در 19 فروردین سال 90 چه شد و چه گذشت؟!

این مطلب خاطراتی است از روز حادثه 19 فروردین سال 90 که مسبب اصلی آن کشتار، خود رجوی بود و من یکی از شاهدان آن جنایت بودم .

روز سیزده بدر بود که در پارک اشرف بودیم. در آن روز بر خلاف سالهای گذشته، فرماندهان نبودند. نزدیک ظهر بود که سر و کله مسئولین پیدا شد و گفتند سریع غذا بخورید و برویم ضلع جنوب که رژیم می خواهد حمله کند !!!. من به همراه تعدادی دیگر به ضلع جنوب رفتیم. در آنجا خبری از حمله یا تجمع نیروهای رژیم نبود و تا غروب ماندیم و دیدیم خبری نیست و به مقر برگشتیم .
بعد از شام گفتند که ما باید روز بعد به جلوی مقر سابق نیروهای آمریکایی که در ضلع شمال و در نزدیکی روستای ابوسعید قرار داشت، برویم. این محل در کنترل نیروهای ارتش عراق بود .

قدرت حیدری که آن موقع فرمانده بود می آمد و نشست می گذاشت و می گفت عراقی ها ادعا می کنند اینجا زمین کشاورزی است و می خواهند آن را بگیرند و برادر مسعود گفته که ذره ای عقب نشینی کردن یعنی از دست دادن اشرف و شروع نابودی آلترناتیو دمکراتیک مردم ایران! و اما روز واقعه که پنج شنبه بود. بعد از اذان صبح عراقی ها از درب شمالی وارد شدند و درگیری شروع شد.

فرماندهان اولین کسانی بودند که فرار را بر ماندن ترجیح دادند تا مبادا گزندی به آنان وارد شود . اکیپ ما در کنار روستا مستقر بود و من که راننده آیفا بودم سوار شدم و به خودم گفتم ماندن فایده ای ندارد و به سمت رادیو رفتم و از آنجا به خیابان صد، جلوی مسجد ایستادم دیدم اکثر فرماندهان در مقر مژگان هستند و بر و بیا زیاد است. آن روز افراد رده پائین را گذاشتند دم تیر و فرماندهان خودشان در رفتند .

مجروحان را ابتدا به بیرون اشرف می بردند تا تعداد کشته ها زیاد شود. نیروهای آمریکایی آمدند تا مجروحان را ببرند ولی مسئولین قبول نمی کردند چون به نیروهای خودشان اطمینان نداشتند و فکر می کردند که شاید تعدادی فرار کنند .

در این حماقت رجوی 36 نفر از اعضای سازمان کشته شدند . رجوی در نشست گفت که جلیقه های ضد گلوله برای همه داشتیم ولی ندادیم و اگر 400 نفر هم کشته می شدند من ابهامی نداشتم و باید کشته می دادیم تا صدای ما شنیده شود .

آری این است منطق رجوی در مواجه با نگهداشتن اشرف! اما در سال 92 شاهد بودیم که چگونه در مقابل مقاومت و ایستادگی خانواده ها با خفت و خواری اشرف را ترک کرد . او مسبب کشته شدن تعداد زیادی از اعضای خود بود اما باز هم دم از پیروزی می زد. این کار وی به معنی واقعی جنایت آشکار بود که متاسفانه ابعاد آن کشتار به طور کامل باز و روشن نشده است .

پرویز حیدرزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا