بار دیگر لیبرتی در آتش می سوزد؟!
رجوی کسی بود که بارها نوید سرنگونی و ساختن هزاران اشرف دیگر را می داد حال آنکه اشرف محل استقرار فرقه اش نیز که پیش از آن در ایام حزب بعث از مردم عراق گرفته شده بود از او و گروهش باز ستانده شد. نمایشنامه اعتصاب غذا و پایان این اعتصاب جز فرار از حقیقت تلخی که رجوی با آن گریبان گیر شده نیست. رجوی در یک اقدام مفلوکانه باز مریم را جلو انداخت و موضوع اینکه افراد متعهد به فرقه شوند تا راهی برای جلوگیری از فرار اعضا بیابد را مطرح نمود.
تمام افرادی که جدا می شوند رجوی را مقصر می دانند
رجوی سالیان سال، نان نوکری صدام و آمریکا و… را خورده و هر روز به یکی از دشمنان ملت ایران آویزان بوده و برای همه دم تکان داده و هیزم بیار و معرکه گیر خوبی بوده و نفع آن را هم برده است. البته در دنیای سیاسی مرده ای بیش نیست ولی در دنیای نامردی جان خفیفش را حفظ کرده والله جای شرم دارد در تمام گروه ها و احزاب آدمها به رهبر و مرید خود می بالند ولی کسانی که در گروه جنایت رجوی بوده اند خجالت می کشند که اصلا نامی از وی برده شود
رجوی، فردی که فقط زبان زور می فهمد
رجوی چون در ذهن و ضمیر خود دنبال رویا پردازی و خیال بافی است برای همین هیچ گاه شکستی را نپذیرفته و در عین حال هر شکستی را برای خود و اعضای مفلوک سازمان پیروزی قلمداد می کند. وی همواره دنبال زور آزمائی بود و کسی نبود بهش بگوید آخر مردک مورچه چیه که کله و پاچه اش چی باشد و دقیقا با سیاست و پنبه سر خودت را خواهی داد و نتیجه آن می شود که امروز اینگونه بور و خار شدی.
امید مجاهدین به آمریکا بود
رجوی با تمام شیادی که دارد و سرمایه گذاری بر روی لابی های به اصطلاح خودش نتوانست حمایت جدی کسب کند. این را به خوبی می شود دید حدود یکسال از انتقال به لیبرتی می گذرد حتی خود آمریکا حاضر به پذیرش آنها در کشورش نیست ولی رجوی آنقدر کودن و ابله هست که فکر می کند با یکسری اقدامات می تواند آمریکا و دیگر حامیان را متقاعد به جنگ علیه ایران کند و فشار وارد کند و حرفش را به کرسی بنشاند.
دست و پازدن رجوی و بی توجه ای حامیان وی
مدتی است که از حامیان شما هیچ خبری نیست و لی لی به لالای شما نمی گذارند و مورد توجه آنان قرار ندارید. رجوی به خاطر بی توجه ای از جانب حامیان غربی خود و افکار عمومی غرب بابت اعتصاب غذائی که به راه انداخته بسیار خشمگین و آشفته است چون تا این زمان کمترین توجه ای به آنها نشده و هیچ انعکاسی این قضیه نداشته و کسی از آنها نخواسته که دست از این بازی بر دارند و اینگونه جان افراد را در خطر نیندازند.
دستور مرگ اعضاء به وسیله اعتصاب غذا
داستان رجوی همانند دزدی است که از سایه خودش هم می ترسد. اگر گفته خود رجوی درست باشد که جان افراد برایش ارزش دارد تا حال که می توانست جلوی هر گونه رویدادی که پیش آمده را بگیرد ولی چرا اینکار را نکرد و باز به دنبال تلف کردن آدمهاست.رجوی بیمار روانی است که هر روز خود را با خون افراد ارتزاق می کند و این افکار و اعمال، او را تبدیل به خون آشامی کرده که فقط به پلیدی ها و ارضای شهوات خود می اندیشد.
اشرف به عنوان تبعیدگاه مرگ
اشرف این شهر رذالت رجوی برای همیشه از اذهان پاک خواهد شد و آثاری از نحوست رجوی باقی نخواهد ماند و تمام چیزهائی که رجوی به عنوان نماد درست کرده بود ویران شد. آری رجوی با فشار روحی و کار روزانه و هزینه های سرسام آور و سرگرمی برای افراد، برج و بارو راه انداخت، نمی دانست اینها ذره ای ارزش ندارد و مردم عراق منزجر و متنفر از هر چه آثاری که مربوط به او و سازمانش هست می باشند و تمام این موارد جز یک آه سرد از جانب رجوی بیشتر نخواهد بود.
تابلوهای پیش روی رجوی
رجوی در حال حاضر مثال مار زخمی است و به دور خود می پیچد. نه راه پس و برون رفت از این بحران را دارد و نه تفاوتی در کل ماجرا می کند هر گونه تصمیمی که بگیرد فرقی ندارد رجوی به لحاظ سیاسی منزوی و سوخته شده است چون هر اقدامی که انجام دهد در نتیجه کار چیزی را عوض نخواهد کرد و جالب تر اینکه دیگر حامیانش هم متوجه شدند دیگر وقتش رسیده کنار بکشند و بیشتر از این خودشان را رسوا و انگشت نما نکنند.
پرونده رجوی پر از ترور و خشونت
از شروع مبارزه مسلحانه تا حالا رجوی همیشه تلاش کرد ورد زبانها باشد و گویا خودش را فردی مهم در تاریخ ملت ایران نشان دهد اما این آدم به محض این که شرایط را سخت می دید بر خلاف آنچه که نشان میداد ترسو و بزدل بود و تقریبا تمام کسانی که خشونت طلب و از تروریسم حمایت می کنند از لحاظ شخصیتی و در شرایط خاص ترسو و بی جربزه هستند.
صحبت های خواهری دردمند در دفتر انجمن نجات
موضوع بیماری خود را بهش توضیح دادم ولی با کمال تعجب دیدم که این بیماری صعب العلاجی که بدان دچار شدم برایش اهمیتی ندارد و آنقدر بی تفاوت و عادی می گفت کی اینطوری شدی و فکر می کرد من دارم برایش فیلم بازی می کنم. از عکس العمل سرد برادرم فهمیدم رجوی طی این سالیان با آنها به گونه ای برخورد کرده که مساله خانواده و وابستگان برایشان هیچ اهمیتی ندارد.
رجوی و مسئول اول سازمان
جالب اینکه این فرد باز باید از رئیس خود یعنی مسعود فرمان بگیرد. باید از رجوی پرسید شما که ادعای انتخابات دمکراتیک دارید چرا یک بار تعداد نفرات را بیشتر نمی کنید از قبل نتیجه معلوم است چون کسی را انتخاب می کنید که در دستگاه شما حداکثر فرمان پذیری و پیشبرد خط و خطوط شما را داشته باشد اما اینطرف قضیه که شما سنگ آن را به سینه می زنید دیدید در انتخاب شوراها و یا ریاست جمهوری چه تعداد شرکت کردند
از سکوت تا بن بست رجوی
اقای رجوی شطرنج باز خوبی نبودی و خود و تشکیلات کیش و مات شدی و راه برون رفت ندارد حال نمی دانم این شرایط را چگونه پیش بینی می کنی مرحله گذار مرحله انتظار , بن بست مطلق البته در سالیان گذشته هر شرایطی که بوجود می آمد با غلطیدن در دامان بعضی از قدرتها راه نجاتی پیدا می کردی و باز فرصتی یافت می شد اما این شرایط با کل بودن شما در عراق متفاوت است.