کسی که ادعای ناموس می کند
این روزها آدم شاهد افشاگریهای مناسبات رجوی می شود مغز آدم هنگ می کند و قابل تصور نمی باشد که تا این اندازه رذالت وجود داشته باشد. یادم هست در یکی از نشست هایی که با مسعود داشتیم و محفل مردانه بود و زنان را بیرون کرد و با شروع به بحث های غسل هفتگی و کنترل غریزه جنسی پرداخت و از مردان خواست تا جلوی غریزه جنسی را بگیرند و گفت گوئی ما مرد نیستیم.
مجاهدین و امریکا هر دو مخالف دیدار خانواده ها
مجاهدین و آمریکا هر دو دست در دست هم داده اند تا این سنگر تروریستی حفظ شودو با وجودی که قراگاه اشرف و حالا هم لیبرتی تحت نظر دولت عراق می باشد اما هرگز خانواده ها نتوانستند طی این مدت با عزیزانشان ملاقات کنند جای سئوال است زندانی با زندان بودنش ملاقاتی دارد پس باید گفت چه کسی از آنها حمایت می کند و آنها را پشتیبانی می کند تا آنها مانع از این کار می شوند.خانواده هایی که با شوق و اشتیاق و با تحمل سختی فراوان و کهولت سن باز برای دیدار فرزندانشان این سختی را به جان می خریدند و می رفتند ولی در عوض فالانژهای رجوی مزدور با فحاشی و ناسزا گویی که لایق سران گروه است با خانواده ها برخورد می کردند.
رجوی و جیره بگیران خارجه
سازمان در ابتدای سرنگونی صدام از این می ترسید که آمریکا آنها را به مثابه اسیر جنگی به حساب بیاورد و با پرداخت دلارهای فراوان کانون وکلا تشکیل داد از بهترین وکیل ها از اروپا و آمریکا استفاده نمود و آن موقع چون بحث استرداد به میان آمده بود رجوی خیلی ترسیده بود و آن موقع هم از وکلا می خواست تا موضوع شهروند را مطرح کنند و حول آن تبلیغ نمایند و سر و صدای زیادی راه انداخت. و در ادامه کار خودش نمایندگانی را برای رابطه با فرمانده هان آمریکائی فرستاد و اعلام کرد هر طور شما بخواهید ما غلام حلقه به گوشیم
در لیبرتی چه می گذرد
مسئولین که خیلی دوست دارند کمپ لیبرتی هم تبدیل به اشرف شود.اما دیگر تمام شد باید گفت از عرش به پائین آمدید.از آن دژ مستحکم و نقطه تحریک آدمها بیرون رانده شدید و همه چیزتان گرفته شد سنگری که بتوانید افراد را وادار به اطاعت کور کورانه کنید و زیر فشار قرار بدهید فرو ریخت.
مجاهدین و مناسبات درونی و داعیه انقلابی بودن
فقط درسازمانهای زیر زمینی که مسیر انحرافی راطی میکنند خروج از آن راحت نیست همانند سازمان مجاهدین که تلاش می کند افراد با دنیای بیرون هیچ ارتباطی نداشته باشند تا بتوانند القائات خودشان را تحمیل کنند مسعود همواره ورود به سازمان را مثل یک قیف تشبیه می کرد البته نا گفته نماند هر چه سازمان می گوید باید آن را وارونه کرد خروجی متصور نیست. برای اینکار انواع ترفند ها را بکار می گیرند
لیبرتی، شلیک آخر به بقایای رجوی
چون دولت عراق ضرب الاجل تعیین کرده بود.و از طرفی هم با لابی هایی که در آمریکا داشتند چراغ سبز را دریافت کرده و خروج از اشرف مساوی خارج شدن از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا بود البته خارج شدن مجاهدین یک چیز را بر همگان روشن نمود و آن کاسه لیسی آنها و در مقابل اوج کینه ورزی آمریکا نسبت به ایران می باشد ولی انچه مسلم هست بیرون رانده شدن از اشرف مساوی با ضربه فنی شدن رجوی است
رویاهای مجاهدین بعد از خارج شدن از لیست تروریستی امریکا
