نامه چهارم علی قشقاوی به مسعود بنی صدر
ابتدا پیش از شروع قسمت بعدی این مبحث باید اعتراف کنم وقتی که جواب نامه های شما را می خوانم، تازه خاطرات به یادم می آید چون از واکنش شما متوجه می شوم حداقل کسی است که متوجه می شود ما چه می گوییم. نگرانی من همیشه این است که کسی نمی تواند و نخواهد توانست متوجه این تجارب شود و یا اساسا داستان تلخ ما را باور کند چرا که به اعتقاد من بخاطر وِیژه و نادر بودن داستان ما، برای همه به راحتی قابل باور نیست.
نامه علی قشقاوی به مسعود بنی صدر و پاسخ به آن
واقعیت این است که ما هر چه بیشتر از فرقه فاصله می گیریم و جذب جامعه می شویم، دید و نگاه ما نسبت به آن وسعیتر و عمیق تر میشود و به ادراک ما افزوده و چشمان ما بیناتر می شود. خصوصا تجارب دوستانی مثل شما در این مسیر با ما یار باشد. همانطور که در نامه قبلی به مقوله عملیات جاری و نشستهای حوض که از من خواسته بودید، بپردازم، تلاش کردم تا به گوشه ای از آنچه تحت عنوان بحث های موسوم به بحث های ایدئولوژیک که در مناسبات مجاهدین جاری بود، بپردازم. من فکر می کنم بهتر است قبل از پرداختن به نشستهای حوض و عملیات جاری، ابتدا لازم است برای روشنتر شدن و برای نتیجه گیری بهتر بحثهای نشستهای حوض و عملیات جاری کمی به عقب تر برگردم تا بحث ها همدیگر را تکمیل کنند بخاطراینکه که این نامه ها را دیگران، کسانی که از این مقولات آشنایی ندارند، می خوانند، برای دریافت جان کلام دچار مشکل نشوند.
آزادی اولین گروه از زندانیان سیاسی از زندان ابوغریب
در زندان ابوغریب بدلیل ماهیت زندان تقریبا همه زندانیان آزاد شدن را به فراموشی سپرده بودند و هرگز فکر نمی کردند روزی از طریق دولت عراق آزاد شوند همه منتظر بودند تا روزی که حکومت صدام سرنگون شود، شاید در آن زمان بتوانند آزاد شوند. خصوصا بندی که خارجی ها در آن زندانی بودند(القسم العرب و الاجانب یعنی بند عربها و خارجی ها)بدلیل محدودیت های که داشت، دارای جوی و فضای متفاوت با زندانهای دیگر و حتی از دیگر بندهای همین زندان بود. طبعا هر زندانی در زندان برای آزادی خود پیگیر و به دنبال اخبار از بیرون زندان و خصوصا افراد سیاسی اخبار سیاسی را دنبال می کردند. زندان ابوغریب مملو بود از زندانیان سیاسی که منتقد مجاهدین بودند و توسط سازمان مجاهدین به این زندان حبس شده بودند.
نامه دوم آقای قشقاوی و پاسخ دکتر بنی صدر
پاسخ نامه شما را به دقت خواندم از آنجایی که این نامه و نامه های شما برای من بعنوان یک فرد جداشده از فرقه بسیار کمک کننده است، تلاش می کنم تا چند بار آن را بخوانم. این پاسخ شما از زاوایای مختلف برای من کمک کننده بود. اما نکاتی را در این نامه دیدم که مرا به خود بیشتر مشغول کرد. در این نامه تلاش میکنم برای تفاهم در کنش واکنش مکاتبه ای و برای روشن شدن بیشتر موضوعات مطرح شده، نمونه هایی از آن را در زیر بیاورم.
نامه به خانم لوئیزآربور ریاست محترم شورای حقوق بشر سازمان ملل
این جانب علی قشقاوی از اعضای انجمن ایران سبز در آلمان به مدت دو هفته از نزدیک در جریان کار اجلاس شورای حقوق بشر در شهر ژنو بودم و تلاش کرده ام در راستای بررسی حقوق بشر فعالیت داشته باشم. در این ایام فعالیت های فعالین حقوق بشر برای هر انسان آزاده قابل تقدیر و قابل تحسین است. اما چیزی که در این روز ها برای من تعجب برانگیز بود، حضور گروه فرقه گرا و تروریستی مجاهدین تحت نام فعالیت برای دفاع از حقوق بشر در شهر ژنو بود. این سازمان همان سازمانی است که حدود 10 سال پیش اینجانب را که آن زمان عضوش بودم، بخاطر اعتراض به سیاستهای ضد حقوق بشری اش به مرگ محکوم کرد که به قصد اجرای این حکم به مخوفترین زندان عراق بنام ابوغریب فرستاده شدم