چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
محمد قاسمی: آقای رجوی اول به کسانی که در اسارت داری آزادی بده 31 شهریور 1400

محمد قاسمی: آقای رجوی اول به کسانی که در اسارت داری آزادی بده

آقای قاسمی سالهاست انتظار می کشد دخترش شکوه قاسمی با او تماسی  بگیرد ولی متاسفانه سران فرقه تا به حال به شکوه اجازه ندادند تماسی با خانواده اش حاصل کند . دفتر انجمن نجات اراک گفتگوی تلفنی با آقای محمد قاسمی پدر شکوه قاسمی- اسیر در کمپ آلبانی انجام داد. پس از احوال پرسی با […]

درخواست خانم مهین حبیبی از مدیر عامل انجمن نجات 31 شهریور 1400

درخواست خانم مهین حبیبی از مدیر عامل انجمن نجات

آقای ابراهیم خدابنده مدیر عامل انجمن نجات با سلام و احترام من مهین حبیبی هستم؛ مادر پروانه ربیعی عباسی. چندین سال است دخترم در سازمان تروریستی مجاهدین اسیر است. زمانی که این سازمان تروریستی در عراق بود من وضعیت جسمی خوبی نداشتم اما به امید اینکه با دخترم دیداری داشته باشم به عراق سفر می […]

سازمان ضد بشری مجاهدین خواهرانم را آزاد کند 30 شهریور 1400

سازمان ضد بشری مجاهدین خواهرانم را آزاد کند

” خانواده ” همچنان کانون گرمی برای تمامی انسانهای آزاده می باشد و این تشکل عظیم در تمامی مراحل رشد و پیشرفت انسانها همچنان یار و یاور آنها می باشد. ولی متاسفانه در عصری که تکنولوژی حرف اول و اخر را جاری و ساری می نماید ، سران منسوخ و غار نشین رجوی بر طبل […]

گفتگوی انجمن نجات با خانواده جعفر ادیب پور 29 شهریور 1400

گفتگوی انجمن نجات با خانواده جعفر ادیب پور

خانواده ادیب پور در همایش سراسری انجمن نجات که در مرداد امسال برگزار شد شرکت کردند و از نحوه اسارت و دلتنگی هایشان  و از رنج دوری سالیان برای برادر عزیزشان جعفر ادیب پور گفتند. درد رنج بیست سال دوری از برادری که خاطرات زیادی را در ذهنشان تداعی می کند. برای دانلود اینجا را […]

دلنوشته خانم حمیده آغاسی به برادرش محمد رضا آغاسی 28 شهریور 1400

دلنوشته خانم حمیده آغاسی به برادرش محمد رضا آغاسی

سلام به روی ماهت محمد رضا جان خوبی داداشی جونم . امیدوارم حال دلت خوبه باشه. مادر و برادران و خواهرانت خوبند و برایت سلام گرم میرسانند و از راه دور صورت ماهت را میبوسند. محمد رضا جان دل خانواده، فامیل ، دوستان و آشنایان برایت تنگ شده ‌و همه جویای احوال تو هستند و […]

پدر جعفر بابایی نژاد: جعفر جان چشم انتظاری مرا خسته کرده 28 شهریور 1400

پدر جعفر بابایی نژاد: جعفر جان چشم انتظاری مرا خسته کرده

اینجانب علی اکبر بابایی نژاد پدر جعفر بابایی نژاد اسیر در فرقه رجوی موسوم به مجاهدین خلق هستم. من یک فرد ایرانی هستم و یک کشاورز که اصلا اهل سیاست نبوده و نیستم. نظریه پرداز هم نیستم تا نظر بدهم. فردی بی سواد اما پدری که سالها در انتظار دیدن فرزندش با بیماری دسته و […]

برادر داریوش رستمی: خبر داری این چندمین نامه ایست که برایت می نویسم 28 شهریور 1400

برادر داریوش رستمی: خبر داری این چندمین نامه ایست که برایت می نویسم

سلام داریوش ، امیدوارم حالت خوب باشد. چندین سال است شما را ندیدم! کجایی داریوش؟ چرا با من تماس نمی گیری؟ من فقط می خواهم از اوضاع و احوالت با خبر شوم. من برادرتم! خبر داری این چندمین نامه ای ست که برایت ارسال می کنم! خودت را انداختی در یک دام و کاری نمی […]

گفتگوی انجمن نجات اراک با مادر مصطفی قائدی 28 شهریور 1400

گفتگوی انجمن نجات اراک با مادر مصطفی قائدی

دفتر انجمن نجات استان مرکزی با خانم زهرایی مادر مصطفی قائدی اسیر در فرقه رجوی در آلبانی جویای سلامتی و احول ایشان شدند . لازم به ذکر است خانم زهرایی یکی از مادران رنج کشیده است و زمانی که فرقه رجوی در عراق بسر می بُرد با مشکلات جسمی که داشت به عراق سفر می […]

گوشه هایی از دلتنگی خانواده محمدرضا پورمهدی از ۳۳ سال رنج دوری 27 شهریور 1400

گوشه هایی از دلتنگی خانواده محمدرضا پورمهدی از ۳۳ سال رنج دوری

محمد رضا پور مهدی اسیر جنگی ست که توسط سازمان مجاهدین به اسارتی دیگر در آمد. او از حدود 33 سال پیش در اسارت فرقه ی رجوی میباشد. پدرش بر اثر درد و رنج این فراق فوت کرده و مادرش درقید حیات می باشد و چشم انتظار تماس یا دیدار با فرزندش است. خانواده ی […]

نامه مشترک برادران چشم انتظار یزدان مجتهدی 27 شهریور 1400

نامه مشترک برادران چشم انتظار یزدان مجتهدی

یزدان مجتهدی از اعضای قدیمی گرفتار در فرقه مجاهدین هم اکنون در تشکیلات سیاه رجوی در زندان مانز آلبانی بی آنکه بتواند تماسی با خانواده اش داشته باشد، به سر میبرد. برادران دردمند و چشم انتظار ایشان بنامهای عبدالله، رحیم و اسماعیل طی نامه ای خواستار تماس تلفنی و دیدار با عزیز اسیرشان شدند و […]

نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه در آلبانی 25 شهریور 1400

نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه در آلبانی

سلام طیبه . حالت خوب است؟ من برادرت هستم . نامه برای شما می نویسم بلکه تماسی با من بگیری. چندین سال است شما را ندیده ام دلم می خواهد صدای شما بگوشم برسد، هر چه باشد ما خواهر و برادریم. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستی؟ مراقب خودت باش . آیا […]

لیلا کیوکان: دوست دارم دستهای پدرم را بگیرم و باور کنم که پدرم هست 24 شهریور 1400

لیلا کیوکان: دوست دارم دستهای پدرم را بگیرم و باور کنم که پدرم هست

من هیچوقت پدرم رو صدا نکردم. هیچوقت صداشو نشنیدم. نمی دونم چی باید خطابش کنم. پدر، آقا، اما میگم پدر. دوست دارم صداتو بشنوم. دوست دارم ببینمت. دوست دارم دستاتو تو دستم بگیرم. حس می کنم بخاطر شغل سختی که داشتی دستای قوی و پر قدرتی داشته باشی. دوست دارم این دستارو تو دستم بگیرم […]

blank
blank
blank