پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
رنج‌نامه‌ی سفر به اشرف 15 مرداد 1391

رنج‌نامه‌ی سفر به اشرف

سال‌هاست که عزیزانم پاره‌های جگرم را ندیده‌ام؛ پلکهایم از شدت گریه‌ی سال‌ها متورم و سوی چشمانم کم شده است؛ دلم در آرزوی در آغوش کشیدن احــمد و رضــای عزیزمT برادران کوچکترم پر می‌کشد و قلبم در التهاب می‌سوزد…پروردگارا! تا کِی رنج آوارگی و چشم انتظاری را قسمت ما نموده‌ای؟! این دهمین بار است که مادر غم‌دیده و رنج کشیده‌ام به‌دنبال برادرانم در ده سال گذشته رنج سفر به این دیار نفرین شده را به جان خریده است و فرزندانش را به چشم ندیده..

خاطره ای از عزیمت به اشرف با خانواده ها 15 مرداد 1391

خاطره ای از عزیمت به اشرف با خانواده ها

ه هر حال ایدئولوژی و استراتژی چندین ساله از فریاد مادران هراسیده است، از روبرو شدن اعضاء با خانواده ها بیم دارد، و ظرفیت شنیدن کلمه عاطفه را ندارد ـ زیرا عدم وجود خودش را در وجود عاطفه در بین اعضاء و حتی در ذهن اعضایش می داند. زیبائی این حماسه در این است که با هر قضاوتی که از آن سو به خانواده ها روا می شود ـ اما خانواده ها ایستاده اند و فریاد می زنند ـ ملاقات ملاقات حق مسلم ماست/ سکوت عاطفه با تیر و سنگ و کمان نمی شه

الله اکبر از بی شرمی رجوی – گزارشی از محمود دشتستانی 08 مرداد 1391

الله اکبر از بی شرمی رجوی – گزارشی از محمود دشتستانی

خانواده ها با گریه و شیون و جیغ و فریاد حرفهایشان را میزدند که واقعا نمی توان در قالب کلمات توضیح داد و توصیف کرد. صحنه هائی بود که هر بیننده ای را منقلب میکرد. باید بود و دید و حس کرد تا فهمید. در همان فضای عاطفی و پر از گریه و شیون بودیم که ناگهان سنگی که از طرف یکی از نگهبانان پرتاب شده بود به کمر یک مادر 70 ساله برخورد کرد. ناگهان آه از نهادش بر آمد و بعد صدایش قطع شد.

بازهم سنگ اندازی رجوی 29 تیر 1391

بازهم سنگ اندازی رجوی

در خصوص انتقال مابقی اسرای پادگان اشرف، بعد از ماه ها کش مکش قرار بود که در روز 15 ژوئیه این کار صورت گیرد. در این روز یک تریلی بار به لیبرتی انتقال داده شد اما دیروز که 22 دستگاه اتوبوس برای انتقال نفرات مهیا شده و به اشرف رفته بود مسئولین فرقه بهانه آوردند که فعلا ماه رمضان نزدیک است و انتقال را به بعد از ماه مبارک موکول کردند.

خانواده ها چه میکنند؟ 28 تیر 1391

خانواده ها چه میکنند؟

این مدت خانواده های جدیدی از استان های فارس، خراسان شمالی، ایلام، اردبیل، و کرمانشاه به جمع خانواده های متحصن پیوستند. آنان هر روز چشم به حصارهای بلند پادگان فرقه ای اشرف میدوزند و به این می اندیشند که چگونه است که عزیزان آنان که سالیان سال است نتوانسته اند کوچکترین رابطه ای با دنیای خارج داشته باشند در چند صد متری آنان زندگی میکنند اما امکان حتی یک تماس کوتاه یا رساندن یک نامه هم نیست؟

گفتگو با یکی از خانواده های اعزامی به عراق در استان مرکزی 06 تیر 1391

گفتگو با یکی از خانواده های اعزامی به عراق در استان مرکزی

برای رهبری سازمان و سرانش ماندم چه واژه ای را بکار ببرم یک سری عناصر توجیح شده خود را در پادگان اشرف باقی گذاشته که خانواده ها را لت و پار کنند عناصری که پشت فضای سبز خودشان را مخفی می کنند به محض مشاهده خانواده ها از پشت فضای سبز ظاهر می شوند به خانواده ها و پدر و مادرها با بی رحمی و شقاوت تمام سنگ پرتاب می کنند و فحش می دهند

خانواده تلاوتی: گروگانها را آزاد کنید 27 خرداد 1391

خانواده تلاوتی: گروگانها را آزاد کنید

گماشته های رجوی ازاین خانواده زحمتکش گیلک با سنگ وفحش و ناسزا پذیرایی کردند ودلشان را شکستند واجازه ندادند که حتی صدای این مادردردمند به گوش عزیزانش برسد ولیکن این خانواده عزم جزم دارند و براین باورند که گمشده های خویش را بازخواهند یافت و با مراجعه به دفترانجمن خواستند که هرچه سریعتربه کمپ موقت لیبرتی بروند تا درشرایط مساعدی که درآنجا مهیا شده است بتوانند به سران رجوی بگویند که گروگانها را آزاد کنید وهمچنین درپس سالیان مغزشویی ودروغ وفریبکاری تشکیلات رجوی والقائات فکری به اعضای نگون بخت، احمد وامین دریابند که هنوزنقطه امیدی مانده است ومیتوانند به وطن وآغوش خانواده بازگردند.

دو هفته تلاش خستگی ناپذیر خانواده های استان مرکزی در عراق 21 خرداد 1391

دو هفته تلاش خستگی ناپذیر خانواده های استان مرکزی در عراق

خانواده های استان مرکزی با عزم جزم و دو هفته تلاش خستگی ناپذیر با فرقه شکست خورده رجوی به سلامت به ایران باز گشتند.ماهیت ضد بشری رهبری فرقه و سرانش آنقدر غلیظ است که خانواده های درد کشیده را دشمن خود محسوب می کنند و توسط عناصر توجیح شده فحش های رکیک به خانواده ها می دهند. در مقابل پادگان اشرف که روزهای آخر عمرش را به پایان می رساند خانواده های استان دست بردار نبودند و شعارشان این بود”تا آزادی فرزندانمان تا به آخر ایستاده ایم”

دیگه وقتش رسیده حاصل رزم و تلاشمان را درو کنیم 09 خرداد 1391

دیگه وقتش رسیده حاصل رزم و تلاشمان را درو کنیم

امروزهم باز به اتفاق دخترم به دفترانجمن مراجعه کردیم تا سایر خانواده های متحصن مقابل کمپ اشرف تنها نمانند ولیکن این دفعه مقابل کمپ موقت لیبرتی بست می نشینیم تا عزیزمان را درآغوش بکشیم وبا خود به خانه وکاشانه خود بازگردانیم وازاین حیث وجدانهای بیدار بشری و نهادهای حقوق بشری و خصوصا دولت مردمی عراق را به استمداد می طلبیم. خدایا برچشم انتظاری واضطراب ما خانواده های دردمند پایانی نیست

استقامت خانواده محمدی برای رهایی فرزندش به ثمر نشست 07 خرداد 1391

استقامت خانواده محمدی برای رهایی فرزندش به ثمر نشست

خانم محمدی که مدتها از فراغ و دوری پسرش از بیماری قلبی رنج می برد سرحالتر از همیشه با ابراز خوشحالی غیر قابل وصف و ضمن قدردانی از افشاگری و کمک افراد بازگشته، از خدای بزرگ می خواست که همه اسرای دست رجوی هر چه زودتر رها شده تا قلب همه پدر و مادر و بستگان چشم انتظار این افراد شاد شود تا درد بی کسی بر دل مسعود و مریم بنشیند. سماجت و اصرار پدر و مادر مجید محمدی برای اعزام به اشرف در دو سال گذشته قابل تحسین بود.

تا رهایی برادر اسیرم از چنگال رجوی، کوتاه نخواهم آمد 03 خرداد 1391

تا رهایی برادر اسیرم از چنگال رجوی، کوتاه نخواهم آمد

سید طاهر محمدزاده از جمله کسانی بود که با تقبل رنج فراوان برای اولین بار با اشتیاق و آرزوی دیدار حضوری با برادر اسیرش سید ولی محمدزاده عازم کمپ اشرف شد و فعالیت چشمگیری داشت تا پیامش را به برادر اسیرش برساند که دروغ های فرقه رجوی را نخورد و خود با یک تصمیم قاطع ازفرقه رجوی کنده شده و نزد نیروهای عراقی محافظ اسرای دربند اشرفی رفته و برای همیشه درکانون گرم و پرمهر خانواده به آرامش برسد.

زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف – قسمت دوم 02 خرداد 1391

زندان در زندان – یادداشت های سفر به اشرف – قسمت دوم

در درب ورودی اشرف شاهد صحنه های تلخ و دردناکی بودم خانواده ها با بلندگو و با هزار آرزو فرزندان و بستگانشان را صدا می زدند آنها سالهای طولانی بود که هیچ تماسی با فرزندانشان نداشتند مسعود و مریم که شعار حمایت از حقوق بشر می دهند در طی بیست سال و یا بیشتر اجازه تماس به افراد مستقر در اسارتگاه اشرف را با خانواده هایشان در ایران و یا سایر نقاط جهان نداده اند!

blank
blank
blank