مصاحبه با آقای سیاوش عتیقی

سیاوش عتیقی؛ برادر بهمن عتیقی یکی از قربانیان درگیری ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در پادگان فرقه ای اشرف: آقای سیاوش عتیقی ماه ها بود که درمقابل درب پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصن زده بود. این بار سه ماه بود که درمقابل درب این اسارتگاه تحصن کرده بود. چند روز بعد از درگیری 19 فروردین به دلیل پایان یافتن مدت ویزایش مجبور شد به ایران بازگردد. او مدتی بعد از بازگشت به ایران خبر کشته شدن برادرش بهمن را از سیمای به اصطلاح آزادی دریافت نمود. خبرکشته و مجروح شدن تعدادی او را از ابتدا بسیار نگران و ناراحت کرده بود. بعدا بخصوص دریافت خبر کشته شدن برادرش بهمن او را فوق العاده متأثر نمود. سیاوش ماه ها در جمع خانواده ها حضور داشت. بعد از درگیری 19 فروردین، خانواده ها در داخل ایران بلافاصله بعد از اطلاع از درگیری مرتبا با بنیاد خانواده سحر و خانواده های مستقر در مقابل دروازه پادگان اشرف ارتباط برقرار نموده و جویای وضعیت سلامتی بستگانشان میشدند. از جمله کسانیکه پاسخ گوی خانواده ها بود سیاوش بود. خانواده های مستقر در مقابل اشرف اظهار می داشتند: "ما قبلا تلاش های سیاوش را دیده بودیم. او بسیار شاد و فعال بود". وقتی سیاوش خبر کشته شدن برادرش راشنید. مجددا از ایران به درب اشرف آمد. تلاش های او دو چندان شده و مرگ برادرش انگیزه وی را برای نجات جان اسیران دربند مضاعف کرده است. اومی گوید: "بقیه اسرا برادران و خواهران من هستند و من برای آزادی آنها تلاش می کنم. رجوی هیچ وقت نمیخواهد و نمیتواند مقوله خانواده و عواطف و روابط خانوادگی را درک کند چون جز به قدرت و ثروت و شهوت خودش به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند". روز 19 فروردین (یا شاید قبل یا بعد از آن)، 35 نفر از اعضای سازمان قربانی سیاست های جاه طلبانه کودکانه رجوی شدند. بهمن عتیقی یکی از این قربانیان است. اطلاع یافتیم آقای سیاوش عتیقی مجددا به عراق بازگشته و به اردوی خانواده ها مراجعه نموده است. ما درصدد برآمدیم تا مصاحبه ای با ایشان داشته باشیم. در همین رابطه مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای سیاوش عتیقی برادر بهمن از نظرتان میگذرد. بنیاد خانواده سحر: آقای عتیقی با عرض سلام و عرض تسلیت لطفا بفرمایید بهمن از چه سالی و چگونه با سازمان آشنا شد و به پادگان اشرف آمد و آیا سابقه هواداری با سازمان داشت؟
سیاوش عتیقی؛ برادر بهمن عتیقی یکی از قربانیان درگیری ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در پادگان فرقه ای اشرفآقای سیاوش عتیقی: با سلام و با تشکر، برادرم بهمن درسال 1335متولد شد. او توسط یکی از عوامل سازمان و به بهانه ی اعزام به یک کشور اروپایی به پادگان اشرف منتقل گردید و به او گفته شده بود که پادگان اشرف یک سرپل به منظور اخذ ویزا و پناهندگی است. ولی او هیچ گاه به اروپا اعزام نشد و در اشرف گرفتار گردید. بهمن اصولا هیچگونه آشنایی با مسائل سیاسی و سازمان نداشت و یک شهروند عادی بود.
سحر: در طی این سالیان که بهمن در اسارتگاه اشرف گرفتار بود آیا هیچگونه تماس و ملاقاتی با شما داشت؟
سیاوش: بله، یک بار در سال 82 بعد ازسقوط رژیم صدام پدر و مادرم در اسارتگاه اشرف با او ملاقات داشتند. بعد فهمیدیم که سازمان برای کسب درآمد مالی و جذب نیروهای جدید و کار تبلیغی در ایران اقدام به برقراری این ملاقات ها کرده است.
برای مثال مسئولین سازمان در اشرف بعد از ملاقات خانواده ام با بهمن یک بسته شیرینی به آنها داده بودند که در نزدیکی مرز وقتی پدرم قصد پذیرایی از دیگر همراهان را داشت متوجه شد که زیر شیرینی ها سی دی ها و نشریات سازمان جا سازی شده است. سازمان بدینوسیله می خواست برای آنها به هنگام ورود به ایران مشکل امنیتی ایجاد کرده و بعد دست به تبلیغات بزند که رژیم ایران خانواده هایی که برای ملاقات با فرزندانشان به اشرف می آیند را بعد از ورود به ایران دستگیر می کند. بهمن را وادار نمودند در سیمای به اصطلاح آزادی بر علیه خانواده اش موضع گیری نماید. آنها میخواستند به این وسیله راه بازگشت احتمالی او به آغوش خانواده را مسدود نمایند.
سحر: طی ماه های گذشته چند بار برای ملاقات برادرتان به درب پادگان اشرف آمدید. عکس العمل مسئولین سازمان چگونه بود؟
سیاوش: من از 7 فروردین 89 تا کنون 4 بار علیرغم تمامی مشکلات خانوادگی و تهدیدات امنیتی داخل عراق و مسائل مربوط به سفارت و ویزا، مجموعا به مدت 7 ماه در مقابل درب پادگان دست به تحصن زده ام ولی متأسفانه مسئولین سازمان تا این لحظه نه تنها اجازه ملاقات با برادرم را ندادند بلکه مرا مورد شدیدترین تهمت ها و اهانت ها و هتک حرمت ها قرار داده و نهایتا به عقیده من برادرم را سربه نیست کرده اند. ولی من همچنان در حالت تحصن در مقابل پادگان اشرف به همراه دیگر خانواده ها به سر می برم.
سحر: احساس پدر و مادرتان بعد از شنیدن خبر کشته شدن بهمن و پیام رجوی در این رابطه چه بود؟
سیاوش: پدر و مادرم و خود من هنوز نمی توانیم خبر بهمن را باور کنیم. هنوز فکر می کنیم که چگونه برادر من وارد این درگیری ها شد چون بهمن در سال 82 به پدر و مادرم گفته بود من تحت هیچ عنوانی در جنگ و درگیری های سازمان شرکت نمی کنم. به همین دلیل باور کردن کشته شدن او در درگیری برای ما مشکل است. او باید بطور مستقیم قربانی فرقه رجوی شده باشد و رجوی می خواست با این شیوه از خانواده ی ما انتقام بگیرد.
سحر: شما دلیلی برای اثبات این ادعایتان دارید؟
سیاوش: بله، سازمان اعلام کرد بهمن روز 19 فروردین از ناحیه نخاع مورد اصابت گلوله قرار گرفته ولی من خودم به اتفاق یکی از اعضای جدا شده از سازمان روز 22 فروردین در مقابل درب اصلی ضلع غرب، معروف به باب اسد، بهمن را در پنجاه متری خود مشاهده کردیم و این با ادعای سازمان در تناقض است. نکته دوم اینکه سازمان در برنامه تلویزیونی خود عکس فردی که مدعی بود بهمن است را از سیمای خود پخش نمود. خون زیادی از این فرد رفته بود بطوری که نای حرف زدن نداشت ولی مسئولین سازمان بجای انتقال سریع او به بیمارستان وی را در صحنه برای فیلم برداری و استفاده تبلیغاتی نگه داشته بودند.
سحر: اکنون به چه دلیل به عراق باز گشته اید؟
سیاوش: دلیل اصلی آمدن من این است که مسئله کشته شدن او را تعیین تکلیف کنم و جسد او را از نزدیک ببینم تا مطمئن شوم که جسد مربوط به بهمن است. کار دوم من درخواست کالبد شکافی است تا علت و چگونگی کشته شدن بهمن برایمان مشخص شود. سوم اینکه در صورت امکان جسد وی را به ایران انتقال دهم. اما نکته ای که لازم است به آن اشاره کنم اوج شقاوت و دنائت رجوی به هنگام اعلام کشته شدن بهمن بود. بر خلاف رسوم و ارزش های اخلاقی، رجوی نه تنها به پدر و مادر داغ دار من در مورد بهمن تسلیتی نگفت، بلکه با زدن مارک خانواده ی مزدور و الدنگ، ماهیت ضد انسانی خود و عمق کینه اش به خانواده ها را نشان داد. این ماهیت پلید رجوی است که اینچنین احساسات و عواطف پدران و مادران را به چالش می گیرد.
سحر: شما چه پیامی برای مقامات دولت عراق و سازمان های حقوق بشری دارید؟
سیاوش: از مقامات دولت عراق و از سازمان های بین المللی و حقوق بشری می خواهم که از خانواده ها برای احقاق اولیه ترین حقوق انسانی مندرج در منشور حقوق بشر یعنی ملاقات با عزیزانشان حمایت نمایند و اجازه ندهند رجوی تعداد دیگری از اسرای در بند را قربانی منافع قدرت طلبانه خود نماید. آنها می بایست با اعمال فشار بر روی مسئولین این فرقه تروریستی مقدمات ملاقات را فراهم نمایند. ما عمیقا نسبت به سرنوشت و آینده فرزندانمان در پادگان اشرف نگرانیم. ما این مسئولین را در صورت بروز هر حادثه ای مقصر می دانیم. ملاقات حضوری حق مسلم ما است و این چیزی است که ما انتظار داریم سازمان های حقوق بشری و نهادهای مرتبط با سازمان ملل ما را برای دسترسی به آن یاری و کمک نمایند.
سحر: پیام شما برای خانواده هایی که همچنان نگران سلامتی فرزندان خود هستند چیست؟
سیاوش: پیام من به خانواده ها این است که به هیچ وجه اجازه ندهند اطراف پادگان اشرف خالی از خانواده ها شود. باید بیش از این تلاش کرد و اجازه ندهند فرقه رجوی از خون بچه های ما این چنین سوء استفاده نماید. آنها باید با تحصن در مقابل درب های پادگان اشرف نظر سازمان های حقوق بشری و صلیب سرخ را به وقوع یک فاجعه انسانی جلب نمایند. آنها باید ایمان داشته باشند که در آینده ای نزدیک تمامی تلاش های آنها به ثمر می نشیند و با گشودن درب اسارتگاه اشرف فرزندان خود را در آغوش خواهند کشید. این مبارزه ی مقدس ما تا آزادی سه هزار و چهار صد نفر اسیر و محاکمه رجوی در یک دادگاه علنی بین المللی ادامه خواهد داشت.
سحر: آقای عتیقی با عرض تسلیت مجدد و تشکر به خاطر این که وقتتان را علیرغم وضعیت نامناسب در اختیار ما گذاشتید تشکر می کنیم و برایتان در این مسیر مقدس آرزوی پیروزی داریم.
سیاوش: با تشکر از اینکه اجازه دادید از طریق بنیاد خانواده سحر پیام و احساس خود و خانواده ام را به دیگر هموطنان منتقل نمایم. برای شما هم آرزوی موفقیت می کنم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا