ورودم به فرقه رجوی 25 روز ولی فرارم 25 سال طول کشید

یک دوستی دارم اهل چچن روز با هم صحبت میکردیم یک جمله خیلی جالبی به من گفت. وی گفت: وقتی فردی فاحشه میشود به خودش آسیب میرساند ولی وقتی یک سیاست مدار فاحشه میشود به مردم آسیب میرساند. آقای کریم قصیم هم مصداق این مثل است، یک فاحشه سیاسی که بخاطر پول شرافت و انسانیت خود را فروخته و در جرم و جنایت هم کاسه رجویهای خائن شده است. هر فردی که کمی با فرهنگ مجاهدین آشنایی داشته باشد میبیند که آقای قصیم از لحن حرف زدنش تا جملات و کلماتی که استفاده میکند سبک حرف زدنش شلوغ کاری جنجال بپا کردن توهین به دیگران و… عین رجوی های خائن است. از اینکه آقای قصیم شرافت خود را به چند یورو فروخته برای من مهم نیست ولی وقتی این فاحشه سیاسی کف بر دهان می آورد و مدعی میشود و میگوید ورود به سازمان سخت است ولی خروج از آن ساده دیگر نمیتوان سکوت کرد و حرفی نزد. روزی که من وارد ترکیه شدم و به تور مجاهدین افتادم تا زمانی که به عراق منتقل شدم و از بغداد به یکی از به اصطلاح قرارگاه های مجاهدین در شهر کوت (آن موقع به آن سعید محسن میگفتند) منتقل شدم 25 روز هم طول نکشید ولی برای خروج از مجاهدین 25 سال از عمرم در زندانهای مجاهدین طی شد تا توانستم از آن جهنم و اسارتگاه خارج شوم. دقیقا از روز 2 می 2009 که اقدام به خروج از زندان اشرف کردم به مدت 10 شبانه روز برای من نشست و به اصطلاح دیگ گذاشتند از هیچ کاری فروگذار نکردند از فحش گرفته تا کتک تا تهدید و تمهید و وعده و وعید که فلان چیز را به تو میدهیم و یا سر فلان کار میگذاریم. سه روز بعد یعنی در روز 5 می از 7 صبح تا 6 عصر 4 نفر از مسئولین سازمان برای من نشست گذاشته بودند و تلاش میکردند که مرا از رفتن منصرف کنند وقتی دیدند که من مصمم هستم و میخواهم آنجا را ترک کنم برای من نشست جمعی گذاشتند البته با کلک زدن و حقه بازی همیشگی مرا به سالن ستاد بردند و تا 3 نصف شب برای من دیگ گذاشتند. سبک کار همیشگی خسته کردن و فشار روانی زیاد تعداد زیادی از هم رده های مرا هم آورده بودند و آنها را بر علیه من شوراندند البته میدیدم که بچه ها به اجبار حرف میزنند و تحت فشارهای مسئولین این کار را میکنند. در همین نشست بود که اعلام کردم دست به اعتصاب غذا میزنم و نیروهای عراقی از وضعیت من با خبر هستند و اگر مرا زندانی و یا سر به نیست کنید آنها به دنبال من خواهند آمد. باید این نکته را یاد آوری بکنم که این سبک کار مجاهدین است هر فردی که میخواهد از مجاهدین خارج شود او را سالیان زندانی و شکنجه میکنند و یا بعضا سربنیست میکنند، یکی از دوستانم به من هشدار داده بود که مواظب باش تو را سر به نیست نکنند چون خروج تو برای سازمان گران است و چنین طرح دارند، در همین نشست بود که توسط چندتا از شکنجه گران مرا کتک زدند، پای من در سال 2005 شکست و مجاهدین از درمان آن خودداری کردند با لگد به همین پای شکسته من زدند که برای لحظاتی از حال رفتم پایم به شدت ورم و کبود شده بود و از شدت درد توان نشستن و حتی خوابیدن را هم نداشتم با همین شرایط این نشستها را تا 10 روز ادامه دادند. حال باید به آقای قصیم خود فروخته گفت: بهای زندگی آسوده در پاریس و میگساری و خوشگذارانی و زن تو را با خون و درد و رنج ما اسیران در اشرف پرداخت میشود. آنچه که میخوری و آنچه که مینوشی و آنچه که میپوشی به خون تک به تک فرزندان ایران زمین که در اشرف اسیر هستند آغشته است. البته که وجدان نداری که بگویم وجدانت بیدار شود ولی این را بدان که سرنوشتت باسرنوشت رجوی های خائن گره خورده و سرنوشت تو جدا از سونوشت آنها نیست.
کریم غلامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا