هفت تیر، انفجار خشم خلق یا پایه ریزی تروریزم در خاورمیانه!؟
هفت تیر نقطه عطف دیگری بود. حدود دو ماه بعد هم دفتر نخست وزیری منفجر شد. از آن پس همه شهرها و خیابان های ایران صحنه انفجار و حرکت های تروریستی بود. نه خانه ها امن بود و نه مساجد و خیابان. موسی خیابانی از آن به عنوان”انفجار خشم خلق” یاد کرد. بعدها مسعود رجوی در نشست های مختلف از آن با افتخار یاد می کرد… سی سال و اندی بعد از این حوادث تروریستی شاهد کشتارهایی مشابه در همه جای خاورمیانه هستیم.
سخنرانی مریم قجرعضدانلو برای جنگ افروزان کنگره آمریکا
وی ادعا کرده که اهل تسنن عراق باید در قدرت شراکت کامل داشته باشند و عشایر سنی باید مسلح شوند!!! منظور مریم رجوی از عشایر سنی همان بازماندگان حزب بعث عراق است که سال گذشته با همکاری و همراهی داعش، عراق را به نابودی کشانیدند. مریم در ادامه خواهان کمک به تروریست ها در سرنگونی دولت قانونی سوریه شده است. مواضع این زن تبهکار در دفاع از آل سعود و قتل عام زنان و کودکان یمن هم پیش از این شاهد بودیم.
از ادعای”تغییر نظم جهانی” تا پیروزی خواندن”آزادی با وثیقه” یک بازداشتی تصادف
به هرحال، طی بیش از سه هفته شاهد حرکت های فزاینده سران مجاهدین برای بازگردانیدن صفر ذاکری به لیبرتی بودیم. این مسئله با گذر زمان برای مسعود و مریم رجوی حیاتی تر و بااهمیت تر شد به نحوی که صدها هزار دلار هزینه ده ها اکسیون مختلف تبلیغی و همچنین لابی گری و رشوه دهی کردند تا هرچه زودتر این”غائله” را بسر آورده
دو نکته پیرامون صفر ذاکری، رجوی و داعش
نگرانی مسعود رجوی اساساً حقوق بشری و انسانی نیست. تا جایی که به این زوج تبهکار برمی گردد خواهان کشته شدن همه اسیران لیبرتی می باشند و آرزویشان این است که صفر ذاکری کشته شود تا خوراک تبلیغی آنان بخصوص برای مستقل کردن لیبرتی فراهم گردد. نگرانی مسعود رجوی دقیقاً بر سر این مسئله است که مبادا گذر زمان و دسترسی او به اخبار آزاد جهان باعث شود که وی از مجاهدین جدا شده و یک رسوایی بزرگ دیگر برای رجوی رقم بخورد.
تشکیل حرمسرا و نمایش ۸ مارس مریم رجوی
این زن جنگ افروز و سرکوبگر (که یک قلم، مثله کردن صد زن مجاهد، تشکیل حرمسرا برای مسعود رجوی و قتل چندین زن را در پرونده سیاه خود داشته و تعدادی زن و دختر را هم به خودسوزی و خودکشی کشانیده) هیچ پایگاه اجتماعی در داخل ایران ندارد و دچار ریزش شدید هواداران خارج کشوری هم گردیده، هرگز نخواهد توانست با چنین نمایش هایی به مردم فریبی مشغول شود، اما طبعاً هنوز کسانی هستند که در خارج ایران با هر شعر و شعاری مجذوب شده و در دام می افتند. همچنانکه تعدادی از اروپائیان هم که هنوز از ماهیت فرقه ای (و ضدزن) او مطلع نیستند در این باتلاق گرفتار می شوند.
این شورایی و آن شورایی- مدیحه سرایی برای مردگان
کاش شورایی ها پند می گرفتند و به چند دلار پول این زوج ریاکار دل خوش نمی کردند. به آندرانیک گوشزد کردیم و بدانید که فردا نوبت شماست. رجوی مرده شما را دوست دارد و زنده شما را تنها برای سوء استفاده های تبلیغی طلب می کند و افسار بردگی را با چند دلار پول به گردن شما آویخته است. بیدار شوید که فردا نوبت شماست. زنده یا مرده وقتی ارزش دارید که افسار به گردنتان آویخته باشد یا برگه ذلت را به امضا رسانیده باشید و به دیار عدم رفته باشید.
