تاسف از عملکرد مجاهدین
در روابط فرقه ای- از جمله فرقه مجاهدین- شک کردن مطلقا ممنوع است. کسی که به رهبر شک کند در صف دشمن قرار میگیرد. سئوال هم نباید کرد. سئوال در ذهن های مغشوش، فاسد و مردد پدیدار میشود. عضو فرقه مجری دستورات رهبر است. فرمان دریافت میکند و اجرا مینماید. این در صورتی است که در خارج از فرقه ها رهبر سئوال برانگیزتر از دیگران است. احساس مسئولیتش هم بیشتر است. او باید در برابر سئوالات بدونه چون و چرا جوابگو باشد.
جا بجا شدن سنگ قبر مسعود رجوی
مریدان رجوی برای اثبات زنده بودنش یک سنگ قبر در سایت های وابسته به مجاهدین از قبیل: آفتابکاران، ایران افشاگر، همبستگی ملی، مجاهدین و غیرو… برایش اختصاص داده بودند. عکس و مشخصاتش در روی این سنگها ثابت بودند. هراز گاهی یک جمله به آن اضافه میشد. آنهم متن پیامی بود که مسعود از درون قبرش داده بود. شاید هم مریم و دیگر وابستگانشان دوست داشتند که این جنازه چنین پیامی داده باشد. لذا خودشان آن را نوشته و زحمت اموات را کم می نمودند.
ما از مجاهدین نکته ها آموختیم!!
برای حفظ ارزش های خانوادگی، پیشبرد دموکراسی و تکامل اجتمائی به این فرقه روی آوردم. دیدم که نه تنها این موارد در روابط آنها ارزش محسوب نمیشود بلکه به شدت ضد ارزش است. از جمله بچه ها را از مادران جدا کردند. همسران را مجبور به طلاق اجباری نمودند. آنها را تشویق به دشمنی با یکدیگرکردند. با توجه به شناختی که از آنها بدست آورده بودم این کار فرقه ای شان به من آموخت که حفظ ارزش های خانوادگی از الزامات طبیعی هر انسان است.
مجاهدین و چرخش به سمت اضمحلال
انتظار عده ای مبنی بر این که این فرقه به یک سازمان سیاسی تبدیل شود را انتظاری بدور از واقعیات میدانم. از ابتدا این سازمان بر اساس ایدئولژی و استراتژی غیر قابل تغیر بنیانگزاری شده است. این سازمان با عملکرد کشتن و یا کشته شدن بنا گذاشته شده و تا انتها هم خواهد رفت. بنیانگذاران این تشکیلات آن را بر اساس کار سیاسی پایه گذاری نکردند و ادامه دهندگان آنها هم این کار را نکرده و نخواهند کرد.
رسوائی فرقه مجاهدین
بیش از بیست سال است که جدا شدگان از مجاهدین فریاد میزنند. از جنایاتی میگویند که در کمپی به نام اشرف در عراق به وقوع پیوسته است. از بی حرمتی ها به حقوق تعدادی انسان. آن هم در عصر پیشرفته تمدن ها. توسط رهبران یک فرقه با نام مجاهدین خلق.
مجاهدین و اسلام بردبار و ضد بنیادگرائی
مجاهدین در تمامی طول موجودیتشان درخانه های تیمی،قلعه ها، کمپ ها، دور از جامعه و مردم بوده اند. اعضایشان سه دهه است که در ایزوله میباشند و با مردم ایران و حتی نزدیکترین عضو خانواده اشان تماس نداشته اند.
مجاهدین و پایبندان به رعایت حقوق بشر
تحویل کمپ مجاهدین به دولت عراق، احساسات بشر دوستانه برخی هموطنان را بر انگیخته است. سعی نویسندگان در ابراز درک مسئولیت، دلسوزی برای این جریان، بیان همدردی برای هموطنانی که در شرف مواجه شدن با یک فاجعه انسانی قرار گرفته اند و استفاده از این فرصت برای وارد کردن انتقاد هائی به آن ها بوده است.سعی بر آن دارم که در این مختصر به ابعاد اصلی این مطلب بپردازم تا تفاوت بین درک واقعیت و احساسات بشر دوستانه نویسندگان این مقالات روشنتر شود.
بیایید پویا باشیم
داشتیم درباره ی پویایی حرف می زدیم و گفتیم رجوی کلی ازپویایی خوشش می آید واین که گناه نیست تا دیروز کلی نشست می گذاشت و می گفت که امپریالیسم و ببرکاغذی و کلی هم درباره ی آن حرف می زد وکلاس می گذاشت وپرچم هیهات من الذله بلند می کرد و تازه وقتی بن لادن طراحی پایین آوردن برج های دوقلو را انجام داد مسعود در یک نشست بزرگ گفت تازه این کار از آدم هایی با انقلاب ارتجایی برامد حالافکرش رابکن ببین اگراسلام انقلابی بود چه می شد؟؟ و بالاخره نمردیم واسلام انقلابی را دیدیم به این خاطرکه اولین کسی که به امریکای حقوق بشری!!! گفت صاحبخانه…
تدبیر در سیاست
بنی صدر به همراه رهبر سازمان تروریستی مجاهدین به فرانسه فرار کرد. رهبری که پس از بروز اختلاف نظر بین سازمانش و حکومت وقت دست به اسلحه برد. پایتخت ایران را تبدیل به تگزاس و فیلم های وسترن کرد. او فکر کرد که هر کسی زودتر هفت تیر بکشد پیروز است. تدبیرش در اسلحه اش خلاصه شده بود. سیاستش سیاست روز نبود. به حمایت مردمی معتقد نبود. هوادارانش احساسی و بدور ازمنطق عمل میکردند. نتیجه اش این شد که خودش مخفی شد. نهایتا هواداران و میلیشیا را به حال خود رها و به دیار فرانسه فرار کرد. مسعود رجوی هنوز هم فراری است. اکنون نه تنها از دید مردم فراری است بلکه از نظر هوادارانش هم غایب است. اما یک سنت را از خود باقی گذاشته است. سنت خشونت
پدیده تروریسم و برچیده شدن قرارگاه اشرف
بدیهی ست برای این منظور رهبران فرقه مجاهدین با بهره گیری از تکنیک های شستشوی مغزی و نیز قطع هر گونه ارتباط و تماس آنان با دنیای پیرامونی و حتی اعضای خانواده هایشان به بهانه و توجیه های گوناگون، تلاش دارند تا خط مشی تروریستی را به عنوان یک استراتژی مقدس و راهبرد گریزناپذیر در ذهن افراد حاضر در قرارگاه اشرف القاء نمایند.
زن و شوهری زحمتکش که دستگاه تبلیغاتی زن و شوهر دروغگو را در بغداد بهم ریختند
یوسف اردلان نیا مصطفی محمدی و محبوبه حمزه همسرش در بغداد با تلاشهای بی وقفه و بدون واهمه از طرحهای ترور و آدم ربائی مجاهدین برای آزادی دخترشان سمیه که اسیر اردوگاه نیرنگ و فریب شده است ، از جان مایه گذاشتند. دور نیست زمانی که خواهند گفت ، چگونه تلاشهای مصطفی محمدی- کارگری که […]
حساب و کتاب بکنید تا ببینید چه گرفتید و چه از دست دادید
دور نیست زمانی که خواهند گفت، چگونه تلاشهای مصطفی محمدی- کارگری که از زور بازوی خود برای خانواده اش روزی تهیه میکند توانست دستگاه تبلغاتی زن وشوهری مردم فریب و تشنه قدرت (مریم و مسعود رجوی) را که مانند بادکنکی بزرگ شد ه بود را بترکاند.