بیجار رحیمی: من به این مزدوری افتخار میکنم
اگر کمک به صدها مادر و پدری که سالها منتظر شنیدن یا دیدن فرزندانشان بودهاند، «مزدوری» نامیده میشود، بله، من به این مزدوری افتخار میکنم. من یکی از کسانی هستم که فریب خوردم و سالها در سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) زندانی بودم، فرقهای که سالها به مردم ایران خیانت کرده، با صدام حسین همکاری […]
چرا رجوی با کمیساریای عالی پناهندگی در آلبانی قطع رابطه کرد؟
بعد از سقوط صدام حسین توسط ائتلاف، مجاهدین با تحویل سلاحهای خود به آمریکاییها، تحت کنوانسیون چهارم ژنو قرار گرفته و حفاظت افراد در پادگان اشرف توسط نیروهای آمریکایی تأمین میشد. هفت سال بعد با خروج نیروهای آمریکایی از عراق آمریکاییها حفاظت اشرف را به نیروهای عراقی سپردند. پس از حمله ۶ و ۷مرداد ۱۳۸۸ […]
گزارش بیجار رحیمی از اولین اکران عمومی مستند مادر، عشق، جدایی
خدمت آقای خدابنده و همچنین خانوادههای چشمانتظار و دردمند در کنفرانس بزرگ اشکودر با اکران مستند مادر، عشق، جدایی شاهد درآمیختن اشک مادران آلبانیایی با اشک مادران دردمند و چشمانتظار ایرانی بودم. از چند هفته پیش دستاندرکاران برگزاری کنفرانس، اریسا رحیمی، سرفراز رحیمی و دیگر اعضای انجمن نجات آلبانی برای اکران مستند مادر، عشق، جدایی […]
تاثیرگذارترین مستندی که تاکنون دیدم
در ابتدا به آقای آلدو سولولاری مدیر رسانهای انجمن نجات آلبانی برای کارگردانی مستند بسیار تاثیرگذار و زیبا و در عین حال تکاندهنده و دردناک “مادر، عشق، جدایی” درود میفرستم و کمال تشکر را دارم. همچنین درود فراوان به رئیس انجمن نجات آلبانی خانم اریسا ادریسی (رحیمی) که با سفر خود به خلیج فارس با […]
آقای جاوید رحمان این پدران و مادران رنجدیده هرگز شما را نخواهند بخشید
من بهعنوان یک نجاتیافته که مدت ۲۱ سال اسیر تشکیلات رجوی بودم و در این مدت مادر و پدر و دو تن از برادرانم را از دست دادم و حق تماس با خانواده و اجازه دیدار نداشتم، دردمندم و دلم برای هزاران خانواده چشمانتظار میسوزد، این مقاله را مینویسم. بارها و بارها مادران و پدران […]
از فروغ جاویدان در مرداد ۱۳۶۷ تا فروغ ایران در مرداد ۱۳۸۸رجوی
در مرداد ۶۷ بعد از آتشبس جنگ هشت ساله، رجوی بزعم خود که مرزها از نیرو تخلیه شده و اکنون موانع چندانی در برابرش قرار ندارد و میتواند طی سه روز به تهران برسد با فراخواندن همه نیروهایش در عراق و هوادارانش از خارج کشور پس از آمادهسازی فشرده، حمله نظامی خود را با مجوز […]
۳۱ تیر، سالگرد آزادیام از اسارتگاه رجوی
سال گذشته در چنین روزی، بعد از درخواستهای مکرر، بههمراه یک اکیپ ۵ نفره که برای خرید از کمپ در مانز به تیرانا آمده بودم، با انتخاب و تصمیم قبلی و برای وصال به خانواده و رسیدن به یک زندگی آزاد در یک فرصت مناسب توانستم از چنگ افراد بپا و مراقب که چون سایه […]
از میلیشیا تا کانون شورشی – به یاد جوانی هایی که رجوی به هدر داد
ضمن تبریک به مناسبت روز جهانی توانمندسازی جوانان، برای جوانان وطن سلامتی، موفقیت و شور و شادابی و شادکامی را همراه با بهترینها آرزومندم. من ۲۱ سال از جوانی و عمرم را در سازمان مجاهدین به باد فریب و فنا دادم. از دوران عالی و زیبای جوانی برای هر انسانی، جز رنج و اسارت چیزی عاید […]
دلنوشته بیجار رحیمی برای خانواده اسماعیل پورحسن کویخی
أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ در ۲۱ سالی که در سازمان جهنمی رجوی بودم، اسماعیل یکی از دوستان نزدیک و دوستداشتنی و همیشه خندان و مهربانم بود. پاسور تیم والیبال ما بود و بازیش هم عالی. با لهجه زیبای گیلکی وقتی اسبکم خراب میشد، دست میداد و تشویق میکرد و میگفت بیجار خوب بود ری. به شوخی […]
انعکاس بغض مادران دلسوخته اسرای رجوی در همایش انجمن نجات آلبانی
درود و دستمریزاد به اعضای انجمن نجات آلبانی که دست در دست هم و با همت و تلاش پیگیر و با کمترین هزینه ممکن توانستند یک گردهمایی بزرگ در ۳ تیر در شهر تیرانا با حضور مردم شریف آلبانی همراه با انجمن های دانشجویی و حقوقبشری و تشکل مادران و زنان، با شرکت چندین تلویزیون […]
گذری بر ۲۱ عید قربان بدون دیدار خانواده
قبل از این که گرفتار فرقه رجوی بشوم، در هر عید سعید قربان لباس نو می پوشیدیم و برای نماز عید می رفتیم. بعد که باز می گشتیم گوسفندی که از قبل فرا رسیدن عید خریداری شده بود، توسط پدر قربانی میشد. مادر قسمتی از گوشت گوسفند را بین همسایههای مستمند توزیع و باقیمانده را […]
سخنان بیجار رحیمی با دوستان گرفتارش در کمپ مجاهدین در آلبانی
سالیان طولانی که در تشکیلات بودم هر روزش معادل یک سال زندان معمولی که مدتی تجربه کرده بودم، برایم سخت میگذشت. چون در زندان حداقل امید داشتم در زمان تعیینشده آزاد شده و به زندگی آزاد و آغوش خانواده برمیگردم. اما گویی تشکیلات یک زندان برزخی، فرازمینی و عجیب بود. زیرا علاوه بر تسخیر ذهن […]