علل ترس رجوی از فرار افراد فرقه اش چیست؟!

در  حالیکه بهار 95 روزهای پایانی خودش را می گذراند خبرها حاکی از بن بست و سردر گمی فرقه رجوی است چرا که رجوی با قبول خروج کامل افراد فرقه اش از عراق – لیبرتی به دست خودش تئوری جنگ نوین آزادیبخش را در خاک عراق دفن می کند  و باقی مانده ارتش پیر و  فشل شده اش را به خرج خودش (که البته از جیب  سعودی و اسرائیل و…) به آلبانی می آورد (اما چرا آلبانی؟ که این خود نیاز به یک مطلب جداگانه دارد).
حال چرا رجوی در حالیکه مثل همیشه دم از فتح و پیروزی می زند شعار هزار اشرف می دهد از جدا شدن و یا فرار افراد فرقه اش می ترسد و حتی با ترفندها و تهدید و تمهید افراد را در نهایت وادار به سکوت می کند و بازهم چرا خودش مراسم ازدواج برای بعضی از افرادش ترتیب می دهد این در حالی بود که جز رجوی همه می بایست طلاق می دادند. آیا رجوی این رد کردن خط قرمز های تشکیلاتیش را از موضع قدرت ودر اوج انجام می دهد؟ یا نه از سر استیصال و بیچاره گی؟!  
 اولاً رجوی خوب می داند که اگر نیروهای تحت سلطه و اسیرش فرار کنند در هزینه های خودش و خانمش جهت ولخرجی ها و خوش گذرانیهایشان به مشکل برخورد می کنند. چرا که دکان مبارزه اش در عراق بسته می شود رجوی با دراز کردن دست خود پیش دشمنان واقعی ایران و ایرانی تقاضای کمک نموده و به آنها می گویند  و یا به هوادارنش در خارج کشور می گوید: می بینید که آنها در چه شرایطی زندگی می کنند. در بیابانهای پر گرد و خاک و گرمای 50 درجه هوا به سر می برند و نیاز مبرم به کمک های انسان دوستانه و همیاری شما دارند.در حالی که شما در بهترین مکانهای دنیا وبا پیشرفته ترین امکانات زندگی می کنید.شما چگونه از آنها می خواهید که با چنین وضعیتی به مبارزه بر علیه ایران بپردازند.آنها با این روش ودر اصل با روش تکدی گری وجمع کردن افراد دلسوز جهت اسرایشان از آنها کمک گرفته وآنرا هم خرج خوشگذرانیهای خودشان و ایادی اطرافشان می نمایند نه خرج بچه های لیبرتی و آلبانی.چرا که اگر خرج آنها می کردند بعد از 30 سال هنوز وضع بچه های آنجا هیچ فرقی نکرده و به همان حالت قبل می باشد. پس باید نتیجه گرفت که تمام آن همیاری ها وکمکهای باصطلاح مردمی رجوی ها در راه خودشان وایادیشان  هزینه می شود.آنها  از صدقه سری بچه های لیبرتی و آلبانی زندگی شان  را می گذراند پس فرار نیروها مساویست با قطع روزی رجوی ها و در نهایت نابودی آنها.
علت دوم ترس رجوی ها از فرار نیروهایشان را می توان لو رفتن روابط و مناسبات درونی فرقه شان دانست. هر کدام از اسرای رجوی که بوی آزادی را استشمام کنند آنچه را که در این مدت در دستگاه رجوی بر آنها گذشته است نوشته ودر معرض دید عموم می گذارند واطلاع رسانی می کنند.حتی مسایلی را که در رابطه با دوستانشان در آن محیط دیده اند تعریف می کنند.لذا چون این مناسبات و روابط خودساخته و نوعی بدعت گزاری در دین مبین اسلام می باشد لو رفته وآنها نمی توانند چنین مسایلی را بپذیرند تا می توانند از خروج نیروهایشان جلوگیری می کنند چرا که پاسخ دادن در مقابل چنین روابطی برایشان بسیار مشکل خواهد بود و اصلا جوابی برای گفتن نخواهند داشت.  
علت سوم جلوگیری از آزادی نیروها را می توان ترس از نوعی انتقام گرفتن از طرف نیروها دانست. چرا که گذراندن حدود ده تا سی سال از عمر یک انسان در بیگاری و بی حاصلی نا بخشودنیست.مطمئنا بعد از رهایی از فرقه رجوی می فهمد که آینده او زمانیست که از آنجا فرار کرده و حال نه شغلی دارد نه پولی و نه خانواده ای و نه پس اندازی و چون رجویها نمی توانند پاسخگوی تک تک نیازهای نابود شده این افراد باشند از آنها تعهد کتبی گرفته و می خواهند که در مقابل 500 یا 600 دلار هزینه ماهانه سکوت کرده وهیچ حرفی در رابطه با مدت اسارتشان در فرقه رجوی را نزنند یا به عبارتی حق السکوت به آنها می دهند.
حال باید پرسید آیا عمر هدر رفته را با پول می توان خرید آنهم با ماهی 500 دلار یا می توان آنها را به 30 سال قبل باز گرداند؟ رجوی اگر معجزه هم بکند هیچگاه قدرت و توان آنرا نخواهند داشت که آنها را به زمان قبل برگرداند.گذر عمر را هم نمی توان با پول خرید اینها را باید بچه های لیبرتی وآلبانی درک کنند که در دنیا چیزی به عنوان مغازه عمر فروشی وجود ندارد که پول رجوی را برده واز آنجا برای عمر خود عمر مجدد بخرند. لذا در این مورد هم فرقه رجوی پاسخی نخواهند داشت."نمونه اش افشاگری آقای بیدی در آلبانی"
چهارمین علت جلوگیری از فرار اسرا درماندگی رجویها در مقابل خواسته بحق خانواده هاست.خانواده ها بعد از رهایی فرزندشان نه از حق خودشان می گذرند نه از حق فرزندانشان که سالیان سال آنها را به اسارت ذهنی و جسمی خود گرفته و سالهاست از محبت خانواده محروم نموده است.رجوی ها با ربودن بهترین فرزندان ایران خانواده های بسیاری را به داغ و فراق آنها گذاشتند که با این کارشان نمی توانند پاسخگوی خانواده های اسرای خود چه در پیشگاه خداوند  متعال و چه در مجامع بین المللی باشند.نمونه فراوان آن را تجمع خانواده ها در پشت دیوارها و حصارهای بلند لیبرتی می توان دید وآه و ناله آنها را شنید که با دیدن آن صحنه ها هر انسان خدا پرست و آزاده ای می فهمد که چه ظلمی در حق آنها و فرزندانشان شده و با تکرار جمله "خدا لعنتت کند رجوی "به تماشای آن فیلمها می نشیند.
امیدوارم که فرزندان اسیر وطن در فرقه کذایی رجوی چه در آلبانی وچه در لیبرتی یا هر جای دیگر بر روی کره زمین با مطالعه این مطالب کمی به خود آمده و متوجه شوند که رجوی چه بر سر آنها آورده است وچگونه از آنها به نفع مطامع خود سو استفاده میکنند ولی آنها متوجه نمی شوند.پس هر چه زودتر در باره آزادی و رقم زدن آینده ای بسیار زیبا  و خوب و دور از فرقه رجوی اقدام نموده و پوزه آنها را تا ابد به خاک بمالند.
با آرزوی رسیدن به چنین روز قشنگی هر چه زودتر – زهرا کریمی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا