اشرف، چه پایان بد فرجامی!
پادگان اشرف با همه القاب و اسماء، پیشوند و پسوند بالاخره در تاریخ 10 شهریور 92 با بدترین سرانجام پایان یافت. در خصوص حادثه کشتار در آن و قتل 52 نفر، بسیاری گفتند و نوشتند. هرکسی از زاویه دید خویش به این صحنه نگاهی انداخت. عده ای آن را فاجعه خواندند و عده ای جنایات مالکی و نظام ایران و عده ای نیز شخص رجوی را عامل قتل و کشتار معرفی نمودند
بعد از ۲۷ سال ماجراهای خونین؛ بالاخره پادگان اشرف تخلیه شد
هر کس با هر انگیزه و به هر شکلی وارد پادگان اشرف شد یک وجه مشترک داشت و آن این بود که اشرف جائی که تصور میکرد نبود و البته دیگر راه برگشتی نداشت. کسانی که پایشان به اشرف میرسید گوئی وارد تله ای شده بودند که خلاصی از آن میسر نبود. آنان بلافاصله به گروگان های رجوی تبدیل میشدند. گروگان هائی که حق هیچگونه ارتباط با دنیای خارج، حتی خانواده های خود، را نداشتند.
بطریهای مشروباتالکلی و گلدستههای مسجد در پادگان مجاهدین
کیسههای تصفیه آب، چکمههای مخصوص حملات شیمیایی (ش م ر)، شیشههای بزرگ مشروبات الکلی، خمپارههای بدون چاشنی، ماشینهای بستنی ساز، وسایل آشپزخانه و تجهیزات مخصوص پخت کیک و… از دیگر وسایل مستعمل در این انبار بود. نکته جالب این بود که کمی آنطرفتر گلدستههای مسجدی با شکوه جلب توجه میکرد که چند سال پیش و همزمان با حضور آمریکاییها ساخته شده است.
آیا قربانیان کمپ اشرف طعمه ای جهت دستیابی به اهدافی شیطانی تر بوده اند؟
پس از چند روز که از تزریق قطره قطره و حساب شده عکس و فیلم به مطبوعات می گذرد شاید بهتر بتوان دید که این قضیه چگونه به چیزی شبیه سناریوهای هالیوودی تبدیل شده است. عکس های اولیه شوکه کننده از جنازه ها و بعد با یک فلاش بک بر می گردیم به فیلمی از یک تعداد افراد مسلح ولی نه چندان حرفه ای و افرادی غیر مجهز که با دستمال صورتشان را پوشانده اند و در حال نزدیک شدن به کمپ هستند
بر سر خدام گل محمدی چه آمد؟
مستمرا در نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی مورد توهین و فشار قرار میگرفت و سازمان قصد داشت طوری وانمود کند که تمام مسائل خدام بخاطر زاویه داشتن با سازمان است. در صورتیکه خدام هم مانند بسیاری دیگر از بچه ها از بلا تکلیفی دربیابانهای عراق و در سازمان خسته شده بود و خواهان جدایی و پی زندگی رفتن بود! اما مسئولین سازمان بشدت باین خواسته وی مخالفت میکردند.
عبور از تنگه ترفند رجویها برای فرار از تنگنای فروپاشی
مریم و مسعود با همان لبخند همیشگی و اینکه گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است وارد سالن اجتماعات اشرف شدند. رجوی مستقیم به سمت تابلو رفت و نوشت” تنگه و توحید” همه مات و مبهوت به یکدیگر نگاه می کردند. رجوی زیاد اعضا را منتظر نگذاشت و نوشت علت شکست درعملیات فروغ نه نظامی بلکه ایدئولوژیک بود.
حجاب ساختگی”مریم رجوی” هیچ قید و بندی ندارد
زمانی که قوه قضائیه این کشور براساس سیستم لائیک به او دستور داد که شما باید بدون روسری وارد صحن دادگاه شوید، مریم رجوی بدون هیچگونه ممانعتی این امر را پذیرفت، یعنی با انعطاف بسیار با آنها برخورد میکرد و این در حالی بود که خواهان خودسوزی از سوی افراد گروه بود تا این موضوع بتواند اهرم فشاری برای قوه قضائیه فرانسه برای آزادی مریم رجوی باشد.
گوشه ای از ناشنیده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان
بعد از ورود به پایگاهشان در پاکستان سازمان مجاهدین خلق همسرم را از من جدا کرد و به من گفتند تو به ایران برگرد ازدواج با تو دستور ما بوده است که محمد حسن بهشتی بتواند با محمل عادیسازی خارج بیاید و تو به ایران برگرد. من شوکه شدم و گفتم که هرجا شوهرم باشه من هم می مانم. من به لحاظ عاطفی به او وابسته بودم و به لحاظ عاطفی خیلی اذیت شدم ویادم هست چقدر گریه کردم.
مناسبات فرقه نمادی از برنامه ۱۰ ماده ای واقعی رجوی ها – قسمت دوم
رجوی می گفت: سیاست ما در مقابل کسی که می خواهد از سازمان خارج شود سیاست مشت آهنین است. او می گفت سازمان کندوی زنبور عسل نیست که هر کس خواست بیاید عسل بخورد و بعد برود، سپس روی کلتی که در کمرش بسته بود با دست می زد و می گفت با مشت آهنین به کسی که بخواهد از ما جدا شود جواب می دهیم!!
ضرب و شتم خواهرم توسط یکی از مجاهدین در انگلیس
در پی پیگیری سرنوشت برادرانم، خواهر دیگرم به انگلیس رفت و در این سفر که 8 روز به طول انجامید، در تمام این مدت محل اسکانش توسط مجاهدین کنترل و در همه جا فردی از این گروه تروریستی وی را دنبال و حتی در برخی مکانهای خلوت به شدت او را کتک زده بودند. این گروه تروریستی برادرهایم را وادار کرده که با مادرم تماس بگیرند و از او بخواهند که دیگر به اقداماتش ادامه ندهد.
اظهارات یکی از جداشدگان اخیر فرقه رجوی
رجوی گفت (رو به جمعیت):”اگر بریدی بریده حکمش چیست؟” و جمعیت به هیجان آمده فریاد زدند:”اعدام، اعدام، اعدام” خلاصه ما از ساعت ۲ بعد از ظهر تا ساعت یک شب زانو زده بودیم و درد کمر و زانو ما را بیچاره کرده بود. این روال هر شب ادامه داشت. شبهای بعد فهمیدیم که این خودش یک روش شکنجه است که دیگر فکرمان کار نکند و خودمان التماس کنیم تا اسممان را جزو ارتش آزادیبخش ملی بنویسند.
زنان، دربند استثمار مضاعف فرقه رجوی
بعداز پیروزی انقلاب و شروع دوباره فعالیتهای سیاسی این روند ادامه پیدا کرد.رهبران سازمان به منظور جذب زنان شروع به تبلیغات گسترده ای حول اعضای زن کشته شده سازمان نمود. با چاپ پوستر و کتاب و بیان خاطرات و نقش حماسه های مقاومت در زندانهای شاه تلاش کرد زمینه را برای جذب زنان و بخصوص قشرجوان فراهم آورد. و در این را تا آنجا پیش رفت که حتی زنانی که در جریان تغییر ایدئولوژی سازمان مارکسیست شده بودند را مجاهد جا زد.