روایت ناصر سید بابایی از زندگی دوباره اش بعد از خروج از فرقه رجوی
گفتگوی کوتاهی با آقای ناصر سیدبابایی داشتم. او می دانست که در رابطه با چه چیزی می خواهم با وی صحبت کنم. قبل از اینکه حرفی بزنم او با خنده، لب به سخن گشود و گفت:”تک تک لحظات زندگی ام را دوست دارم. زندگی با غم ها و شادی هایش برایم معنی پیدا می کند. […]
درک نعمت زندگی پس از خروج از تشکیلات فرقه رجوی
چند روز پیش ناصر سیدبابایی در دفتر انجمن نجات آذربایجان غربی حضور یافت و با مسئول این دفتر به گفتگو نشست. در این گفتگو ناصر سیدبابایی توضیح داد که چگونه گرفتار مجاهدین خلق شد. او همچنین تجربیات سختش در مدت کوتاه حضور در این فرقه و زندگی اش پس از خروج از فرقه خود را […]
حقایقی درباره جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت ششم
در بیشتر نشست های عملیات جاری و نشست دیگ، نفرات که سوژه می شدند فرماندهان زن قرارگاه مثل رقیه عباسی FA و فرمانده قرارگاه 4 که روبروی دفتر مقر فرماندهی او محل نشست بود یا فرشته شجاع مسئول پذیرش در سال 80 و فرمانده قرارگاه 12 در سال 82، مکرر سوژه ها را تهدید به قتل می کردند اگر سوژه ها از قبول حرفهای افراد نشست که به آنها فشار می آوردند، خودداری می کردند و سلطه بی چون و چرای سازمان را نمی پذیرفتند به آنها می گفتند: تو را جر می دهیم!
حقایقی درباره جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت پنجم
فرمانده اکیپ امریکایی یک برگ کاغذ A4 سیاه و سفید که نقشه ی منطقه روی آن ترسیم شده بود را روی ماشین ما گذاشت و با جلیل طوسی دوباره مشغول صحبت شد وقتی مجید شکوه زاده نقشه خودمان را بیرون آورد و بر اساس آن به فرمانده امریکایی توضیح داد او بسیار متعجب شد و گفت که نقشه ما سیاه و سفید است و خیلی دقیق نیست اما نقشه های شما رنگی و با توضیحات و مختصات دقیق است این قضیه ثابت می کرد سازمان چقدر همکاری دقیق با استخبارات رژیم بعثی صدام داشت و از طرف آنها حمایت می شد.
حقایقی درباره جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت چهارم
به اعتقاد من از همین سلاحها در زمان درگیری نفرات مجاهدین با پلیس عراق در 19 فروردین ماه سال 1389 از سوی فرماندهان سازمان استفاده شده است. فرماندهان سازمان برای کشتن برخی از نفرات خودشان از آن ها استفاده کردند تا وانمود کنند پلیس عراق دست به این کار زده است. ولی پلیس عراق نیز طی اطلاعیه ای گفت با توجه به شواهد و مستندات زیادی که دکتر های معالج مجروحان به ما ارائه دادند بسیاری از نفرات مجروح و کشته شده از فاصله خیلی نزدیک هدف قرار گرفته اند و بیشتر گلوله ها به مغز و قلب اصابت کرده است
حقایقی درباره جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت سوم
صادق اهل کرمانشاه یا سنندج، عینکی و موهای سرش ریخته بود. اهل سیاست نبود. سازمان و تشکیلات مجاهدین را قبول نداشت. سال 80 در قسمت ورودی او را دیدم. بعدها به عنوان کاندید عضویت شناخته می شد. در قرارگاه 4 ارتش سازماندهی شد پس از رفتن به زمین و پراکندگی به دلیل فشارهای روحی و روانی که از سوی مسئولین زن سازمان بر وی وارد می شد و تهدیدهای مکرر و آزار و اذیت های فرماندهان مرد قرارگاه 4 در هنگام استقرار در سه راه امام ویس ـ نفت خانه و جلولا که خارج از جاده مستقر بودند در داخل سنگر با سلاح کلاش خودکشی کرد
حقایقی در باره جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت دوم
شخصی به نام مهدی برائی با نام مستعار برنا که بعدها به همراه سری دوم جدا شدگان سازمان به ایران بازگشت به دلیل کنجکاوی و نگاه کردن به داخل ماشین های قسمت اداری که در حیاط پارک می شد با تاخیر یک هفته ای و پس از ما او را به پذیرش آوردند وقتی از او سوال کردم که چرا به پذیرش دیر منتقل شدی؟ گفت: مرا به ضد اطلاعات بردند و آن قدر سین جین کردند فحش و دشنام دادند و افترا زدند تا اعتراف کنم نفوذی رژیم ایران هستم آن هم به دلیل اینکه به داخل ماشین های پارک شده در حیاط نگاه کرده ام!!
