نامه ای به خانم زهره قائمی، عضو شورای رهبری سازمان
من این نامه را از کیلومترها دور از اشرف برای شما می نویسم. من این اواخر 8 سال تحت فرماندهی شما بودم. بعد از سرنگونی صدام (دیکتاتور) توانستم خودم را از آن حصار بسته آزاد کنم و به زندگی آزاد خودم رو بیاورم. نمیدانم شما در آن حصار بسته آزادی را لمس کرده اید. ولی من الان آزاد هستم و دارم آزادی را لمس می کنم. آزادی چه زیباست.
هشتم آوریل روز بزرگداشت قربانیان فرقه رجوی
روزی است که جداشدگان برای بزرگداشت افرادی از مجاهدین که برای آزاد کردن مردم از یوغ دیکتاتوری، از لذایذ شیرین زندگی برای خود دست شسته و به سازمان مجاهدین پیوستند تا به خیال خود در راه آزادی مردم ایران گام برداشته و حتی زندگی خود را فدا کنند ولی با سراب قدرت طلبی رهبران مجاهدین روبرو شده و وقتی به این رسم خائنانه اعتراض کردند با زندان و شکنجه روبرو شده و نهایتاً به دست همانهایی که مدعی آزادی و مبارزه برای آزادی بودند به هلاکت رسیدند و کسی هم اجازه سوگواری بر این مرگ ناجوانمردانه را هم پیدا نکرد.
بهانه سران مجاهدین برای فرار از همبستگی
سران مجاهدین از این ضربالمثل بعنوان شعاری کلیدی بطور فراوان در نوشته ها و سخنرانیشان استفاده کرده، و بآن استناد میکنند. مثال روشن، بیانیّه های ۵فروردین ۱۳۸۶و ۳دیماه ۱۳۸۵آقای مسعود رجوی هستند. زمان استفاده از این ضربالمثل در بخشی از نوشته ها و گفتار ها است که کمیّت تعین کننده است، مانند تظاهرات. مسئولین مثلاً در اینجا مصرّانه از دوستداران میخواهند که از آشنایانشان یاری بگیرند، مثلاً هر کس باید ۵نفر را به یک تظاهرات بیاورد. معمولاً در این فاز بعضی از بچه ها صحبت از تلاشهای ناکام قبلی میکنند و قولی مساعدی در این مورد نمیدهند. اینجاست که این مثل وارد کار میشود و تلویحاً بآنها دلداری میدهد، که بلی ما هم اینرا کم و بیش میدانیم،”کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من”.
اظهارات ابراهیم خدابنده و جمیل بصام در مورد مجاهدین
ابراهیم خدابنده و جمیل بصام از اعضای فعال گروه تروریستی مجاهدین در حوزهی بینالمللی، در سال 1382همزمان با حملهی آمریکا به عراق و بسته شدن مرزهای سوریه قصد داشتند در سوریه از طریق دیدار با مقامات بینالمللی و صلیب سرخ از آنها درخواست کنند، تا اجازه دهند اعضا فرقه مجاهدین از عراق به وسیله مرز سوریه خارج شوند که با دستگیری زن سوری که توسط این فرقه اغفال شده بود و به همراه خود مقدار زیادی پول و مدارک سازمان را به همراه داشته، این دو نیز دستگیر میشوند.
آن سوى پرده قسمت آخر
حتى نام این زندان هم خون را در رگ ها منجمد مىکرد. ابوغریب دهشتناک ترین مکان روى زمین بود. گویى تاریخ در آن جا از حرکت بازایستاده است. هرکس پا به این مکان بگذارد. از یادها فراموش مىشود. صداى فریادها، دعاها و التماس هاى زندانیان به هیچ کجا نمىرسد. زندان ابوغریب بزرگ ترین زندان عراق و محصول حکومت صدام حسین است. دیوارهاى آن از عکس صدام پوشیده شده و عدهاى از زندانیان وظیفه دارند آن ها را تمیز نگه دارند. طول و عرض زندان به اندازه یک شهر است و به شش بخش مجزا تقسیم مىشود.
دیکتاتور کوتوله – قسمت اول
فروردین یا اردیبهشت هزار و سیصد هشتاد و یک بود که در اخبار، خبر احتمالی حمله آمریکا به عراق را شنیدیم. طبق معمول خبر را از طریق تلویزیون واقع در سالن غذاخوری گرفتیم. درست با شنیدن این خبر، یکی از هم یگانی هایم بنام صالح که اهل شمال (مازندران) بود گفت: اینطور که بوش میاد، بوش میاد.
مجاهدین خلق، جاهل های مدرن نما
به نظر میرسد که دهه هزار سیصد و سی هجری شمسی اوج حاکمیت اوباشان، جاهلان و قمه کشان در تهران بود. بیشتر از این که قانون و حکومت نقش در حل وفصل مشکلات مردم در محلات مختلف شهر را داشته باشد جاهلان، نوچه هایشان و هواداران آن ها بودند که به روش خشونت آمیز و با استفاده از ابزارهائی مثل کارد و قمه به اختلاف های گروهی و غیرو خاتمه میدادند.
آن سوى پرده – قسمت ششم
زندان یا به عبارتى بازداشتگاه فضیلیه در حومه بغداد قرار دارد. ساختمان آن پوسیده و قدیمى است. خود عراقی ها مى گویند پنجاه سال از ساخت آن مىگذرد. یکى از پیرمردهاى منطقه خودمان هم تعریف مىکرد وقتى در جوانى براى زیارت کربلا به عراق رفته بود، بازداشت شده و در فضیلیه زندانى بوده است. عراقی ها مىگویند صدام هم در جوانى مدتى در این زندان بوده. به هر حال زندانى با این قدمت داراى حصارى به طول دویست متر و عرض صد متر است
با نزدیک شدن روز جهانی زن، گذشته ام در ذهنم تداعی می شود
هر سال با نزدیک شدن روز جهانی زن، گذشته ام در ذهنم تداعی می شود. هنوز پس از چند سال سردر گمی از این که چرا بهترین سالهای زندگی ام را دریک سازمان بسته سپری کردم، افسوس می خورم. سازمانی که ساختارش بر اساس ویژگی های فرقه گرایانه بنا شده است. این سازمان که به سازمان مجاهدین خلق ایران معروف است باعث بی اعتمادی و پایین آوردن اعتماد به نفس من به عنوان یک زن شده است و در این مسیر نهایت سؤاستفاده را از من کردند تا در نهایت شاهد بدترین خیانت هایشان به مردم و کشورم شدم.
ضرب و شتم شدید شهروندان عراقی
از نیمه ی سال 1382 تا نیمه ی سال 1383، در قسمت انتظامات و سیطره ی کمپ اشرف مسئولیت داشتم.دراین قسمت، فرماندهی با فرمانده ی کمپ اشرف یعنی عذرا علوی طالقانی با نام مستعار و معروف سوسن بود که خود نیز تحت مسئولیت گیتی گیوه چینیان کار می کرد. سیطره در واقع ورودی کمپ اشرف محسوب می شد که با نیروهای اشغال گر امریکایی به طور مشترک اداره می شد و مسئولیت آن با فردی به نام ابوالفضل مرتضوی با نام مستعار مالک بود. قدی متوسط داشت و بسیار چاق و خشن بود.به همین دلیل هم او را درورودی کمپ شرف گمارده بودند تا با خشونت تمام با شهروندان عراقی و خصوصاً با خانواده های اعضای در بند تشکیلات رجوی که از ایران جهت ملاقات با فرزندان و خواهران و برادرانشان به عراق و کمپ اشرف مسافرت می کردند، برخورد کند.
مجاهدین خلق و پارلمان اروپا
در تاریخ 27 فوریه 2007 از طرف پارلمان اروپا در بروکسل جلسه ای برگزار شد تا در مورد قرارداشتن نام مجاهدین خلق در لیست اتحادیه اروپا بحث و گفتگو شود. در این میان از جمعی از دوستان جداشده از مجاهدین دعوت بعمل آمد، که وجه بارز آن دعوت از آقای سبحانی به عنوان سخنران بوده است. دراین جلسه ضمن بحث و گفتگو، گفته شده است که نام مجاهدین خلق کماکان در لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا باقی خواهد ماند و حکم بدوی دادگاه لوگزامبورگ در این مورد تاثیری نخواهد داشت.
حضورجدا شدگان از سازمان مجاهدین در پارلمان اروپا
چند روزی است که تمام توجه من به اخبار حضور جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق در پارلمان اروپا جلب شده است. آین افراد واقعا چه میگویند و چرا از آنها دعوت شد که به این اجلاس بروند؟ این جلسه در تاریخ 27.02.2007 در بروکسل به ریاست خانم آنگلا بیر رئیس کمیته” گفتگو با ایران” در پارلمان اروپا تشکیل شد و سخنرانان این جلسه نیز آقای ژوزی دوبیه سناتور از بلژیک و همچنین یکی از مشاورین ارشد امنیت عمومی پارلمان اروپا و اقای محمد حسین سبحانی از فعالین حقوق بشر و اعضای جداشده از مجاهدین خلق بود.