استحکام مالی ریشه های مجاهدین، با مالکیت و فروش نفت عراق – قسمت اول

زمانی که در عراق بودیم، سازمان به ما اعلام می کرد که منابع مالی ما فقط مالی – کاری در اروپا و برخی کمک های مردمی از داخل ایران است، از همین رو همیشه ما را به صرفه جوئی و کاهش و حفظ منابع مالی محدود سازمان دعوت می کرد! حتی یک بار نشست قرارگاه […]

زمانی که در عراق بودیم، سازمان به ما اعلام می کرد که منابع مالی ما فقط مالی – کاری در اروپا و برخی کمک های مردمی از داخل ایران است، از همین رو همیشه ما را به صرفه جوئی و کاهش و حفظ منابع مالی محدود سازمان دعوت می کرد! حتی یک بار نشست قرارگاه گذاشتند و مسئول خواهر مربوطه اعلام کرد که علیرغم دست بستگی زیاد، ولی باید اعلام کنیم که مالی – کاری های بچه های سازمان در اروپا( گدائی از شهروندان اروپائی )کاهش یافته است و ممکن است در روزهای آتی با تغییراتی در برنامه ی غذایی مواجه شوید که لطفا همکاری کنید! از فردای آنروز کامیون کامیون بادمجان سیاه بود که وارد قرارگاه می شد و ما پاک کرده و فریز می کردیم!
حتی با ساده لوحی، از این موضوع خوشحال می شدیم که چقدر سازمان با ما روراست است و ما را صاحبخانه می داند و علیرغم حذف گوشت و مرغ از چند برنامه ی غذایی، از استقلال سازمان خوشحال بودیم که وابسته به هیچ دولت و دولتمردی نیست.

اما بعد ها که از سازمان جدا شدیم و به اطلاعات مالی سازمان دست یافتیم، با کمال تعجب دیدیم که چطور کرور کرور از دینارها و دلارهای دولت عراق، تحویل عباس داوری و مهدی ابریشمچی و سایر نمایندگان سازمان شده و به خزانه ی رجوی ها واریز می شده است.

بعدها در رصد اخبار مالی سازمان در مصاحبه ای با یک روزنامه ی عراقی توسط مترجم ارشد زبان عربی مسعود رجوی، یعنی آقای حسین نژاد، متوجه شدیم که) این مصاحبه بعد از سرنگونی صدام حسین و متواری شدن مسعود رجوی انجام گرفته است):

” همچنین دولت عراق سهمیه زیادی از نفت عراق به سازمان اختصاص داد. قبل از سال ۱۹۹۱ سهمیه سازمان از نفت عراق پنجاه هزار بشکه در روز بود ولی بعد از سال ۹۱ و کمک رجوی به ارتش صدام در سرکوب کردها و شیعیان عراق این سهمیه به هفتاد هزار بشکه در روز رسید که تا سال ۲۰۰۰ ادامه داشت.

در این سال دیداری بین مسعود رجوی و صدام صورت گرفت که من در جریان کامل این دیدار بودم و گزارشها و نامه‌ها به مدت یک ماه از این دیدار نوشته می‌شد.

آنها سه درخواست از صدام حسین داشتند: درخواست اول افزایش سهمیه سازمان از نفت عراق از هفتاد هزار بشکه به صد هزار بشکه در روز یعنی سه میلیون بشکه در ماه؛ درخواست دوم دادن تانکهای بیشتر به ارتش آزادیبخش و درخواست سوم پشتیبانی نیروهای عراقی از ارتش آزادیبخش بود بدین ترتیب که در صورت تصمیم حمله به خاک ایران نیروهای عراق به مسافت ده کیلومتری وارد خاک ایران شده و از نیروهای رجوی پشتیبانی کنند. این درخواستها را مسعود رجوی در آخرین دیدارش با صدام حسین در سپتامبر سال ۲۰۰۰ ارائه داد ولی قبل از این دیدار، آنها با نایب رئیس اطلاعات عراق سپهبد طاهر حبّوش دیدار کردند. او به مسعود رجوی گفت موضوع نفت را مطرح نکن زیرا موضوع نفت مسئله ی کمک مالی است و مسأله‌ی استراتژیک نیست و نیازی به طرح این موضوع با آقای رئیس جمهور وجود ندارد و ما خودمان به جای شما آن را مطرح خواهیم کرد و سهمیه ی نفت شما در صورت امکان افزایش خواهد یافت؛ شما فقط مسائل استراتژیک را مطرح کنید.

بعدا سپهبد طاهر حبّوش در جلسه‌ای با صدام حسین، طه یاسین رمضان، عزت الدوری و طارق عزیز منتظر مسعود رجوی بودند تا اینکه دیدار یا جلسه‌ی مذکور با او انجام شد؛ ولی مسعود رجوی به این سفارش حبّوش عمل نکرد و درخواست های سه گانه را از صدام حسین به عمل آورد که عبارت بودند از افزایش سهمیه‌ نفت به صد هزار بشکه در روز و پشتیبانی از ارتش آزادیبخش تا مسافت ده کیلومتر در خاک ایران و افزایش تعداد تانکهای اعطایی به نیروهای رجوی.

صدام می‌دانست که پشتیبانی از ارتش رجوی تا مسافت ده کیلومتر در خاک ایران غیر واقعی است و به علت توافق آتش بس بین دو کشور امکان پذیر نیست، لذا آن را به ظاهر پذیرفت.

توافق با افزایش سهمیه‌ نفت تا سال ۲۰۰۳ ادامه داشت ولی شش ماه قبل از سرنگونی صدام آنها خواستار اعطای سهمیه‌ این شش ماه به صورت یکجا شدند زیرا تحلیلگران می‌گفتند آمریکا در ماه مارس سال ۲۰۰۳ به عراق حمله‌ زمینی خواهد کرد.

من نامه‌ این درخواست را که بخش مالی سازمان به وزارت نفت نوشته بود به عربی ترجمه کردم. بعدا مسعود رجوی دیداری با طاهر حبّوش و وزیر صنایع عراق انجام داد و این موضوع را با آنها مطرح کرد.

در این نامه آمده بود که همه‌ی بررسیها و تحلیلها نشان می‌دهند که شش ماه بعد جنگی درخواهد گرفت و در صورت درگرفتن جنگ ما نخواهیم توانست کوپنهای نفت را که نقش اسکناس داشتند بفروشیم و شما باید سهمیه‌ شش ماه را به ما بدهید تا بتوانیم آنها را قبل از شروع جنگ بفروشیم. آن ها این کوپنها را در بازارهای بورس نفت به فروش می‌رساندند.”

ادامه دارد…

محمدرضا مبین