده ام برای من قانع کننده نبود و در ذهنم جا نمی گرفت بعدها البته باز هم این سوال اضافه شد که پس چگونه بعد از همین عملیات فروغ جاویدان به دستور رهبری می بایست همه زنها و مردها از یکدیگر طلاق می گرفتند

گوشه ای از ناشنیده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان 01 مرداد 1392

گوشه ای از ناشنیده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان

بعد از ورود به پایگاهشان در پاکستان سازمان مجاهدین خلق همسرم را از من جدا کرد و به من گفتند تو به ایران برگرد ازدواج با تو دستور ما بوده است که محمد حسن بهشتی بتواند با محمل عادیسازی خارج بیاید و تو به ایران برگرد. من شوکه شدم و گفتم که هرجا شوهرم باشه من هم می مانم. من به لحاظ عاطفی به او وابسته بودم و به لحاظ عاطفی خیلی اذیت شدم ویادم هست چقدر گریه کردم.

رجوی: دشمن درجه یک ما، بتول سلطانی است 30 تیر 1392

رجوی: دشمن درجه یک ما، بتول سلطانی است

آنقدر ما را ترساندند که من خودم به شخصه تصمیم گرفتم که بمانم اونجا و بعد ببینید حالا بعد از بیست سال همکاری با این سازمان و در حالیکه از همه چیز خودم گذشتم چگونه است که به صرف انتقاداتی که به اونها و تشکیلاتشون از روز جدائی داشته ام دشمن درجه یک من می شوم اینها شیرازه تشکیلاتشون در حال از هم پاشیدن است

ملاقات انجمن زنان با نماینده صلیب سرخ در شهر کلن آلمان 12 تیر 1392

ملاقات انجمن زنان با نماینده صلیب سرخ در شهر کلن آلمان

در این ملاقات لیست اسامی تعدادی از کسانی که معترض در تشکیلات هستند و در قتلگاه لیبرتی در معرض مرگ و نابودی قرار دارند از جمله برادر خانم میرباقری آقای سید علیرضا میرباقری تقدیم این نماینده شد. در این ملاقات همچنان از وضعیت سخت و دردناک کسانی که اغلب سن بالا دارند و نیازمند مراقبت و درمان هستند گفتگو شد و خواهان همکاری و کمک از طرف ارگانهای حقوق بشری به این نفرات شدند.

مصاحبه تلویزیون کانال ۵ فرانسه با خانم بتول سلطانی 09 تیر 1392

مصاحبه تلویزیون کانال ۵ فرانسه با خانم بتول سلطانی

من مدت زیادی بود که معترض بودم و برایم شیوه ها و رفتارهای رهبری و تشکیلات عجیب بود آنها دروغ می گفتند به اعضا ولی وقتی که می دیدم کسانی که فرار می کردند خیلی سریع با کمک استخبارات عراقی و مأمورهای تشکیلاتی سازمان دستگیر شده و به پادگان بر می گرداندند و سر به نیست می شدند و یا تحت برخورد و شکنجه قرار می گرفتند اعتراضم را آشکار نکردم تا اینکه فرار کردم.

تبریک به آقایان روحانی و دکتر قصیم بخاطر اقدام شجاعانه استعفا از شورای ملی مقاومت 18 خرداد 1392

تبریک به آقایان روحانی و دکتر قصیم بخاطر اقدام شجاعانه استعفا از شورای ملی مقاومت

رجوی طی این سالها هر بلائی که دلش خواسته به اسم آزادی و جنگ با دشمن بر سر این افراد آورده است طوری که با کمال تعجب همگان افراد را وادار به بدترین اهانت ها به خانواده های خودشان هم می کنند که دیگر این وجه از بی شرافتی این ایدئولوژی سابقه نداشته (نامه هائی نظیر آنچه به اسم برادر یا خواهر برای خانم ها عاطفه و عفت اقبال نوشته شد یا برای خانم میرباقری از زبان خواهرش یا برای مازیار ایزد پناه از زبان برادرش و ….) و حتی شعار ساخته اند که ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما

blank
blank
blank