حقایقی در باره ی جنایات و شکنجه های سران مجاهدین – قسمت اول
مارک تروریسم که بر پیشانی مجاهدین خورده است اعتراف به یک واقعیت است. مجاهدین این گروه خشن همیشه و در همه حال تروریست های واقعی هستند اگر سران مجاهدین سعی دارند به دروغ شعار مبارزه برای آزادی و عدالت بدهند اما ماهیت واقعی آنها چیز دیگری است. گروه مجاهدین در قتل و شکنجه، تهدید و ارعاب، خرابکاری و تفتیش عقاید، نقض حقوق انسانها، تجاوز گستاخانه به حریم خصوصی نفرات با پوش ایدئولوژی نقش مستقیم دارند.
گفتگو با آقای ناصر سید بابایی عضو سابق مجاهدین – قسمت چهارم
نشست شرم بعد از گذشت 8 ماه از آزادی مریم و درست 8 روز مانده به عید نوروز 83 برگزار شد. هدف از این نشست این بود تا به ما بگویند شما مسئولیت خودتان را در قبال مریم و آزادی او به خوبی انجام ندادید!! و اینکه چرا نفرات در موقع دستگیری مریم شرم نکردند و شرمنده نشدند که وی دستگیر شده است!! این دیگر شاهکار سران سازمان بود. به نظرم موضوع نشست یکی از افتضاحات تاریخی سازمان است که در کلیه ی سطوح برگزار کردند.
گفتگو با آقای ناصر سید بابایی عضو سابق مجاهدین – قسمت سوم
دستگیری مریم باعث شد در همه سطوح و لایه ها در اشرف ریزش ذهنی بیشتری صورت بگیرد و ضدیت های زیادی با تشکیلات، ایدئولوژی و اصول سازمانی مجاهدین روی بدهد. به طوری که حاصل این اتفاق به بروز مشکلات درون تشکیلاتی عمده ای از جمله: عدم تشکیلات پذیری، عدم اجرای دستور مسئول، عدم اجرای کار و کار به عنوان یک عمل تشکیلاتی، برخوردهای فیزیکی و زد و خورد با مسئولین، محفل های گسترده درون تشکیلاتی که سرانجام به تناقضات اساسی و ریشه دار نفرات و به طور کلی به از هم پاشیدگی مناسبات داخلی و درون سازمانی منجر شود.
گفتگو با آقای ناصر سید بابایی عضو سابق مجاهدین – قسمت دوم
برای همه به خوبی معلوم بود سازمان مجاهدین دستور خودسوزی ها را داده است و عمل خودسوزی یک اقدام از پیش طراحی شده بود. زیرا خانم مهناز فرمانده قرارگاه 12 در روز 19 ژوئن در نشست عمومی وقتی موضوع طرح خودسوزی را شنید به همه گفت:” هیچ کس هیچ کاری نمی کند مگر اینکه سازمان به او دستور داده باشد و کسی حق ندارد خودسرانه دست به عملی بزند.
گفتگو با آقای ناصر سید بابایی عضو سابق مجاهدین – قسمت اول
آقای ناصر سید بابایی عضو سابق ارتش آزادیبخش ملی و یکی از اعضای منتقد و معترض مجاهدین خلق که پس از طی کردن فراز و فرودهای بسیار در درون مناسبات فرقه ای و مخوف دارودسته ی رجوی، سرانجام از آن گروه جدا شده و به میهن عزیزمان ایران برگشته است، در باره ی دستور تشکیلاتی و خودسوزی از پیش طرح ریزی شده ی افراد مجاهدین در پس از رویداد 17 ژوئن می تواند ذهن آدمی را به نکات تلخ و گزنده ای از ماهیت رهبری عقیدتی مجاهدین رهنمون می کند