سوء‌استفاده ابزاری مریم رجوی از نام و پیام حضرت مسیح

در روزهای پایانی سال میلادی ۲۰۲۵، هم‌زمان با سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح و آیین کریسمس، بار دیگر شاهد صحنه‌ای تکراری و ریاکارانه هستیم: نمایش مذهبیِ زنی که در کارنامه‌اش، نه صلح دیده می‌شود و نه شفقت، نه ایمان و نه آزادی. مریم رجوی، چهره‌ای که به روایت صدها شاهد و جداشده از مناسبات درونی […]

در روزهای پایانی سال میلادی ۲۰۲۵، هم‌زمان با سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح و آیین کریسمس، بار دیگر شاهد صحنه‌ای تکراری و ریاکارانه هستیم: نمایش مذهبیِ زنی که در کارنامه‌اش، نه صلح دیده می‌شود و نه شفقت، نه ایمان و نه آزادی.

مریم رجوی، چهره‌ای که به روایت صدها شاهد و جداشده از مناسبات درونی تشکیلات رجوی، سال‌ها در رأس یک ساختار سرکوبگر و فرقه‌محور قرار داشته، امروز با شمعی در دست و حضوری نمایشی در کلیسا می‌کوشد خود را هم‌ردیف نمادهای صلح، برابری و معنویت معرفی کند. اما این ژست‌ها، نه از ایمان، که از فریب می‌آیند.

چه نسبتی میان این رفتار نمایشی با پیام حضرت مسیح وجود دارد؟ پیام مسیح، آزادی وجدان، کرامت انسان و عشق به انسان‌هاست؛ در حالی که بر اساس شهادت‌های متعدد از درون تشکیلات رجوی، دین و باور مذهبی اعضا نه یک حق، بلکه ابزاری برای کنترل، سرکوب و یکدست‌سازی اجباری بوده است.

در درون این مناسبات، قانونی نانوشته اما حاکم برقرار بود:
“مجاهد، یعنی پیرو مسعود؛ و خارج از چارچوب رهبر عقیدتی، مجاهدی وجود ندارد.”

بر مبنای همین منطق فرقه‌ای، اقلیت‌های مذهبی از مسیحیان و اهل حق گرفته تا اهل سنت، یا تحت فشار شدید قرار می‌گرفتند یا ناچار به تغییر هویت مذهبی اجباری می‌شدند؛ آن‌چه جداشدگان از آن با عنوان “مسلمانِ مدل رجوی” یاد می‌کنند. ایمان و انتخاب نبود؛ دستور بود.

تناقض تلخ ماجرا آنجاست که همین افرادِ تحت اجبار، در ایام خاص مذهبی، به‌طور ابزاری مورد استفاده تبلیغاتی قرار می‌گرفتند:
فرستادن نمایشی به کلیساها، شرکت اجباری در مراسم آشوریان، اجرای برنامه‌های شاد برای دوربین‌ها؛ نه از سر باور، بلکه برای ساختن تصویری دروغین از “تساهل مذهبی”

نام‌هایی در این میان وجود دارند که روایت‌شان، سند این فاجعه انسانی است. از جمله فلیپ یوسفیه؛ فردی که بنا بر شهادت‌ها، تحت تهدید و فشار وادار به تغییر مذهب شد، سپس به‌عنوان نیروی عملیاتی به مأموریت فرستاده شد و نهایتاً در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد. سرنوشتی که پرسش‌های سنگینی را درباره مسئولیت فرمان‌دهندگان این مسیر مرگ‌بار مطرح می‌کند.

این فشارها تنها محدود به مسیحیان نبود. بسیاری از خواهران و برادران اهل سنت نیز، بنا بر همین شهادت‌ها، هدف سیاست یکسان‌سازی عقیدتی قرار گرفتند. نتیجه آن شد که پس از سال ۱۳۷۰، به تعبیر خود رجوی، “غیرمجاهد”ی باقی نماند؛ همه یا حذف شدند یا به نسخه مطلوب رجوی ساخته تبدیل شدند.

با چنین پیشینه‌ای، امروز دیدن مریم رجوی در کلیسا، شمع به دست، نه‌ تنها باورپذیر نیست، بلکه توهین آشکار به شعور افکار عمومی و به پیام حضرت مسیح است. این رفتار، نه نشانه احترام به مسیحیت، که ادامه همان سیاست دیرینه: سوء‌استفاده از انسان، ایمان و نمادها برای بقا و تطهیر چهره.

بر اساس آن‌چه طی دهه‌ها در مناسبات تشکیلات رجوی روایت شده، این زوج مریم و مسعود رجوی در برابر اعتراض، ناراضی‌بودن و استقلال فکری اعضا، هیچ‌گاه رحم و شفقتی نشان ندادند. شکنجه‌های روحی و جسمی، حبس، تحقیر، و صدور دستورهای خشونت‌بار، بخشی از این کارنامه تاریک است؛ کارنامه‌ای که شامل همکاری نظامی با رژیم صدام و به‌کارگیری اعضا به‌عنوان ابزار خشونت علیه مردم نیز می‌شود.

کریسمس، جشن تولد پیام‌آور عشق و آزادی است؛ نه صحنه تطهیر ناقضان آن.

و تاریخ، دیر یا زود، این فاصله عمیق میان “ژست‌های نمایشی” و “حقیقتِ زیسته قربانیان” را با صدای بلند بازگو خواهد کرد.

عیسی آزاده