مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت چهارم
حقیقت این بود که مجاهدین می دانستند گناهی ندارم و فقط می خواستند مدتی آزارم بدهند به قول خودشان حالم را بگیرند که یاد بگیرم رجوی هر چقدر هم بگوید ازانتقاد استقبال می کند ولی حق انتقاد را نخواهم داشت و چند تا اعتراف اجباری را باید که حالا توضیحش را خواهم داد، بگیرند و حسابی بترسم. بعد هم من را برگردانند به داخل قرارگاه. کتکم نمی زدند ولی شکنجه روحی را به خوبی اجرا می کردند. از داد و بیداد کردن گرفته تا تهدید کردنم به انتقال به زندان استخبارات عراق
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق – قسمت سوم
در یک سال اول که در اشرف بودم، خب وقتی که دیدم همه چیز سرابی بیش نیست و دروغ بزرگی بیش نیست و دیدم از چاله به چاه افتاده ام بدون اینکه فکر کنم به اینکه ممکن است که سربه نیست بشوم شروع کردم به انتقاد سراین مسائل و خیلی رک بهشون گفتم که من احساس می کنم در زندان هستم و شما تبلیغاتتون فرق دارد با ماهیت واقعی تان! خب من یک جوان ۱۴ ساله بودم همانطوری که گفتم درمورد اینها مطالعه ای هم نداشتم و نمی دانستم که اینها یک سازمان مافیایی هستند
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق ـ قسمت دوم
در اشرف همه می دانیم که یک بحثی وجود داشت که زنان همگی درحریم رجوی قرار دارند و به این دلیل کسی حق نگاه کردن و فکر کردن به این زنان را نداشت و یا همگی از مسعود گردنبندهایی را گرفتیم که معنی آن وصل به رهبری بود بعد هم پله به پله جلوتر که می رفتیم بحثهای جدیدتری می شنیدیم مثلا بعد از گرفتن این گردنبندها بحث چهار دیواری با ما شد و اینکه ما درحقیقت صاحبی داریم به نام مسعود رجوی
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق ـ قسمت اول
البته این شعار برابری زن و مرد هم واقعی نبود این بار همه مردها زیر دست زنان قرار گرفتند. توجیه سازمان این بود که تا حالا مردها همه کاره و مسئول بوده اند وحالا نمی شود زنها در کنار مردها قرار بگیرند و کار کنند چون مردان نمی توانند به زنان برابر با مردان نگاه کنند پس می بایست مردان مدتی زیر دست زنان کار کنند تا بتوانند برابری واقعی زن و مرد را بپذیرند!
تاملی بر زندگی و سرانجام مسعود رجوی رهبرفرقه مجاهدین خلق
مسعود رجوی گرچه به هیچ دین وآئینی باورواعتقاد ندارد ولیکن برای نشرو پیشبرد افکار مالیخولیایی خوددرترسیم خط وخطوط تشکیلاتی از هرکس وهرتئوری کمک می گیرد _ اگرنگاهی به سخنرانی های این شخص دردوران قدرت دراردوگاه محصور اشرف ودرجمع گروهی بی خبروناآگاه بیاندازیم بخوبی درمی یابیم که تئوری های این فرد متوهم را حتی کسانی که فریب اورا خورده اند نیز باور نکرده اند
نگاهی به انشعاب ها، جدایی ها و فرارها از گروه تروریستی مجاهدین خلق
همانگونه که مستندات تاریخی نشان می دهند مسعود رجوی در هفتم مرداد ۱۳۶۰ از ایران گریخت واز این تاریخ به بعد رسما از این فرد بعنوان رهبر مجاهدین درهمه جا یاد می گردد ارتقای این نام گزاریها به رهبر مقاومت و انتصاب نامبرده بعنوان نخست وزیر دوران انتقال! درفرانسه همه وهمه نشان می دهند که مسعود رجوی موفق شده هژمونی خودرا بعنوان یک رهبرعقیدتی به دیگر اعضا ودوستان واطرافیان خود تحمیل نماید
چرا شعار حفظ اشرف و حال تن دادن به لیبرتی؟
چرا!! سران مجاهدین همه ی این مسائل را می دانستند ولی آگاهانه درعراق ماندند چون مرده نیروها بهتر از زنده ماندن آنها و جدایی شان از تشکیلات رجوی بود پس به کشتن دادن نیروهای مجاهد و قربانی کردنشان یک هدف برای سران و رهبری مجاهدین شد؟ سران مجاهدین جای اینکه جوابگوی این سوال باشند که چرا نیروهای رده پایین تشکیلاتی را در عراق و جلوی تیغ و تیر عراقی ها قرار داده اند؟
همه برای یکی، یکی برای همه
درهرنشستی ابتدا مسعود شروع به تعریف و تمجید از مریم می کرد تا زمینه برای این ادعا که مسعود واقعا رهبرعقیدتی است فراهم شود و مریم شروع به صحبت کند. تملق گویان مسعود تا جایی پیش رفتند که بعضی ها در نشست جمعی مسعود و مریم را با شاه و فرح مقایسه کردند ولی پررویی مسعود تا جایی پیش رفت که خود را صاحب خون افراد معرفی کرد!!
سران مجاهدین خلق مسئول فوت آقای بهروز رحیمیان در لیبرتی هستند
درسایت های وابسته به فرقه ستیزه جوی مجاهدین خلق امروز صبح اعلام شد که آقای بهروز رحیمیان از اعضای با سابقه مجاهدین درکمپ لیبرتی درگذشته است.بی شک مسئولیت جان تک تک اعضای تحت اسارت در کمپ موقت ترانزیت برعهده سران و رهبران مجاهدین است که همه روزنه ها و راههای ارتباط آنان را با دنیای پیرامونی و اعضای خانواده هایشان بسته اند و امکان انتخاب آزادانه را از افراد در کمپ لیبرتی سلب نموده اند.
سفر اسپانیا، تلاش دیپلماتیک یا ناکامی وجدان تیره بخت
گروه تحت رهبری خانم مریم عضدانلو و همسرش مسعود رجوی سالها با توسل به عملیات خشونت آمیز، تروریستی و همکاری تنگاتنگ با رژیم های خودکامه و اقتدارگرایی چون حکومت صدام ثابت کرد که سران مجاهدین هیچ پایبندی به دموکراسی، آزادی و روش های دموکراتیک ندارند. براستی خانم مریم عضدانلو چنین تناقض و دو گانه گی در عملکرد و شعار را چگونه می تواند توجیه کند؟
امریکا و فرقه ستیزه جوی مجاهدین، یک بستر و دو رویا
آنچه که مسلم است در نگاه دولتمردان امریکایی مجاهدین سهل ترین جریان برای استفاده سیاسی، نظامی و تبلیغاتی بودند اما درعین حال ازنظرآنان گروه رجوی علیرغم همه استعداد و تمایلات شان برای پادویی و جاسوسی به نفع دولت امریکا، گروهی به شدت غیرقابل پیش بینی و غیرقابل اعتماد نیز بشمارمی آیند چرا که دولتمردان امریکا براین نکته ی مهم دست یافته اند که گروه مجاهدین و اندامواره ی فکری، عقیدتی و سیاسی سران و رهبران آن، هیچگونه سازگاری و همخوانی با مولفه های دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک ندارد
در فراق دوست
ازصمیمیت و دوستی که بین ما بوجود آمده بود هردو احساس خطر کردیم که مبادا ما را ازهم جدا کنند به همین خاطرحسین پیشنهاد داد درنشست های عملیات جاری ما هم مثل بقیه به همدیگر انتقاد کنیم تا مسئولین سازمان شک نکنند پیشنهاد خوبی بود پس پذیرفتم از آن روز به بعد انتقادها را با هم می نوشتیم و در نشست همدیگر را مخاطب انتقاد قرار میدادیم تا مسئولین سازمان شک نکنند