نقد و رنجش! این چه حکایت باشد؟
نوشته های من”یادآوری گذشته” برای تحقیر و طعنه نبود، همانطور که ذکر کردم به نظر می رسد به محتوای مقاله اینجانب نظر عمیق صورت نگرفته است، چرا که آنچه یادآوری شد بدین منظور بود که اگر قرار است ایشان منتقد رجوی باشند ابتدا لازم است گذشته های خویش را نقد، و ضعف های خود را کنار گذاشته و برای مردم ایران و همه کسانی که تا چندی قبل زیر ضرب ایشان بودند روشن کنند که آیا با اعتقاد به همان دیدگاه های کهنه خود می خواهند منتقد رجوی باشند و یا به واقعیت ها و ادراکات جدیدی رسیده اند که ناشی”از دعواهای مالی و خانوادگی” نیست و با رسیدن به این نقطه (بدون ابراز ضعف تدافعی)، به دستگاه استثماری و خیانت پیشگی رجوی مهر بطلان بزنند؟
سخنانی چند با آقایان محمدرضا روحانی و کریم قصیم
آیا هنوز معتقد هستید که مناسبات تشکیلاتی فرقه در عراق (اشرف) بهشت بوده است؟ آیا هنوز ایمان دارید که همه اعضای مجاهدین با خواست خود و داوطلبانه در اشرف و لیبرتی مانده اند؟ آیا هنوز مصر هستید که تشکیلات مجاهدین دارای بزرگترین مراکز کامپیوتر اپوزیسیون است و همه قادر هستند با اینترنت در شبکه های مجازی با دیگران در ارتباط باشند؟ آیا هنوز معتقدید که قرارگاه اشرف یک کمپ پناهندگی و یک شهر بوده است؟ آیا هنوز به این اعتقاد دارید که خانم رجوی اصراری به ماندن اسیرانش در عراق نداشته و ندارد؟ آیا همین الان که ۱۵ نفر از ساکنان آلبانی را به آمریکا منتقل شده و ۲۰ نفر دیگر هم آماده انتقال به آنجا هستند، هنوز هم می گویید هیچ کسی که وزارت خارجه آمریکا از اشرف کنده باشد به آمریکا منتقل نمی کنند؟
انقلاب ایدئولوژیک مریم قجرعضدانلو بعد از سی سال
محمد الهی هم اکنون در لیبرتی زندگی می کند و اگر زیر بیگاری کشیدن زنده بماند بالاخره روزی به آلبانی خواهد رفت تا در آنجا سکته داده شود… خبرها حاکی از این است که این پیرمرد نگونبخت در لیبرتی به بیل زنی باغچه ها و محوطه زنان شورای رهبری گمارده شده است. چندی قبل وی جهت کار بیل زنی رفته بوده و برخی دختران اسیر فرقه با دیدن وی که در سنین کهنسالی به این کار طاقت فرسا گمارده شده، با دلسوزی برایش چای می آورند و این چای بلای جان او می شود
هدف رجوی از انتشار خاطرات زندانیان چیست و چرا به دکترسازی روی آورده است؟
مسعود رجوی در طی همین یکسال (به دلیل افشاگری جداشدگان راجع به بیسوادی اعضای فرقه و دور ماندن آنان از دانش روز بشری) تلاش نموده تا اعضای خود را دکتر و مهندس جلوه دهد که سعید ماسوری، محمدرضا معاضدیان و نمونه های مشابه از این دست به شمار می آیند که وی به دروغ آنان را دکتر خوانده بود در حالی که آنان از سنین نوجوانی به فرقه پیوسته و به عراق آمده بودند و هرگز فرصت مطالعه معمولی هم نداشتند چه رسد به گرفتن دکترا از دانشگاه. هفته گذشته کمیته امدادپزشکی لیبرتی (اسم مستعار زوج رجوی) بیانیه ای انتشار داد که در زیر آن اسامی گروهی از پزشکان فرقه به چشم می خورد.
حمله بی سابقه رجوی به شورایی های منتقد
چنانکه در متن بیانیه مشاهده می شود، وی اسماعیل وفایغمایی و سایت”دریچه زرد” ایشان را به”سرویس های رژیم” پیوند زده و در مورد”طلاق های اجباری و مرگ های مشکوک” به دروغگویی متهم کرده است. باید پرسید به فرض که ایشان به دستور و خواست سرویس های امنیتی جمهوری اسلامی این واقعیت های تلخ را بیان نموده باشد، با صدها جداشده که تأیید کننده این واقعیت تلخ هستند چه می کنید؟ با هزاران عضو فرقه خود که گروه گروه دارند از شما فاصله می گیرند چکار می کنید؟ آیا مرگ های مشکوک و طلاق های اجباری را اولین بار آقای یغمایی افشا کرد که امروز می خواهید با تهمت و تهدید آنرا نفی کنید؟
تبعیض کینه توزانه مریم و مسعود رجوی در رابطه با قربانیان «از مهین افضلی ها تا میرزا آقا پاک نیت»
در طی همین هفته شاهد جان باختن دو تن از اعضای قدیمی مجاهدین (در آلبانی و لیبرتی) بوده ایم. نگاهی به نحوه ی خبررسانی فرقه در مورد این دو نفر به وضوح نشان می دهد که رجوی”خود” را به جای”خدا” نشانده و قربانیان را هم بر اساس تفکر”خود خدا بینی” ارزش گذاری، و بر همان اساس القاب زیر و زبر به آنان اعطاء می کند. این زوج که هزاران جوان را به کام مرگ کشیده و روز به روز بر سرکوب اعضای بازمانده و بر تهدید منتقدان خود افزوده اند، خبر فوت یک پدر پیر را با بی احترامی به شکلی انعکاس داده اند که جز تحقیر و طلبکاری در آن به چشم نمی خورد.