جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی 26 مرداد 1401

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی

مصطفی سلام فرزند عزیزتر از جانم چرا جواب نامه های مرا نمی دهی؟! من مادرت هستم. این همه برای تو زحمت کشیدم و بزرگت کردم. این حق من نیست که یک تماس با من بگیری؟! من نگران وضعیت جسمی شما هستم. نمی دانم در چه وضعیتی هستی. روزی با خودم فکر می کردم که در […]

نامه مادر مصطفی قائدی به نخست وزیر آلبانی 08 خرداد 1401

نامه مادر مصطفی قائدی به نخست وزیر آلبانی

آقای ادی راما نخست وزیر کشور آلبانی با سلام من یک مادرم. مادری زخم خورده و دل شکسته. فرزند من مصطفی قائدی چندین سال است در سازمان مجاهدین است و در کشور شما آلبانی در یک کمپ متعلق به سازمان مجاهدین زندگی می کند. زمانی که سازمان مجاهدین در عراق بود چند بار به عراق […]

پیام مادر مصطفی قائدی به مناسبت نوروز ۱۴۰۱ 17 فروردین 1401

پیام مادر مصطفی قائدی به مناسبت نوروز ۱۴۰۱

مصطفی سلام، سال نو مبارک، سالها گذشت و تو با مادرت تماسی نگرفتی و احوالی از مادرت نگرفتی! آیا حق من اینه که چندین سال از فرزندم خبری نداشته باشم و فرزندم از مادرش خبری نداشته باشد؟! تو اولاد من هستی و من دلم برای تو تنگ می شود. قبلا که در عراق بودی به […]

نامه مادر مصطفی قائدی به فرزندش در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 08 اسفند 1400

نامه مادر مصطفی قائدی به فرزندش در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

مصطفی سلام حالت خوب است؟ در کمپی که زندگی می کنی نمی دانم در چه وضعیتی هستی؟ نمی دانم در شرایط ویروس کرونا چگونه از خودت مراقبت می کنی؟ تماسی با من نمی گیری که از نگرانی در بیام. ذهنم درگیر توست و تا به حال چندین نامه برای تو ارسال کردم. منتظرم تماسی با […]

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در آلبانی 11 بهمن 1400

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در آلبانی

مصطفی سلام همیشه می گویم خدایا چندین سال است فرزندم از پیش من رفته و هیچ خبری از او ندارم، فرزندم را به من برگردان. مصطفی من همیشه بیاد شما هستم و منتظر شما هستم. تماسی با من بگیر. من تا به حال خیلی برای شما نامه نوشتم و با خودم می گویم مصطفی هیچ […]

درد دل مادر مصطفی قائدی اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین 01 دی 1400

درد دل مادر مصطفی قائدی اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین

خانم منتهی زهرایی مادر مصطفی قائدی از مادران زجر کشیده ای ست که در این سالها تلاش زیادی برای رهایی پسرش از چنگال رجوی انجام داده است. ایشان در گفتگوی تلفنی که با مسئول انجمن نجات اراک داشت، گفت: رجوی جنایتکار بود. من نمی دانم از جان فرزندان ما چه میخواهد؟ چرا آنها را آزاد […]

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی مجاهدین 08 آذر 1400

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی مجاهدین

مصطفی جان سلام . من مادرت هستم چرا این همه سال مرا ترک کردی؟ من به سختی تو را بزرگ کردم جواب من این است؟! جواب من این است که چندین سال تماسی با من نمی گیری که از حال و احوال من با خبر شوی؟ من چه بدی به تو کردم. من مادرت هستم […]

گفتگوی انجمن نجات اراک با مادر مصطفی قائدی 28 شهریور 1400

گفتگوی انجمن نجات اراک با مادر مصطفی قائدی

دفتر انجمن نجات استان مرکزی با خانم زهرایی مادر مصطفی قائدی اسیر در فرقه رجوی در آلبانی جویای سلامتی و احول ایشان شدند . لازم به ذکر است خانم زهرایی یکی از مادران رنج کشیده است و زمانی که فرقه رجوی در عراق بسر می بُرد با مشکلات جسمی که داشت به عراق سفر می […]

سخن منتهی زهرایی با سران سازمان تروریستی مجاهدین 06 مرداد 1400

سخن منتهی زهرایی با سران سازمان تروریستی مجاهدین

من منتهی زهرایی مادر مصطفی قائدی هستم . فرزند من چندین سال است در اسارت شماست. شما از شمر هم بدترید. شما آنقدر از خانواده ترس دارید که اجازه نمی دهید پسرم با من تماسی بگیرد. شما نام خودتان را گذاشته اید انسان؟! پسر مرا چندین سال است دارید شستشوی مغزی می دهید و فکر […]

مصطفی جان هیچ مادری جگرگوشه اش را فراموش نمی کند 10 خرداد 1400

مصطفی جان هیچ مادری جگرگوشه اش را فراموش نمی کند

مصطفی جان سلام، هیچ مادری جگر گوشه اش را فراموش نمی کند . مصطفی خیلی دلم برای شما تنگ شده. دلم می خواهد صدایت به گوشم برسد. تماسی با من بگیر دلم را شاد کن. من چقدر بایستی صبر کنم؟! شما اولاد من هستید. من همش دعا می کنم که هر چه زودتر پیش من […]

پیام نوروزی خانم منتهی زهرایی به پسرش مصطفی قائدی اسیر در فرقه رجوی 02 اردیبهشت 1400

پیام نوروزی خانم منتهی زهرایی به پسرش مصطفی قائدی اسیر در فرقه رجوی

سلام پسرم امیدوارم که حالت خوب باشد. سال جدید را به شما تبریک می گویم. خیلی وقت است از شما خبر ندارم! یک مادر هیچ وقت فرزندش را فراموش نمی کند. دلیل آن را نمی فهمم که چرا با من تماسی نمی گیری؟ من به گردنت حق دارم .. من مادرت هستم … همیشه برای […]

پسرم مصطفی، خیلی دلم برایت تنگ شده 20 دی 1399

پسرم مصطفی، خیلی دلم برایت تنگ شده

مصطفی سلام. خوبی مادر ! کرونا در مقر شما شیوع پیدا کرده و من نمی دانم شما چکار می کنید! نمی دانم به شما سرایت کرده یا خیر . اگر می توانستم با شما تماس می گرفتم. من مادرم و یک مادر هیچ وقت جگر گوشه اش را فراموش نمی کند. شما هم تماسی با […]

blank
blank
blank