جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه ای از شکوفه فروزنده به برادرش شهاب، اسیر در فرقه رجوی 07 اسفند 1392

نامه ای از شکوفه فروزنده به برادرش شهاب، اسیر در فرقه رجوی

عزیز دلم مطمئنم که موهای تو هم کم وبیش سپید شده موهایی که با رنج دوری از خانواده و وطنت سفید کردی. ما از درد فراغ تو موهایمان را سفید کردیم شهاب جان تو که شجاع تر از تک تک مابودی شجاعتت را اینجا لازم داریم تو دل بزرگ و مردانه ای داری با آن دل دریایی ات باز هم دل مارا شاد کن.اگر زیاد صحبت می کنم دلیلش این است که هفده سال است با برادرم خلوت نکردم و خیلی دلتنگم.

مریم با کبوترهایی که به هوا پرتاب می کند فرزندان ما را فراموش می کند 01 بهمن 1392

مریم با کبوترهایی که به هوا پرتاب می کند فرزندان ما را فراموش می کند

مریم قجر با کبوترهایی که به هوا پرتاب می کند فرزندان مارا فراموش می کند. او کمر به کشته شدن تمام فرزندان ما بسته، می گوید تا یک نفر مانده من با کشور ایران مبارزه می کنم.چراخودش اونجا در عراق نمانده که ببیند بچه ها چه می کشند؟ ما بچه هامان را با بدبختی بزرگ کردیم اگر من مادر می دانستم که فرزندم عاقبتش اینجور می شود اصلا بچه دار نمی شدم.

چشم انتظاران یک خبر 01 اردیبهشت 1386

چشم انتظاران یک خبر

خانم شکوه فروزنده در نامه به برادرش سعی کرده به هر شکل ممکن احساسات و عواطف او را که توسط سازمان نابود شده است(در حقیقت سازمان اجازه بیان آن را به کسی نمی دهد) برایش زنده کند و به او بگوید میداند در دل عواطف همیشه زنده باقی خواهد ماند و این سازمان است که مانع برقراری رابطه، احساسات و عواطف بین فرزندان و اعضای خانواده ها است.از دیدگاه دیگر از او خواسته است تا دور از هرگونه فشار و تبلیغات درون مناسبات سازمان نحوه ادامه زندگی اش را انتخاب کند زیرا این حق هر انسانی است که بتواند در نهایت آگاهی و اختیار انتخاب صحیح و مناسب را داشته باشد.

blank
blank
blank