تف سربالای مجاهدین خلق تحت عنوان نامه رحمان محمدیان
سازمان مجاهدین خلق در درگاه اطلاع رسانی خود مدعی شده است که آقای عبدالرحمان محمدیان، عضو سابق این سازمان، نامه ای به دبیرکل ملل متحد نوشته و به زعم مجاهدین خلق اعتراف نموده که به مدت شش سال به صورت مداوم پول می گرفته و عامدانه و آگاهانه دروغ می گفته و اکنون ناگهان متحول […]
محمدیان: فشار روحی در مناسبات مجاهدین خلق، به روان همه افراد آسیب می زند
رحمان محمدیان از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در گفتگویی با انجمن آسیلا درباره افرادی که از فرقه جدا می شوند می گوید: به شهادت تمام دکترهای کمیساریا و دکترهای آلبانیایی تمام افرادی که از تشکیلات بیرون می آیند دچار افسردگی هستند و نیاز به روانکاوی و روان درمانی دارند. محمدیان، عضو فعلی انجمن آسیلا […]
نیمه پنهان – عبدالرحمن محمدیان
چرا سازمان مجاهدین از جداشدگان وحشت دارد؟ سالیان سال و در طول دهه ها سازمان مجاهدین به هر کس که از این سازمان جدا شده و بقیه منتقدین این سازمان مارک می زند و همه را مزدور و وابسته به اطلاعات رژیم ایران می نامد. در این راستا این سازمان و مخصوصا رهبر خودشیفته آن […]
پیام عبدالرحمان محمدیان درباره افراد بازداشت شده انجمن آسیلا
عبدالرحمان محمدیان از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو فعلی انجمن آسیلا، با انتشار پیامی ویدئویی اعتراض خود را نسبت به شرایط 5 تن از افراد بازداشت شده آسیلا در کمپ کراچ اعلام کرد. محمدیان می گوید این روزها که به مناسبت سال نو میلادی و جشن کریسمس همه شاد هستند، ما در انجمن […]
سخنان رحمان محمدیان در آکسیون اعتراضی انجمن آسیلا
رحمان محمدیان عضو سابق تشکیلات مجاهدین خلق در آکسیون اعتراضی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) دولت آلبانی را مورد پرسش قرار داد. محمدیان به هنگام برگزاری تجمع اعتراضی اعضای ایرانی و آلبانیایی آسیلا در مقابل دفتر پلیس مهاجرت آلبانی، دولت آلبانی را مخاطب سخنان خود قرار داد. رحمان محمدیان که از اعضای فعال […]
کتاب از اسارت تا اسارت به قلم رحمان محمدیان منتشر شد
رحمان محمدیان از اعضای جداشده از سازمان مجاهدین خلق در آلبانی، خاطرات خود از اسارت در اردوگاه های عراق و سپس مقر سازمان مجاهدین خلق را در قالب کتابی با عنوان ” از اسارت تا اسارت” به رشته تحریر درآورد. این کتاب توسط انتشارات انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی ؛ آسیلا به زبان […]
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت دهم
رحمان محمدیان در قسمت قبلی خاطرات خود گفت: من و رضا همسنگر هستیم. رضا اهل نوشهر است که من تا حالا نرفته ام ولی آنقدر رضا از آن برام تعریف کرده که با این شهر احساس آشنایی می کنم. رضا خیلی شوخ و سرزنده است و جلوی کسی کم نمی آورد ولی چشماش ضعیف و […]
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی ـ قسمت نهم
در قسمت قبل خواندیم: دم صبح و در اولین روشنایی ما به دروازه شهر شوش رسیدیم و نسبت به برنامه توجیه نسبی شدیم و حالا آماده می شدیم که وارد درگیری شویم. *** صدایی مرا بیدار می کند. نگهبان پاس آخر است که نفرات سنگرها را صدا می کند. بلند شده و سرم را کمی […]
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی ـ قسمت هشتم
شکست کامل حمله ارتش عراق در محورفکه -عین خوش گفتم که دم صبح و در اولین روشنایی ما به دورازه شهر شوش رسیدیم و نسبت برنامه توجیه نسبی شدیم و حالا آماده می شدیم که وارد درگیری شویم. قسمت هفتم از خاطرات عبدالرحمان محمدیان به ما نیم ساعت وقت داده شد که صبحانه خورده و […]
خاطرات عبدالرحمان محمدیان – قسمت هفتم
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت ششم ارتش صدام در شوش با تفاصیلی که در قسمت قبل شرح دادم به هر حال بعد از یکروز پر اضطراب ما به یگان نظامی خود وصل و تجدید سازماندهی شدیم. ساعات پر اضطرابی بود و تشویشی عجیب مرا بخود می […]
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت ششم
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی ـ قسمت پنجم گفتم که در آن روز (تجاوز نیروهای عراق به ایران؛ و در قسمتی که ما بودیم یعنی _محور فکه عین خشک_) از طرفی کمبود نیروی ایران درنوار مرزی و از طرفی عدم آمادگی برای حمله ای با این ابعاد نیروهای […]
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی ـ قسمت پنجم
گفتم که من وتعدادی از دوستان که دوره آموزشی را باهم بودیم در تقسیم بندی سهمیه همان پادگانی شدیم که در آن آموزش دیده بودیم این پادگان آموزشی نبود و چنانچه گفتم اولین بار بود که یگان آموزشی داشت. اسم این پادگان بدلیل واقع بودن در محله افسریه و کنار اتوبان افسریه با همان اسم […]