دوگانه جویی و دوگانه زیستی در قاموس رجوی

بعد از فوت استاد شجریان خسروی آواز ایران، شاهد سیل عظیم انعکاسات داخلی و بین المللی بودیم که قطعا هر کس در هر جایی که هست توان مشاهده تمام اخبار آنرا ندارد. بقدری این خبر جامعه را متحول و دگرگون کرد که کمتر نمونه اش را داریم.

اما از سویی دگر در فرقه رجوی شاهد آن بودیم که ابتدا مریم رجوی وارد صحنه شده و ظاهرا تسلیت گفت و بعد از یک روز مسعود رجوی وارد گود شده و تسلیت بسیار مختصری را ادا نمود.

دوستان جهت اطلاع شما، مسعود رجوی نسبت به استاد شجریان عقده قدیمی به دل داشت، گویا وقتی در دهه هفتاد استاد شجریان برای اجرای کنسرت هایی به اروپا رفته بود، مسعود رجوی توسط تعدادی که ظاهرا هنرمند بودند و شناخته شده (از جمله محمد شمس و حمیدرضا طاهر زاده)، برای استاد شجریان پیام میفرستد که استاد از سازمان رجوی دفاع کند و به قول خودشان به مقاومت بپیوندد. آنطور که بعدها ما در نشست هایی از زبان شخص مسعود رجوی شنیدیم، گویا استاد شجریان به دعوت نامه مسعود رجوی جواب رد داده بود. فکر کنم آنچه در آن دیدار گذشته بود را رجوی کامل به ما نگفت زیرا از عصبانیتی که داشت فهمیدیم که استاد شجریان با کلمات و لغات متعدد و سنگین پاسخ رد به خواسته مسعود رجوی داده است. زیرا بعد از این ماجرا اتفاقاتی افتاد که خیلی عجیب بود.

تا قبل از دعوت رجوی از استاد شجریان در داخل مناسبات رجوی از ترانه هایی که استاد شجریان خوانده بودند استفاده می شد و تقریبا مشکلی پیش نمی آمد. تا اینکه استاد شجریان به خواسته رجوی پاسخ بسیار قوی و محکمی داده بود، طوریکه رجوی در کمترین مدت دستور داد که تمام کاست ها و فایل های صوتی که وجود داشت از داخل سازمان جمع آوری شده و نابود گردد. دیگر هیچ کس مجاز نبود که در تشکیلات و مناسبات رجوی به صدای شجریان گوش دهد. گویی که اگر کسی از این موضوع تخطی میکرد مجازات می شد. چند مورد یقه گیری را من خودم شاهد بودم که چگونه افراد را توبیخ کرده و سوال و جواب میکردند که چرا به شجریان گوش داده اند. میگفتند او مزدور رژیم ایران است و به مقاومت خیانت کرده است.
یعنی به یک باره استاد شجریان در مناسبات رجوی تبدیل شده بود به لولو خورخوره.

دیگر هیچ گاه مسعود رجوی اسم او را در نشست های علنی و غیر علنی بر زبان نیاورد و تلاش کرد در فرقه هم کسی از او اسم نبرد.

این کینه حیوانی رجوی تازگی نداشت، هر کسی که به خواسته و تمایل رجوی علامت مثبت نشان نمیداد باید حذف می شد، حالا یا بصورت فیزیکی یا بصورت اندیشه ای و مجازی و به هر شکل ممکن.

اما اکنون بعد از فوت استاد شجریان همین افراد کینه ای به صحنه آمده و برای شجریان اشک تمساح میریزند. اول مریم رجوی و سپس مسعود رجوی و بعد شمس و طاهرزاده خاطره جعل می کنند.

اما دوستان بصراحت عرض کنم که هم پیام مریم رجوی و بعد پیام مختصر مسعود رجوی نه به خاطر شخص استاد شجریان بود، نخیر! ابدا چنین تصوری غلط و باطل است. دقیقا بخاطر اینکه دیدند فضای جامعه در داخل ایران و بعد واکنش های موجود در خارج از ایران طوری نیست که این عناصر بی تفاوت بنشینند، لذا متوجه شدند که باید همرنگ جماعت بشوند. آنچه در این رویداد بارز و عیان است رویکرد بغایت منفعت طلبانه و نه مسئولانه و اجتماعی رجوی است وگرنه اگر موج اجتماعی به سمت استاد شجریان نبود تردید نکنید که اکنون مسعود رجوی با یک فصل نامه می آمد و تار و پود شجریان را بهم می بافت. این است نان به نرخ روز خوردن و فرصت طلبی و نفاق.

بیشتر هدفم این بود که چهره دو گانه رجوی را متذکر شده باشم.

بخشعلی علیزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا