افشای دستان پشت پرده سران فرقه رجوی در نگارش مقاله ای منتسب به محمد قرایی

فرقه معلوم الحال رجوی در یکی از سایت هایش اقدام به انتشار مطلبی منسوب به محمد قرایی با عنوان “محک تجربه مقاومت ایران و قصه اون ماهی سیاه” نموده است که در آن به نام محمد قرایی در یک دروغ گویی آشکار و در تلاش برای مخفی نشان دادن ماهیت و هویت واقعی فرقه اش به محمد قرایی متوسل شده است.

اعضای جداشده ای که در تشکیلات رجوی محمد قرایی را از نزدیک می شناختند و با خصوصیات غیر تشکیلاتی و موضع انتقادی او که در قالب طنز های محفلی بیان میشد، بخوبی آشنایی دارند و می توانند شهادت دهند که انتصاب این مطلب به وی تا کجا دروغ و در ضدیت کامل با هویت و ماهیت تشکیلاتی او است. در بخشی از این مقاله از قول او نوشته شده است: هر کس که شرافت روشنفکری داشته باشد به یقین در برابر این تابلوهای درخشان اندیشه و اراده و عزم و صداقت می ایستد و سر تعظیم فرود می آورد. آنگاه به جهان بینی ماهی سیاه کوچولو هزارخانی اشاره دارد. که قیاسی مع الفارق و در تناقض آشکار با ماهیت و عملکرد او در تشکیلات بود.

فرقه

محمد قرایی علیرغم گذشت سالیان حضور در تشکیلات فرقه همان لهجه محلی و رفتار غیر تشکیلاتی و محفلی خود را حفظ کرده بود. به دلیل همین خصوصیات ضد تشکیلاتی همیشه مورد انتقاد تشکیلات رجوی قرار می گرفت وهیچگاه مسئولیت بالای تشکیلاتی نداشت. مهم ترین سرفصل برخوردهای ضد تشکیلاتی او در مناسبات به داستان معروف کربلایی صفدر پیر برمی گشت که در قالب طنز استراتژی و شعار سرنگونی کوتاه مدت، رجوی را به تمسخر گرفته بود. داستان کربلایی صفدر که یک روستایی سالخورده و ساده دل و از دوستان محمد قرایی بوده از آنجا شروع میشد که محمد قرایی نامه ای در قالب شعر برای او فرستاده بود که در آن وعده داده بود بزودی با تانک و توپ به روستای علی آباد خواهد آمد و صدها اتوبان و جاده خواهد ساخت و ده علی آباد را به شهر تبدیل خواهد کرد و بعدها محمد قرایی در قالب محفل های غیر تشکیلاتی در هر جمعی از اعضا با کنایه و در قالب طنز شعار سرنگونی کوتاه مدت رجوی را به تمسخر می گرفت.

در یکی از همین دورهمی های غیر تشکیلاتی و محفلی که من هم در آن شرکت داشتم محمد قرایی ابتدا به شکل جدی گفت: راستی بچه ها کربلایی صفدر پاسخ نامه من را فرستاده. همه کنجکاو شدیم که چطور و چگونه و از او خواستیم که نامه کربلایی صفدر را به ما نشان دهد که با خنده گفت: کربلایی به من جواب داده پس کی میایی؟ و بعد تاکید کرده تو بیا با خر بیا. لازم نیست حتما با توپ و تانک بیایی؟! همه نفراتی که درآن جمع بودند از خنده روده بر شده و برایشان کمی عجیب بود که محمد قرایی با این صراحت استراتژی سرنگونی که رجوی آن همه روی آن تاکید کرده بود را به تمسخر بگیرد و زیر آب آن را بزند. بعدها محمد قرایی بخاطر همین عملکردش مورد انتقاد شدید مسئولین قرار گرفت.

در یک کلام محمد قرایی هیچگاه بطور جد مدافع تشکیلات و رجوی نبود و عمدتا از موضع استیصال و شرایط خاص آن روز عراق و سرکوب وحشتناک تشکیلات و مشخصا اعزام منتقدین به زندان مخوف ابوغریب و بعدها هم نداشتن عزم جزم و اراده لازم که تحت تاثیر عملکرد شیوه های مغزشویی و القاء ذهنی عمل می کرد، قادر به جدایی نشد. ولی وی هیچگاه بصورت ارادی و قلبی و محتوایی از عملکرد فرقه رجوی حمایت نمی کرد. تردیدی نیست که اعضایی با خصوصیات محمد قرایی دیر یا زود اراده خود را بکار خواهند گرفت و ماهیت و موضع واقعی خود را که همانا ضدیت با فرقه رجوی است را بارز خواهند ساخت و زندگی آزاد و به دور از حصارهای تشکیلاتی را که خودش روزی به کربلایی صفدر وعده اش را داده بود تجربه خواهند کرد.

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا