شورش مسلحانه ۳۰ خرداد ۶۰ – از توهم تا واقعیت

هدف رجوی از خلق سی خرداد 1360 سرنگونی سریع دولت نوپای انقلاب و تکیه بر مسند قدرت و سپس پیاده سازی الگوها و آرمانهای حکومتی خویش بود،که هرگز محقق نشد. اما آنچه که طی سالیان بعد اتفاق افتاد اجرای همان الگوهای مورد علاقه رجوی در درون تشکیلات «مجاهدین» در قلعه اشرف در خاک عراق بود که نهایتا به یک فاجعه انسانی ختم گردید.
عمل نابهنگام و فرقه گرایانه پیکار مجاهدین، عاملی بود که آنان را برای همیشه از پشتیبانی مردم ایران محروم ساخت. و سرنوشت شان در مسیری رقم خورد که حضور فیزیکی شان تنها با تکیه بر دشمنان مردم ایران میسر می شد.
امروز سی ونه سال از شورش مسلحانه و بروز ماهیت تروریستی سازمان «مجاهدین» در ایران می گذرد.
شورش مسلحانه نافرجام سی خرداد ۱۳۶۰ در ادامه درگیری های خونین دانشگاه تهران و در پشتیبانی از بنی صدر سازمان یافت. لیکن سی خرداد ۶۰ یک اتفاق و تصادف نبود بلکه رخدادی بود که رهبری «مجاهدین» دست کم دو سال در راستای آن کوشیده بود.
رجوی معتقد بود «مجاهدین» به حدی از توان نظامی رسیده اند که بتوانند در شرایطی مساوی با دولت نوپای انقلاب بطور مسلحانه دسته پنجه نرم کرده و «قیام» دیگری را در دل انقلاب ۵۷ پدید آورند. هدفی که رهبران «مجاهدین» هیچوقت آنرا آشکار نساختند.
استراتژی براندازی «مجاهدین» ؛ ابتدا برانگیختن تظاهرات پی در پی و فزاینده در تهران و شهرهای بزرگ ایران، سپس برپایی اعتصابات همبستگی در سراسر کشور به خصوص در ادارات و کارخانجات، تضعیف نیروهای مسلح کشور و نهایتا پیش رفتن تا مرحله سرنگونی با ورود عناصر مسلح «مجاهدین» به صحنه بود.
اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد صرفا تظاهرات خیابانی در تهران و چند شهر دیگر بود.

رجوی – بنی صدر : اتحادی بر مبنای قدرت و نه حصول آزادی
از دیگر زنجیره رویدادهائی که به شورش مسلحانه نافرجام سی خرداد ۶۰ منجر شد، خواب و خیال غریب بنی صدر از توازن قوای سیاسی و اجتماعی در جامعه آن روز ایران یعنی نزدیک شدن به «مجاهدین» بود. اتحادی که نه بر محور آزادی بلکه قدرت شکل گرفته بود. در نتیجه فاقد هرگونه چشم اندازی نیز بود .
در روزهای بعد از تظاهرات روز سی خرداد ۱۳۶۰ هرچند برخی درگیریهای خیابانی رخ داد اما از تظاهرات گسترده و عظیم و اعتصابات جمعی خبری نبود. بدین ترتیب رویای رجوی در تکرار قیام ۵۷ هرگز محقق نشد.
زمانیکه رجوی با متحد لیبرالش یعنی بنی صدر به پاریس گریخت، پیامی جز شکست چیز دیگری را در پی نداشت. چرا که هر دو جناح در یک اشتباه محاسبه فاجعه بار در فکر رسیدن به قدرت با استفاده از جناح دیگر بودند که هر دو شکست خوردند.
رجوی در همان ابتدای کار کوشید شکست خود را کوچک جلوه دهد و مدعی شد هدف واقعی تظاهرات ۳۰ خرداد، سرنگونی رژیم نبود، ققط می خواستند به مردم نشان دهند که رهبر قیام ۵۷ نیز مانند شاه دیکتاتور است!!!
از این به بعد بود که سازمان برای تزریق هر چه بیشتر خشونت به فضای جامعه، دست به اقدامات عجیب و غریبی زد. در کنار ترورهای گاه و بیگاهی که انجام می‌داد، عده‎ای از جوانان کم سن و سال و فریب خورده را در دسته های چند نفری به تظاهرات مسلحانه و خشونت‎آمیز در کف خیابان ها وا می داشت تا مردم به آنها پیوسته و نظام را سرنگون کنند؟؟!!
شکست ماجراجویی رجوی در «تظاهرات مسلحانه» ۵ مهر سال ۱۳۶۰ نیز سازمان را در یک بحران عمیق خطی – استراتژیک فرو برد و زمینه ساز شکست های بعدی برای رجوی در عرصه نظامی و نیرویی گردید.
بدین ترتیب عمل نابهنگام و فرقه گرایانه پیکار مجاهدین، عاملی بود که آنان را برای همیشه از پشتیبانی مردم ایران محروم ساخت. و سرنوشت شان در مسیری رقم خورد که حضور فیزیکی شان تنها با تکیه بر دشمنان مردم ایران میسر می شد.

مجاهدین: فرقه ای سیاسی – مذهبی
«مجاهدینی» که محصول یک دوره تاریخی استثنائی در تحولات سیاسی – اجتماعی ایران بودند، از ۵ مهر سال ۱۳۶۰ به این سو به جای قبول شکست در تمامی عرصه های نظامی، سیاسی و اجتماعی، به تحلیل آنچه که «بحران‌های اقتصادی»، «بی آینده شدن» و «سقوط قریب‌الوقوع » نظام ایران نامیده می شد روی آوردند، تا با حذف صورت مسئله و سرپوش گذاشتن بر اشتباه تاریخی رجوی در اعلام جنگ مسلحانه در سی خرداد سال ۶۰، ذهن اعضای سازمان را از انفعال فراگیر و آغاز نابودی «مجاهدین» دور کنند.
هدف رجوی از خلق سی خرداد ۱۳۶۰ سرنگونی سریع دولت نوپای انقلاب و تکیه بر مسند قدرت و سپس پیاده سازی الگوها و آرمانهای حکومتی خویش بود،که هرگز محقق نشد. اما آنچه که طی سالیان بعد اتفاق افتاد اجرای همان الگوهای مورد علاقه رجوی در درون تشکیلات «مجاهدین» در قلعه اشرف در خاک عراق بود که نهایتا به یک فاجعه انسانی ختم گردید.
نظارت شدید بر نیروها، مصادره دارایی‌ها، کنترل جنسی (از جمله طلاق اجباری و ممانعت از ازدواج)، انزوای عاطفی، کار اجباری، ممانعت از خواب، بدرفتاری جسمی و محدودیت خروج، اجبار اعضای ناراضی به خودکشی با قرص سیانور، درآوردن رحِم زنان ، اجبار اعضا برای حضور در کنار سربازان عراقی برای جنگ با نظامیان ایران و . . . شرایطی را فراهم ساخت تا «مجاهدین» بعنوان یک فرقه سیاسی – مذهبی ثبت جهانی شوند.
اکنون بیش از ۴ دهه از شکست تاریخی «مجاهدین» در طراحی و اجرای انواع توطئه ها سیاسی، استراتژی های مسلحانه و روش های غیر انسانی در جذب نیرو، که به بهای جان انسانهای بیشمار و از هم پاشیدن کانون بسیاری از خانواده ها در کشورمان انجامید، می گذرد.
شورشی که از قلب تهران شروع شد، با خزیدن به زیر چتر نظامی صدام حسین و حمایت های سیاسی و مالی مثلت شوم آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل ادامه یافت و نهایتا در بیابانهای آلبانی به گِل نشست.
نویسنده : سعید پارسا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا