خاطرات و تحلیلی جامع از شرایط مجاهدین ۳
در همین مدت 6 ماه قبل از جنگ برای سطوح بالای تشکیلات نشست های تعین تکلیف گذاشتند. که سوژه های نشست ها ما بودیم که بعدها فهمیدیم یک هدف آن تعیین نفراتی است که می خواهند آن ها را به همراه خود در جریان جنگ و در حین فرار از عراق با خود به خارج ببرند. هدف دیگر این بود که چون جنگ در پیش بود می خواستند سازمان دهی نظامی را بچینند و به این صورت که مدت ها بود تشکیلات سازمان از حالت نظامی کامل خارج شده بود و عمدتاً شکل نیروئی به خود گرفته بود (چون هیچ درگیری نظامی در کار نبود بنابراین افرادی که بهتر از نیرو و گروه خود کار می کشیدند را بیش تر نیرو می دادند) اما حالا می خواستند سازمان ِ کار نظامی را بچینند
توّاب
گویی گردانندگان مجاهدین با توجه به ابراز ناراحتی دولتمردان انگلیسی از پخش این اعترافات، فرصتی یافتهاند که عقدهها و حقارتهای 26 سالهی خود از ناحیهی اعترافات و مصاحبههای پی در پی اعضای پشیمان خود را بر سر این موضوع بیرون بریزند و طبق روال و فرهنگ توتالیتریستی حاکم بر این گروه، قلم بهدستانشان به تکرار ِ کلیشهای این عقدهگشایی پرداختهاند.
چرا در مقابل شیادی های فرقه رجوی سکوت کردم
شنیدن این مطلب از زبان فردی که بطور شبانه روز و زیر نظر مستقیم شخص مسعود رجوی بر علیه من و دهها عضو رها شده، توطئه چینی کرده و دست به شانتاژ می زدند و برنامه مقابله با ما در راس امورشان قرار داشت، بسیار مسرت بخش بود. بخصوص که ذاکری در ادامه صحبت هاش به موضوع دیگری هم اشاره کرد که قلبآ شادمان شدم و شاید هم به جرات بگویم که از خبر قبلی مسرت بخش تر بود
اطلاعات دست اول
همانطور که خود مجاهدین میگویند و افتخار میکنند و همه هم میدانند که آنها دارای اطلاعات دست اول نه تنها از داخل ایران بلکه از همه جای دنیا هستند و این را هم در گذشته با دادن اطلاعات کاملاً سری از تأسیسات اتمی و نیز معاملات پنهان رژیم با جاهای مختلف و نیز افشای افراد و سران مختلف رژیم با آدرسها و شماره تلفنهای آنها به نوعی اثبات کرده اند و لااقل طبق ادعای خودشان هر کسی که نیاز به اطلاعات دست اول از ایران و سران حکومت داشته باشد باید به آنها مراجعه کند
خاطرات و تحلیلی جامع از شرایط مجاهدین ۲
در تشکیلات برای پوشاندن مقاصد غیر انسانی رهبران تشکیلات اقدامات زیادی صورت داده می شد. ازجمله تراشیدن کارهای سخت و طاقت فرسا برای نیروها مانند کارهای ساختمانی، تراشیدن بلوک هائی که از دیوارهائی که فقط برای پر کردن وقت خراب کرده بودند تا ساعت ها نفر وقت صرف تراشیدن یک بلوک که سیمان های چسبیده به آن با ساعت ها تیشه زدن جدا نمی شد! و در نهایت مثلاً 100 دینار یا 5 سنت 100 ریال ایرانی به فروش برسد تازه این را نیز به عنوان صرفه جوئی در هزینه ها به خورد فرد می دادند
نامه ای به خانم زهره قائمی، عضو شورای رهبری سازمان
من این نامه را از کیلومترها دور از اشرف برای شما می نویسم. من این اواخر 8 سال تحت فرماندهی شما بودم. بعد از سرنگونی صدام (دیکتاتور) توانستم خودم را از آن حصار بسته آزاد کنم و به زندگی آزاد خودم رو بیاورم. نمیدانم شما در آن حصار بسته آزادی را لمس کرده اید. ولی من الان آزاد هستم و دارم آزادی را لمس می کنم. آزادی چه زیباست.