مسعود و مریم رجوی فکر می کردند حال که از لیست تروریستی خارج شدند حتما می توانند در کشور عراق بصورت پناهنده بمانند باید گفت خواب دیدی خیر باشدچون در لیست یا خارج از لیست ماهیت عوض نشده به قول برادر مسعود افعی هیچگاه کبوتر نمی زاید. به اقای رجوی باید گفت چرا نمی خواهی بفهمی که این نفراتی که شما دارید روز به روز توان راه رفتن را از دست می هند بگذار این چند صبا دیگر را برای خودشان زندگی کنند. در یک حساب و کتاب معمولی متوجه می شوید که هیچ گاه شرایطی بوجود نخواهد آمد که شما خودتان را در ایران و در مسند قدرت ببینید
فکر این را نکرده بودم که همه چی آوار شود
راستش استاد زبر دستی است که می توانست در هر شرایطی برگی رو کند. اما دیگر تمام شد این آقای متفکر از هر راهی که مانده این شرایط را به نفع خودش تلاش می کند بچرخاند. الحق که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. تنها کاری که می کند این شرایط فعلی را با بهانه جویی و سنگ اندازی های متفاوت به تاخیر بیاندازد. اما قضیه را نگرفته که کاملا جدی است و دولت و مردم عراق خواهان اخراج بی قید وشرط آن ها می باشند.
قرارگاه اشرف و آمدن خانواده ها
رجوی اعلام کرد این یک جنگ است و باید افراد به خانواده های خود به مثابه دشمن نگاه کنند. و دیگر اجازه نداد افراد با خانواده های شان ملاقات کنند. نمی دانست که این رودی که در جریان است،دژ مستحکم رجوی را به خاک سیاه می کشاند و روی سرش خراب می کند. چرا که بعد از این مراجعات تعدادی از آن جا فرار کردند و مناسبات آن جا را به هم ریختند. و حضور خانواده ها به واقع طناب داری شد برای تشکیلات رجوی و قلعه نفوذناپذیرش.
تسلیت انجمن نجات به خانواده محترم اسلامی
مطلع شدیم آقای اسلامی پدر محترم خانم معصومه اسلامی (گروگان رجوی در اردوگاه اشرف) جان به جان آفرین تسلیم کرد. مرحوم آقای اسلامی که یکی ازفعالان انجمن استان سمنان بود، سالهای طولانی، در انتظار به آغوش کشیدن فرزندش بسر برد و به سختی، دوری و فراق او را تحمل می کرد. مرحوم آقای اسلامی مستمرا جویای اخبار و تحولات اردوگاه اشرف بود و در آخرین تماسی که با وی داشتیم مطرح کرد: خیلی دوست دارم قبل از اینکه از دنیا بروم یک بار دیگر به اشرف بروم و هرکاری که از دستم برمی اید را برای نجات دخترم انجام دهم.
نقابی که مسعود رجوی بر چهره زده
کسی که همه چی را برای خودش طیب و طاهر بداند اما برای سایرین (اخ و بد) و بواقع باید این موجود خبیث را در دادگاههای بین المللی محاکمه کرد تا هر آنچه از این سنخ رهبرانی که مدعی اسلام وغیره هستند دستشان رو شود تا با حیله و نیرنگ افراد دیگر را در دام یک چنین باتلاقی گرفتار نکنند
فرقه رجوی از قله تا قهر
هرکس تاریخ مصرفی دارد شما هم تا همین مدت بود چون از تمام برگ ها استفاده کردید اما از حق نگذریم مدت زیادی بود که دوام آوردید و توانستید پشت شعار های پرطمطراق خودتان را مخفی کنید. امروز وقتی پرده رسوایی شما روز به روز بر ملا می شود از همکاری با دولت صدام و گرفتن رشوه های کلان بابت دادن اطلاعات و خراب کاریهایی که صدام می خواست و همکاری با دولت امریکا و دادن به اصطلاح خودتان اطلاعات مراکز تولید اورانیوم و غنی سازی آن هم نشاندهنده این است که ذره ای ارق ملی در شما وجود ندارد