مذاکرات آمریکا و ایران : هیاهو بخاطر چه؟

مذاکرات آمریکا و ایران : هیاهو بخاطر چه؟ (در حاشیه مطلبی به قلم علیرضا جعفر زاده)
ابراهیم خدابنده، سایت دکتر بنی صدر، 14 خرداد 1386، سوم ژوئن 2007
سایت همبستگی ملی سايت اصلی سازمان مجاهدین خلق، به تاریخ سه شنبه 29 ماه مه 2007 (8 خرداد 1386) مطلبی به قلم علیرضا جعفر زاده تحت عنوان مذاكره امريكا و ايران : هياهـو برای هيچ درج نموده است. در این نوشته آقای جعفر زاده نماینده سازمان مجاهدین خلق در واشنگتن از یک طرف مذاکرات آمریکا و ایران در روز دوشنبه 7 خرداد را بی حاصل خوانده و از طرف دیگر نسبت به اینکه آمریکا در این بین امتیازاتی به ایران بدهد شدیدا ابراز نگرانی کرده است!.
آقای جعفرزاده هیاهوی براه افتاده پیرامون این مذاکرات را بخاطر هیچ دانسته ولی در عین حال به آمریکا متذکر شده است که توجه به درخواستهای ایران نشانه ضعف آمریکا تلقی خواهد شد! ؛ سؤال مشخص در این رابطه البته اینست که هیاهوی براه افتاده از جانب شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق و نمایندگان آن حول این مذاکرات بخاطر چه و بهتر بگویم از ترس چه می باشد؟
آقای جعفر زاده بهتر میداند که در عرف دیپلماتیک کسی بطور قطع و یقین نمیتواند حاصل مذاکرات بین دو طرف را از قبل پیش بینی کند. در مورد این مذاکرات بخصوص هم هیچکس از قبل ابراز خوش بینی نکرده و انتظار خارق العاده ای از آن نداشته است. تمامی کسانی که از این مذاکرات استقبال نمودند نه به اعتبار نتایج فوری آن، بلکه بخاطر نفس خود مذاکره بین دو طرف بوده که برای اولین بار در حیات جمهوری اسلامی و بعد از بیش از ربع قرن دشمنی صورت گرفته است. تقریبا تمامی کشورها و شخصیت های مهم بین الملی نسبت به برگزاری این مذاکرات، فارغ از نتایج بلافصل آن، ابراز خرسندی نموده اند. لازم به ذکر است که در این میان سازمان مجاهدین خلق، در کنار راست های افراطی هر دو طرف قضیه، از معدود محافلی بوده است که تلاش نموده تا این مذاکرات را بی حاصل جلوه داده و از اهمیت آن بکاهد.
همچنین در سایت همبستگی ملی به تاریخ 8 خرداد 1386 مطلبی از شماره روز دوشنبه روزنامه لس آنجلس تایمز آورده شده است که عنوان شده گویا خواست اصلی ایران در این مذاکرات اعمال محدودیتهای بیشتر علیه مجاهدین خلق اپوزيسيون مسلح که با چند هزار نیروی خود در کمپ اشرف در عراق مستقر هستند بوده است.
نگرانی سازمان مجاهدین خلق و نماینده آن در واشنگتن کاملا مشخص است که از چه بابت میباشد و چه احتمالی را مد نظر گرفته اند. اما فرض بگیریم که بالاترین خواست ایران از آمریکا همانا منحل نمودن قرارگاه اشرف بوده و باز فرض بگیریم که آمریکا به درخواست ایران بخاطر حل مسئله امنیت عراق گردن بگذارد و این امتیاز را بدهد. حال باید پرسید که چرا حفظ قرارگاه اشرف در عراق برای سازمان مجاهدین خلق امری آنقدر مهم و حیاتی است که اینچنین نگران شده و به تکاپو افتاده است ؟
سازمان ادعا میکند که قرارگاه اشرف ظرف استراتژی آن است چرا که ظرف ارتش آزادی بخش ملی است که شرط لازم برای استراتژی مبارزه مسلحانه را تشکیل میدهد. این حرف میتوانست در زمان حاکمیت صدام حسین تا حدودی خریدار داشته باشد اما در حال حاضر که این ارتش توسط نیروهای آمریکایی بطور کامل خلع سلاح شده و قابلیت عملیاتی خود را از دست داده است و سازمان نیز تلاش میکند بهر دلیل تأکید چندانی بر روی مبارزه مسلحانه ننماید زیاد محلی از اعراب ندارد. اگر سازمان چشم امید به این دارد که آمریکا جای صدام حسین به عنوان حامی خارجی ارتش را پر نماید باید گفت که با توجه به گزارش اخیر وزارت امور خارجه آمریکا که راهی بی بازگشت را طی نموده است، سناریوی آلترناتیو صدام حسین در غرب هرگز قابل اجرا نیست و خود سازمان اینرا بهتر از هر کس دیگری میداند.
به عقیده من قرارگاه اشرف اتفاقا ظرف ایدئولوژیکی سازمان می باشد. خصوصیت بارز سازمان مجاهدین خلق البته فرقه بودن آنست و تمامی فرقه ها به یک مکان محصور و دور افتاده جهت حفظ و کنترل نیروهای خود نیاز دارند. فرقه لازم است جهت کار روانی مستمر بر روی اعضا، ارتباط آنان را با دنیای خارج قطع کند. قدر مسلم نمیشود این تعداد از افراد را در هیچ شرایط دیگری به این صورت وصل به سازمان و قطع از دوستان و خانواده و دنیای واقعی و زندگی عادی نگاه داشت. سازمان مجاهدین خلق بدرستی برچیده شدن قرارگاه اشرف را پایان مناسبات فرقه ای و در نتیجه پایان عمر خود میداند. قرارگاه اشرف در بغداد و قرارگاه اوورسوراواز در پاریس، هردو ظرفی است که میتواند اسارت ذهنی نیروها را استمرار بخشیده و مناسبات فرقه ای را پایدار نگاه دارد.
سؤال بعدی من از آقای علیرضا جعفرزاده اینست که اگر وی اینقدر نسبت به مذاکرات بی حاصل آمریکا و ایران حساسیت نشان داده که روز بعد از مذاکرات به نشر چندین صفحه مقاله در این خصوص پرداخته است، چرا تا بحال نسبت به گزارش اخیر وزارت امور خارجه آمریکا در خصوص سازمان مجاهدین خلق که بروشنی، علاوه بر عنوان تروریستی، آنرا یک فرقه شخصیتی نیز تعریف کرده است مطلبی ننوشته و اظهار نظری نکرده است؟ برای خود من جای تعجب است که سازمان مجاهدین خلق در برابر این گزارش بعد از گذشت مدت زمانی طولانی هیچگونه واکنشی نشان نداده است. آیا سازمان برخلاف گذشته مفاد این گزارش را قبول داشته و می پذیرد؟
گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا از نظر سازمان مجاهدین خلق، که تمام دارایی استراتژی خود را بر روی حمایت آمریکا سرمایه گذاری کرده است، اظهارات چند عضو ناراضی جداشده نیست که آن را مخدوش نمود و از کنار آن گذشت و آنرا نادیده گرفت و یا آنرا ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات نشان داد! ، در این رابطه تکلیف راه حل سوم که در واقع استراتژی تدوین شده توسط سازمان مجاهدین خلق جهت اجرای آمریکا و پنتاگون است چه میشود؟
سازمان نگران آن است که احیانا آمریکا در مذاکره با ایران پوئنی در جهت محدود کردن سازمان مجاهدین خلق بدهد. اما آمریکا خیلی قبل از آن تیغ را بر روی سازمان کشیده است. اما چرا سازمان همچنان در زیر تیغ مانده و آنرا همچون گذشته به طرف خود آمریکا بر نمیگرداند ؟ و حداقل یک پاسخ ساده در رد این گزارش و بیان علل بیرون آمدن آن نمیدهد؟
بطور خلاصه موضوع اصلی اینست که سکوت در برابر گزارش وزارت امور خارجه آمریکا و هیاهو در خصوص مذاکرات آمریکا و ایران دو روی یک سکه هستند که قبل از هر چیز بیم شدید سازمان مجاهدین خلق از آینده ای نامعلوم را نشان میدهد، ترسی که یکجا به سکوت و در جای دیگر به هیاهو می انجامد. و البته در این میان هیچ کس به غیر از رهبری خود سازمان بخاطر قرار گرفتن در چنین بن بستی مقصر نیست.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا