چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
تبریک و تهنیت به آقای اکبر محبی 09 آبان 1390

تبریک و تهنیت به آقای اکبر محبی

خبردار شدیم که آقای اکبرمحبی از اعضای جدا شده از فرقه مخرب رجوی تصمیم به ازدواج گرفته و زندگی جدید و مشترکی را با همسرشان آغاز نموده اند. افزون برمبارکی پیوند مشترکشان، دوچندان جای تبریک دارد که مراسم ازداوج این زوج خوشبخت در سالروز رهایی ایشان از تشکیلات فریبنده و ضد خانواده فرقه رجوی و پیوستن به وطن و کانون گرم و پرمهر خانواده صورت گرفته است. ایشان درتاریخ 27/7/88 از زندان اشرف با شهامت تمام موفق به فرار شده اند.

خانواده های گیلانی برای دیدار با عزیزانشان در اشرف، عازم عراق شدند 01 آبان 1390

خانواده های گیلانی برای دیدار با عزیزانشان در اشرف، عازم عراق شدند

درتاریخ 27/7/90 شماری از خانواده های زحمتکش و چشم انتظار گیلک که هر کدام عضوی از خانواده خود در اسارت فرقه رجوی دارند با قلبی سرشار از امید و آرزو به منظور دیدار و ملاقات حضوری با عزیزانشان در محیطی آرام و بدور از کنترل سران بدنام تشکیلات فریبنده رجوی، با تقبل رنج سفرعازم کشور ناامن عراق شدند تا به سایر خانواده های مقاوم و متحصن مقابل پادگان عراق جدید بپیوندند.

گزارش تصویری از بازگشت داریوش بال افکنده به وطن و کانون خانواده 23 مهر 1390

گزارش تصویری از بازگشت داریوش بال افکنده به وطن و کانون خانواده

روز دوشنبه مورخه 28 شهریورماه 90 بار دیگرانجمن نجات گیلان به کوری چشم سران تشکیلات مخوف رجوی و با کمال افتخار پذیرای یکی دیگراز اعضای رها شده ازمناسبات فرقه تروریستی و مافیایی رجوی به نام داریوش بال افکنده بود که مورد استقبال گرم خانواده خود قرار گرفت.

دیگر حنایت بی رنگ شده مسعود خان رجوی! 20 مهر 1390

دیگر حنایت بی رنگ شده مسعود خان رجوی!

حال از مسعودخان جای سوال دارد که یک جو شرافت و صداقت داشته باش و بگواصلا برای چه منظوری به پیشگاه بقول خودت سیدالرئیس حضور به هم رساندی!؟فرض محال که قبول کردیم که شما با صدام رابطه دولت با دولت داشتید آخه مشنگ جان منفعت سیدالرئیس درچه بود که همه جانبه تحت الحمایه اش بودیم!؟ در دنیای روابط دیپلماتیک هم سران دو دولت که به ملاقات هم میروند سرمنافع طرفین امضاء مشترک دارند وبه تفافق میرسند. انصافا غیرازاین هست!؟

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت چهارم 17 مهر 1390

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت چهارم

عمده بچه هایی که موفق به فرار شدند ازهمین خانواده ها انگیزه گرفتند وخود را پس از فرار از زندان رجوی به نیروهای عراقی معرفی کرده و نزد خانواده ها میرفتند از جمله خودم متعاقب فرارم از زندان رجوی داوطلبانه چندهفته ای را نزد خانواده ها بودم وبا آنها همدردی میکردم. در اسفند ماه گذشته خودم صدای خانواده بهروز ثابت را ازطریق بلندگو شنیدم که خواستار ملاقات با وی شده بودند.

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت سوم 12 مهر 1390

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت سوم

در جلسه بازگشت آقا داریوش به کانون گرم و پر مهرخانواده از جمله خانواده های حاضرخانواده اسیر اشرفی عظیم راد محمدعلیزاده بوده است که خواهر و مادرشان ازمرتبطین فعال با انجمن نجات هستند که برای رهایی عزیزشان ازهیچ فعالیتی دریغ نمی کنند.خواهرعظیم خانم حمیده راد محمدعلیزاده ضمن کسب خبرازآخرین وضعیت برادرش ازآقای بال افکنده درخصوص درگیریهای 19 فروردین فی مابین نیروهای عراقی واعضای فرقه رجوی پرسیدند که آقای بال افکنده توضیحات روشنگری ارائه دادند

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت دوم 05 مهر 1390

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده – قسمت دوم

آقا داریوش بسیار زیاد مورد مهر و محبت و استقبال خانواده اش قرار گرفت طوریکه ایشان از اینهمه عواطف خانوادگی که به پایش ریخته شده بود بشدت در حیرت ماند و گفت واقعا شرمنده هستم و ماندم که چه بگویم چرا که فرقه رجوی درمناسبات مرگبارخود مدام دروغ تحویل ما میداد ازجمله درارتباط با خانواده خصوصا پدر و مادرمان اخبار کذب و دروغ می بافت

این دیوار بالا بلند، قد و قواره برادر مسعود نیست 31 شهریور 1390

این دیوار بالا بلند، قد و قواره برادر مسعود نیست

شخص رجوی درموضع مسئول جلسات مغزشویی ضمن مظلوم نمایی احمقانه ودجالگری مدرن! با بیان اینکه آب ندارم. خانه ندارم ‍. خاک ندارم. قدرت ندارم. سلاح وتجهیزات آنچنانی ندارم وچی وچی های دیگررا ندارم با نشان دادن عکس شخصی که با تقلای زیاد و با جون کندن بی ثمراصرار بر بالا رفتن ازدیواری را داشت که مدام با دو دستانش لبه دیواررا میگرفت وبا دوپایش تلاش میکرد که خودرا بالای دیواربکشاند ولیکن هربار به طرز ناگوار و دلخراشی نقش برزمین میشد

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده 29 شهریور 1390

بازگشت داریوش (غفار) بال افکنده به وطن و کانون خانواده

چهره خانواده ونزدیکان آقا داریوش تک به تک چه تماشایی بود خصوصا وقتی که مادرچشم انتظار و رنجدیده ازظلم و جور رجوی بغض کرده و با چشمانی اشکبار با شدت تمام عزیزرها شده ازچنگال رجوی را بغل گرفت و بوسید و بسیار دردمند گفت خدا رجوی را لعنت کند که ده سال تمام از درآغوش گرفتن و بوسیدن فرزند دلبندم محروم شده بودم وشکرخدا که قبل ازمرگم به آرزوی دیرینه ام رسیدم

خسته نباشید و دست مریزاد خانواده های گیلانی به آقای محمد رزاقی 22 شهریور 1390

خسته نباشید و دست مریزاد خانواده های گیلانی به آقای محمد رزاقی

یکی از حاضرین در جلسه در حالیکه دخترش سالیان است که در اسارت رجوی بسر میبرد ضمن اعلام همدردی با آقای محمد رزاقی اظهار داشت: این سازمان لعنتی که ادعا دارد اعضایش آزاد هستند که ازسازمان بروند و یا بمانند پس چطوراست که نفر جداشده ازآن جهنم حتی در اروپا امنیت ندارد که زندگی عادی داشته باشد و آنجا نیز از طرف مواجب بگیران فرقه رجوی تهدید به مرگ میشوند!؟

رویای دیرینه خانم اخیانی فعلیت یافت 21 شهریور 1390

رویای دیرینه خانم اخیانی فعلیت یافت

درمقطع انقلاب! ایدئولوژیکی درونی فرقه که فهیمه اروانی در سرسپردگی و شیرجه در حوض رقص رهایی گوی سبقت را از دیگرخواهران ازجمله زهره خانم ربود و در مسند مسول اولی نشست تا خصوصا دوره ای که صدیقه حسینی زن بیسواد و ناکار آمد و درعوض مهاجم وفحاش ومطیع اوامررهبرعقیدتی! برای پست مسول اولی ازجانب رجوی انتصاب شد که زهره خانم افزون تر و افسارگسیخته تر از قبل در دستگاه فرقه رجوی درسرکوب نیروهای تحت مسولیت خود خواست که به رجوی اثبات کند که لایق تر از صدیقه بوده و درحق اوکوتاهی شده است

نگرانی عمیق خانواده های چشم انتظار گیلانی از آینده عزیزان خود در فرقه رجوی 16 شهریور 1390

نگرانی عمیق خانواده های چشم انتظار گیلانی از آینده عزیزان خود در فرقه رجوی

شماری ازخانواده های چشم انتظار و رنجدیده از ظلم و جور رجوی با اجتماع در دفترانجمن نجات گیلان حول آخرین وضعیت کمپ اشرف و آینده عزیزان نگون بخت و اغفال شده خود به تبادل نظر پرداختند و نگرانی خود را از روند غم انگیزمواضع نابخردانه سران سازمان نسبت به هشداردولت مردمی عراق مبنی بر خاتمه حضور فرقه تروریستی رجوی درعراق و بستن کمپ اشرف اعلام داشتند.

blank
blank
blank