سرافرازی یا سرنگونی؟!

من شخصا با شنیدن نامی که به این مرحله ازدجالگری رجوی گذاشته شده (سرافرازی)، فکر میکردم که این مرحله، یک قدم بزرگ به جلو بوده واگر رجوی درعالم واقعی موفق به سرنگونی حکومت نشده و برعکس امکانات قابل توجه خودش را ازدست داده، این سرنگونی را درعالم خیال قبول دارد که براثر آن (سرافراز) شده است!!
اما گویا که آقای هادی محسنی چنین برداشتی نداشته ودر نوشته اش بنام " مرحله سرنگونی و پیشرویها " نشان داده که درس اش را خوب یاد نگرفته ویا زبانم لال، به سخنان مسعود رجوی اهمیتی نداده و بدتر اینکه تصور کرده که مردم زیادی عامی اند و فراموش کار و تناقضات عمیق درگفتار باند رجوی را درک نخواهند کرد!
او درمقاله ی منتشره ی موردبحث اش دررسانه های رجوی آورده است:
"…  بحرانهای لاینحل و بن بست های سیستم ولایت فقیه, نشان از وقوع تحولی بزرگ در جامعه ایران است. در تاریخ مبارزات ایران بویژه از دهه 60 تا حالا به این مرحله دو نوع پاسخ داده شده است:1- با بن بست کامل حاکمیت یک جامعه و با افزایش سرکوب و بسته شدن تمامی راههای مسالمت آمیز در امر مبارزه, امکان رفرم و اصلاحات نیز در آن جامعه در بن بست قرار می گیرد و تنها پاسخ, پایان دادن به توهمات با سرنگونی تمام عیار حاکمیت ولایت فقیه ایران است..".
این بحران ها ازکی وچگونه بوجود آمده واگر ازاول انقلاب بوده، این تحول بزرگ ازکی شروع شده وچرا نتایج مورد انتظار شما را دراین 40 سال برنیآورده است!
آخر شما این حرف را از40 سال پیش مطرح کرده وقول تحول بزرگ شما، کلمه ای آشنا برای ما بوده  ودر عین حال به  امرغیر قابل تحقق تبدیل شده است!
اگر بپذیریم که اقدامات اصلاح طلبانه، دستآوردی برای مانداشته، دراین صورت ازشما سئوال میکنیم که اقدامات قهرآمیز و تشنج آمیز شما که درنهایت شکل ممکن وازهرحیث وهرجهت، انجام یافت، چه حاصلی برای مردم وحتی نیروهای خودتان داشته است؟!
شما نقطه ی قوتی ازاین افکار ضد اصلاحاتی خود ارائه دهید تا  در مقام مقایسه، راه انتخابی برای ما  آماده گردد!!
این برانداز سرفراز مینویسد:
" 2- پاسخ ونگاه دیگر, خود سرنگونی را در بن بست دانسته و فکر می کنند با رفرم و اصلاحات در چهار چوب رژیم ولایت, میشود برون رفت بن بستها را پیدا کرد. در نگاه دوم هیچ راه حل مستقل از حاکمیت ولایت فقیه تا بحال دیده نشده است بلکه در عالم واقعیت پیروان این نظریه همیشه پشت باند و جناحی از شاخه های ولایت فقیه پنهان شده و اصلاح طلبی در چهارچوب رژیم ایران را تا بحال دنبال کرده اند ".
آیا این نوع گروه ها، قدرت سرنگونی را داشتند که ازآن استفاده نکردند؟؟ ویا اساسا میدانند که سرنگونی حکومت ها کار مردم است و مردم ندرتا ودرشرایط کاملا ویژه دست به این کار میزنند و سازمان های سیاسی، کاری جز روشنگری ندارند واگر عجله کرده بخواهند جنبش های احتمالی و هنوزدرنطفه قرار گرفته ی مردم را سزارین بکنند – که عملا کاری غیر ممکن است – چه بلایی برسر مردم وجنبش آن میآید؟؟
حداکثر کار جریان های سیاسی، عرضه ی برنامه ی خود به مردم است تا این مردم منطبق با میزان رشد فکری خود، این برنامه ها را قبول بکند یا نکنند ودر صورت زیاده روی وخود را وکیل الرعایا دانستن، باین تحرکات مورد نظر شما، حرکت جدا ازمردم لقب خواهند داد ومیدانیم که چه انتظاری از آخر وعاقبت چنین کارهایی باید داشت.
"… سرنگونی, عینی ترین ,واقعی ترین و جدی ترین روش مبارزه با سیستم ولایت فقیه ایران است و با توجه به مجموعه اوضاع و احوا ل جهان و منطقه خط سرنگونی حکومت ولایی ایران در حال پیشروی است. دلایل این پیشروی زیاد است که فقط به چند مورد آن اشاره میشود:الف- پیوند ژئو پلیتیک مقاومت ایران با منطقه. برای اولین بار در تاریخ منطقه, ائتلاف عربی با نام " طوفان قاطع" در 6 فروردین سال 1394برابر با25 مارس 2015 برای مبارزه با بنیادگرایی و تهدیدات تروریستی و فرقه گرایانه حکومت ایران رسما وارد عمل شد که خوشایند مماشاتگران هم نبوده است. این ائتلاف در حال گسترش است. بموازات گسترش همچو ائتلافهایی رژیم ایران و مماشات ضربه های اساسی میخورند ".
این پیمان ژئو پلتیک که مرتجعین معروف سررشته ی آنرا دردست دارند، قادر به انجام کار مثبتی بنفع مردم ایران نیست وبنابراین شما غم اوضاع پسا سرنگونی را ندارید وبه منافع حقیر احتمالی خود فکر میکنید که با منافع " خلق قهرمان" درتضاد کامل است وبهمین علت بوده که شما راازخود رانده اند.
شما دراین گفته ی خود، عربستان حامی هارترین جناح های جنگ طلب جهان را بهتر از کسانی مثل اوباما (ازنظر شما رهبر مماشات گرایان) میدانید که من بدون احتیاج به توضیح بیشتر، خواهان قضاوت مردم درمورد این امیال شیطانی شما هستم!
دیگر اینکه این موضوع را بطور قطعی هضم کنید که بدون اجازه ی این مماشاتگران که  فعلا دولت درسایه و واقعی آمریکا ازسیاست های آنان حمایت بیشتری میکند، عربستان ومتحدین اش، قادر به خوردن یک لیوان آب هم نیستند وبنابراین روی حباب های دروغین سرمایه گذاری کرده اید!!
آقای محسنی مینویسد:
"…ب- مقاومت ایران در راس مبارزه با بنیادگرایی هست و با انتشار کتابی بنام " بنیادگرایی تهدیبد جدید جهانی" در سال 1372 یعنی 23 سال پیش, و از آن واقعیتر از بدو روی کار آمدن حکومت خمینی مبارزه با این رژیم بنیادگرا را آغاز کرد. که صاحبنظران و حتی مقامات در سطح جهان آن رژیم را بانکدار تروریسم و بنیادگرایی می دانند ".
ظاهر واژه ی بنیادگرایی ترجمه ی درستی نیست که از یک لغط انگلیسی شده است و عملابه کسانی گفته میشود که مرتجع اند و اتفاقا این برادران بزرگتر شما هستند که درراس وقلب این ارتجاع قرار دارند وشما گلایه ای دراین مورد نمی توانید داشته باشید مگر برای لوث کردن حقایق وواقعیت ها!!!
 دیگر اینکه لقب مقاومت ایران فقط ازآن جهت برای باند رجوی مناسب است، که دربرابر واقعیات ایستادگی میکند ونام دیگر این واژه درمورد شما چیزی بنام " ارتجاع " نمیتواند باشد!!
وحید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا