اشک تمساح ریختن مریم رجوی برای کشته شدگان درگیری ۱۹ فروردین
مریم رجوی ظاهرا اینبار در آلبانی شویی تحت عنوان”بزرگداشت کشته شدگان 19فروردین 90درکمپ اشرف”برپا کرده است و باز با تکرار جعلیات مشمئزکننده وبرای کشته شدن تعدادی ازاعضا دردرگیری سال 90 اشک تمساح ریخت
بهار ۱۳۹۰ پاییزی غم انگیز در فرقه رجوی
آری در چنین روزی که به جمعۀ سیاه معروف است رجوی ملعون مانند گذشته که بدنبال سیاست شهید سازی و خونریزی بوده با یک عملکرد از قبل برنامه ریزی شده که روزها و ساعت ها وقت صرف آن کرده بود توسط عده ای از مزدوران و مسئولین رده بالا خود به نیروهای عراقی مستقر در قرارگاه اشرف حمله کرده
نقش رجوی در درگیرهای ۱۹ فروردین سال ۹۰ از زبان رستم آلبوغبیش
رجوی برای زمینه سازی بازگشت مجدد ارتش آمریکا به اشرف دست به ترفند جنایتکارانه ای زد ودرگیری با ارتش عراق را دردستور کارنیروهای خود قرارداد. ارتش عراق برای حفاظت نیروهای مستقردراشرف درصدد ایجاد یک مرکز پلیس درنقطه ای از قرارگاه اشرف بود
خاطره محمد رضا گلی از ۱۹ فروردین سال ۹۰
در آستانه 19 فروردین 90 مسئولین فرقه از قرار از پیش خبر داشتند خبرهایی است. چند روز قبل از 19 فروردین قرارگاه ما را به میدان لاله منتقل کردند مسئولین خبر داشتند درگیری بین نیروهای عراقی با ما سر خواهد گرفت
خزان مرتضی بهشتی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰
خانم نرگس بهشتی سال ها تلاش کرد تا با دو برادر خود ملاقات کند و از هیچ کوششی برای رهایی آنان از اسارت فرقه رجوی دریغ نورزید؛ ولی سران فرقه بی رحم رجوی مانع ملاقات برادران بهشتی با خانواده شان شدند. فرقه رجوی با به کشتن دادن مرتضی بهشتی در 19 فروردین 1390، داغی بر دل این خانواده چشم انتظار گذاشت که رنج قربانی شدن مرتضی فقط با مجازات مسعود رجوی و عمالش، تسکین می یابد.
به مناسبت سالگرد کشتار ۱۹ فروردین سال ۹۰ اشرف – زمینه سازان واقعی فاجعه
بنابراین از رهبری سازمان مجاهدین و بویژه نوچه هایش در خارجه که مخالفان سیاستهای رهبری سازمان و منتقدینش را زمینه سازان کشتارهای اشرف و لیبرتی وانمود می کنند باید پرسید با توجه به این دخالتهایتان در امور داخلی عراق و پروژه های ضد عراقی و دشمن تراشیهایتان در عراق آیا زمینه سازان و جاده صاف کنهای واقعی برای کشتار مجاهدین شما بودید و هستید که هنوز هم بر نگهداری عزیزان مردم ایران در جهنم عراق اصرار دارید و یا مخالفان و منتقدین همین خط مشیهای غلط و ضد مجاهدی و سیاستهای دشمن تراشی شما در عراق کدام؟!..
خاطره ای از ۱۹ فروردین ۹۰ در فرقه رجوی
وقتی نیروهای عراقی در امتداد جاده 100 واقع شدند ما هم که توی جاده مستقر بودیم با تحریک مسئولین به سمت نیروهای عراقی سنگ پرتاب کردیم و در نتیجه آنها هم با گلوله به ما جواب دادند که در آن درگیری سه الی چهار نفر که به شدت زخمی شده بودند را من با یک خودروی ونی به امداد منتقل کردم توی امداد مملو از مجروحین بود، امدادگر و دکتر به قدر کافی نداشتیم خیلی از زخمی ها به علت عدم به موقع رسیدگی در اثر خونریزی کشته شدند این رویداد 6 و 7 مرداد سال 88 بود، فرمانروای کمپ اشرف که حاضر نشد نیروهای عراقی در اشرف پاسگاه استقرار کنند اشرف را در حاکمیت خودش می دید در نتیجه رجوی خائن فرمان جنون آمیزی را صادر کرد
کشتار ۱۹ فرودین ۱۳۹۰ از زبان شاهدان
وقتی که سوال کردم که ایا فرماندهان در صحنه بودند یا از پشت صحنه با بلندگو فقط تشویق می کردند؟ جواب داد که تعداد زیادی از فرماندهان بالا و فرماندهان ستادی در کنار ایستگاه مشروح اب بودند، وقتی درگیری شروع شد تماما رفتند پشت صحنه هیچ کسی باقی نماند. جوهره جمع بندی نشست مسعود رجوی این بوده که ما در این جنگ پیروز شدیم و بردیم اگر اگر ۵۰۰ نفر هم کشته می دادیم باز به سود ما بود و برد با ما بود و ارزش آن را داشت. الان در تمام دنیا اشرف به رسمیت شناخته شده ودیگر کسی نمی تواند به اشرف چپ نگاه کند و این بیمه نامه ما شده است. این خون هایی که ریخته شده دولت عراق پاسخگو است و باید جواب گو باشد به جوامع بین المللی مسئول این خونریزی دولت عراق است.
در خصوص خانواده ها، مصاحبه با ملل متحد، و درگیری های ۱۹ فروردین از زبان مجید محمدی
خانواده هایمان نه تنها مزدور نیستند بلکه لایق بالاترین تحسین ها و تمجید ها به خاطر پایداریشان هستند. روزی خواهد رسید که همین خانواده ها با کمک جداشدگان این فرقه از رجوی انتقام خواهند گرفت. چه بلاهائی در کنار حصارها و دروازه های اشرف بر سر خانواده ها که نیاوردند، چه سرها که نشکستند، چه دست و پاها که مجروح نکردند، چه ناسزاها و تهمت ها که نثار این خانواده های داغدیده و رنج کشیده نمودند. این خانواده ها برای تشکیلات فرقه رجوی خاری هستند که در چشم خود رجوی فرو رفته اند
یادی از بهروز ثابت از قربانیان ۱۹ فروردین اشرف
یادم نمیرود که در جلسات عملیات جاری موسوم به طعمه درسال 81 که با حضور و مسولیت شخص رجوی ترتیب داده شده بود هنگامی که شخص ناراضی بنام امیرموثقی با فحاشی وضربات مشت ولگد گماشتگان رجوی به بیرون جلسه منتقل شده بود وسالن جلسه زیرخفقان موجود تماما درسکوت معنی دار فرورفته بود به ناگهان ازقلب سالن چهارهزارنفری فریادی برخاست که من هم خسته شدم ومیخواهم بروم.