بهانه سران مجاهدین برای فرار از همبستگی
سران مجاهدین از این ضربالمثل بعنوان شعاری کلیدی بطور فراوان در نوشته ها و سخنرانیشان استفاده کرده، و بآن استناد میکنند. مثال روشن، بیانیّه های ۵فروردین ۱۳۸۶و ۳دیماه ۱۳۸۵آقای مسعود رجوی هستند. زمان استفاده از این ضربالمثل در بخشی از نوشته ها و گفتار ها است که کمیّت تعین کننده است، مانند تظاهرات. مسئولین مثلاً در اینجا مصرّانه از دوستداران میخواهند که از آشنایانشان یاری بگیرند، مثلاً هر کس باید ۵نفر را به یک تظاهرات بیاورد. معمولاً در این فاز بعضی از بچه ها صحبت از تلاشهای ناکام قبلی میکنند و قولی مساعدی در این مورد نمیدهند. اینجاست که این مثل وارد کار میشود و تلویحاً بآنها دلداری میدهد، که بلی ما هم اینرا کم و بیش میدانیم،”کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من”.
هشتم آوریل روز بزرگداشت قربانیان فرقه رجوی
روزی است که جداشدگان برای بزرگداشت افرادی از مجاهدین که برای آزاد کردن مردم از یوغ دیکتاتوری، از لذایذ شیرین زندگی برای خود دست شسته و به سازمان مجاهدین پیوستند تا به خیال خود در راه آزادی مردم ایران گام برداشته و حتی زندگی خود را فدا کنند ولی با سراب قدرت طلبی رهبران مجاهدین روبرو شده و وقتی به این رسم خائنانه اعتراض کردند با زندان و شکنجه روبرو شده و نهایتاً به دست همانهایی که مدعی آزادی و مبارزه برای آزادی بودند به هلاکت رسیدند و کسی هم اجازه سوگواری بر این مرگ ناجوانمردانه را هم پیدا نکرد.
اظهارات ابراهیم خدابنده و جمیل بصام در مورد مجاهدین
ابراهیم خدابنده و جمیل بصام از اعضای فعال گروه تروریستی مجاهدین در حوزهی بینالمللی، در سال 1382همزمان با حملهی آمریکا به عراق و بسته شدن مرزهای سوریه قصد داشتند در سوریه از طریق دیدار با مقامات بینالمللی و صلیب سرخ از آنها درخواست کنند، تا اجازه دهند اعضا فرقه مجاهدین از عراق به وسیله مرز سوریه خارج شوند که با دستگیری زن سوری که توسط این فرقه اغفال شده بود و به همراه خود مقدار زیادی پول و مدارک سازمان را به همراه داشته، این دو نیز دستگیر میشوند.
آن سوى پرده قسمت آخر
حتى نام این زندان هم خون را در رگ ها منجمد مىکرد. ابوغریب دهشتناک ترین مکان روى زمین بود. گویى تاریخ در آن جا از حرکت بازایستاده است. هرکس پا به این مکان بگذارد. از یادها فراموش مىشود. صداى فریادها، دعاها و التماس هاى زندانیان به هیچ کجا نمىرسد. زندان ابوغریب بزرگ ترین زندان عراق و محصول حکومت صدام حسین است. دیوارهاى آن از عکس صدام پوشیده شده و عدهاى از زندانیان وظیفه دارند آن ها را تمیز نگه دارند. طول و عرض زندان به اندازه یک شهر است و به شش بخش مجزا تقسیم مىشود.
دیکتاتور کوتوله – قسمت اول
فروردین یا اردیبهشت هزار و سیصد هشتاد و یک بود که در اخبار، خبر احتمالی حمله آمریکا به عراق را شنیدیم. طبق معمول خبر را از طریق تلویزیون واقع در سالن غذاخوری گرفتیم. درست با شنیدن این خبر، یکی از هم یگانی هایم بنام صالح که اهل شمال (مازندران) بود گفت: اینطور که بوش میاد، بوش میاد.
مجاهدین خلق، جاهل های مدرن نما
به نظر میرسد که دهه هزار سیصد و سی هجری شمسی اوج حاکمیت اوباشان، جاهلان و قمه کشان در تهران بود. بیشتر از این که قانون و حکومت نقش در حل وفصل مشکلات مردم در محلات مختلف شهر را داشته باشد جاهلان، نوچه هایشان و هواداران آن ها بودند که به روش خشونت آمیز و با استفاده از ابزارهائی مثل کارد و قمه به اختلاف های گروهی و غیرو خاتمه میدادند.