پنجشنبه, ۴ دی , ۱۴۰۴
هشدار به علی قلیزاده از اعضای اسیر مجاهدین در آلبانی 15 اردیبهشت 1399

هشدار به علی قلیزاده از اعضای اسیر مجاهدین در آلبانی

علی جان از این فرصت طلایی استفاده کن و از رجوی جدایی خودت را به نماینده کمیساریا اعلام کن سلام عزیزم علی جان منم زهرا خوبی برادر مجددا سال نو وماه مبارک رمضان رو بهت تبریک می گوییم. انشالله سال نو سال سلامتی و خوشی برای همه مردم دنیا باشه وهمه ازاین بحرانی که تمام […]

نامه دلسوزانه خانم زهرا قلیزاده به برادر اسیرش در فرقه رجوی 13 بهمن 1398

نامه دلسوزانه خانم زهرا قلیزاده به برادر اسیرش در فرقه رجوی

سلام به برادر عزیزتر از جانم امیدوارم سلامت بوده باشی ماهمه خوبیم جز دوری شما بردارخوبم که سالهاست زندگی را برما تلخ کرده است . باورکن تو این سی و چندسال که ازما دورهستی از هیچ چیز زندگی لذت نبرده ایم . در سفرها، عروسیها و جشن تولدها و دیگرمراسمات دیگر، همیشه و همه جا، […]

درخواست یاری خانم قلیزاده از جداشده های آلبانی 19 خرداد 1398

درخواست یاری خانم قلیزاده از جداشده های آلبانی

پیام خانم زهرا قلیزاده، خواهری دردمند و چشم انتظار سلام و درود به تمام برادران وخواهران جداشده از چنگال فرقه رجوی از جمله گیلانی های عزیز آقایان مجید رجبی شهرستانی، اسماعیل میرزایی، احمد و امین تلاوتی. اینجانب زهرا قلیزاده خواهر علی قلیزاده به نمایندگی از طرف خانواده به مناسبت شجاعتی که در مقابل ظلم از […]

پیام خانواده قلیزاده به فرزند اسیرشان در اشرف 14 دی 1389

پیام خانواده قلیزاده به فرزند اسیرشان در اشرف

برادرم علی جان آمدنت چرا اینقدر طول کشیده؟ تا کی انتظار و دوری. چرا به دل خودت رجوع نمی کنی دل همه برادر و خواهرانت و فک و فامیلها برایت تنگ شده. آخه دلت را به چه کسانی خوش کرده ای. اینان همه مهره های سوخته اند که پشت شما خودشان را مخفی کرده اند. امید به آنها داشتن دراین سالها چه سودی برایت داشته جز دوری و غربت

دوری تو بسیار آزارمان می دهد 06 تیر 1387

دوری تو بسیار آزارمان می دهد

علی جان به خودت فکر کن که چه سال های خوب جوانی در کجا و با چه افکاری گذشت. چه قدر من و مادرت چشم انتظار تو باشیم. لااقل به من و مادرت فکر کن که برای یک بار هم که شده در اواخر عمرمان تو را در اغوش بگیریم. پسرم به تو قول می دهم هر کاری که از دست ما بر می آید کوتاهی نمی کنیم و برای آزادی و برگداندن تو به وطن عزیز از هیچ کاری دریغ نمی کنیم…

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن 15 شهریور 1386

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن

سلام علی جان، منم زهرا، خواهر کوچک تو که حالا بزرگ شده، علی جان در این چندین و چند سال که تو از ما دور بودی یک لحظه از یادت غافل نبودیم لحظه به لحظه و در هرجا که بودیم و هستیم به یاد تو لحظه ها را سر می کردیم دلمان برای نگاه و صدایت خیلی دلتنگ است. غم نبود تو، انتظار دوری تو، خیلی سنگین است.

blank
blank
blank