جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه به بابک خلیلی عضو اسیر در زندان لیبرتی 29 شهریور 1391

نامه به بابک خلیلی عضو اسیر در زندان لیبرتی

نامه به بابک خلیلی عضو اسیر در زندان لیبرتی

نامه به بابک خلیلی عضو اسیر اشرفی 07 شهریور 1391

نامه به بابک خلیلی عضو اسیر اشرفی

سلام به بابک عزیزم. دایی جانم که همیشه دایی علیرضا صدایش میکردم. سالها بود که ازت خبری نداشتیم تا اینکه ازطرف انجمن نجات گیلان همایشی که قبلا هماهنگی شده بود و در رضوانشهر برگزار شد خبرسلامتی و حضور تو را که د ر پادگان اشرف بودی آقای احمدی پور برایمان توضیح داد. برایمان سوال بود تو که برای دفاع از کشور و وطن رفته بودی چرا و چطور به اسارت آنها و سر از پادگان اشرف درآوردی. نمیدونم چطوری برایت توصیف کنم که چقدر خوشحالم که خبر سلامتیت را شنیدم. شهری که در آن بزرگ شدی خبر تو را شنیدن وهمه وهمه منتظر و خواهان کمک توهستند.

زمان زیادی سپری شده است 06 آذر 1386

زمان زیادی سپری شده است

بابک جان تومیدانی ما چقدرتورا دوست داشتیم ولی تو براحتی ازما دل کندی وما چه آرزوها که نداشتیم تا خوشبختی تورا ببینیم وفعلا نیزازطریق انجمن نجات اززنده بودن شما اطلاع حاصل پیدا کرده واین نامه را برایت نوشتم که امیدوارم جواب نامه را برایم بدهی تا بوسیله آنها بتوانم با تودیدارداشته باشم.

blank
blank
blank