ایراندیدبان، سوم آوریل 2008
كمپینگ خانوادههای اعضای گروه تروریستی مجاهدین برای بازستاندن فرزندانشان و تغییر سرنوشتی كه فرقهی رجوی برای آنها رقم زده است، كابوسی است كه رجوی سالها با آن دست به گریبان و از تعبیرآن گریزان بود و رژیم فاشیستی صدام را مانعی بر سر تحقق آن قرار داده بود، اما اكنون این كابوس به واقعیت بدل شده و گریبان رجوی را میفشارد.
تجمع خانوادهها كه روز به روز بر كمیت و كیفیت آن افزوده میشود قبل از هر چیز بیانگر ورشكستگی و منفوریت باند ملعون رجوی است. تجمعی كه سالها قبل با حضور پدرانی همچون هادی شمس حائری و رضا اسدی و مادرانی همچون میترا یوسفی آغاز گردید و با پیوستن خانوادههای نوروزی و محمدی گسترش یافت و اكنون صدها تن از خانوادههای نیروهای گروگان در اردوگاه اشرف را در بر گرفته است و با استقرار در عراق و ایستادن در برابر تشكیلات فاشیستی مجاهدین میرود تا كمر دروغ و دجالیت را بشكند و آنرا به زانو درآورد. از همینرو است كه اكنون بقایای رجوی از آن بهعنوان بزرگترین معضل یاد میكنند.
همانگونه كه رجوی یكشبه و در اثر خواهش قدرت و هوس سیادت تضاد اصلی ادعایی را از امپریالیسم به جمهوری اسلامی تغییر داد، اكنون بهواسطهی ترس از ازدست دادن موقعیت و برباد رفتن رهبری بر مشتی اسیر و دربند، تضاد اصلی را از جمهوری اسلامی به خانوادهی اعضای گروه تغییر داده و بدینسان در مصاف با قدرت لایزال عواطف و مهر خانوادگی بهنشانهی به انتها رسیدن در بهیمیت و دنائت درآمده است.
مشاهدات خانوادههایی كه برای دیدار فرزندانشان به اردوگاه اشرف مراجعه كردهاند ونوع برخوردی كه با آنها صورت گرفته نشان میدهد كه علیرغم رفتار غیرانسانی برنامهریزی شدهی گشتاپوی اشرف با آنان كه بیشك بهمنظور ارعاب و جلوگیری از مراجعات بعدی آنان و سایر خانوادهها صورت گرفته است، مراحل بعدی این تقابل از خشونت و سبعیت بیشتری بهره خواهد برد تا آنجا كه باید یك جنگ تمام عیار را انتظار كشید.
در شرح همین مرحلهی اول آقای اكبر مرادی مینویسد:
« دائما نفرات زیادی مراقب ما بودند و ما را با دوربین از دور چک میکردند و یا عکس و فیلم میگرفتند. کلا فضای متشنجی بوجود آورده بودند.
موقع ورود ما را به شدت بازرسی کردند و حتی خورده کاغذ های جیبمان را هم گرفتند. گفته میشد شهر اشرف است ولی فضای آن حتی از یک بازداشتگاه نظامی هم بسته تر بود و جو به شدت امنیتی حاکم بود. در بازرسی گذرنامه و بلیط و حتی کلید اتاقهای هتل را هم گرفتند. پرسیدند که در کدام هتل هستیم و بعد با نوشته روی کلید ها مقایسه کردند که ابتدا گفتند فرق میکند ولی بعد قانع شدند که همان است. تاریخ آمدن از ایران را سؤال کردند و بعد از روی بلیط و گذرنامه چک کردند. تابحال چنین چک و بازرسی ندیده بودم. موقع بازگشت مدارک ما را با تأخیر زیاد پس دادند و موبایل و گذرنامه ها را بعدا آوردند و نهایتا دفتر تلفن آقای صفائیان را پس ندادند که از خیرش گذشتیم. پاسپورت و بلیط مرا هم نمیدادند که بالاخره با وساطت آمریکایی ها گرفتیم… نگاه های افراد آنجا به ما تماما غیر عادی بود. محیط شلوغ و پر رفت و آمد بود. افراد مدام حتی به یکدیگر پرخاش میکردند. دائما افرادی وارد اتاق شده و بیرون میرفتند و با بی سیم صحبت میکردند. فضای کاملا عصبی حاکم بود… جمعا سه مرتبه خواستیم برگردیم چون نمیخواستند حسین را به ما نشان بدهند و وقتی به آمریکایی ها مراجعه کردیم مجددا ما را صدا کردند تا بالاخره حسین را آوردند. توی رودربایستی آمریکایی ها بودند و گرنه معلوم نبود چه برخوردی با ما میکردند. فردی به نام فرهنگ (منظور خسرو صادقی است) مدام سراغ آمریکایی ها میرفت و از آنها میخواست که دخالت کرده و ملاقات را تمام کنند. فرهنگ خیلی حرص میخورد و مدام اینطرف و آنطرف میرفت. » *
فرار بهجلوی ابلهانهی بقایای رجوی كه با بهراه انداختن جار و جنجال دربارهی دستگیری دو تن از افراد مرتبط با این گروه تروریستی در اطلاعیهی مورخهی 13 فروردین این گروه تحت عنوان دستگیری و شكنجهی اعضای خانوادهی مجاهدین مستقر در اشرف، به اتهام دیدار با فرزندانشان مطرح شده است نیز دقیقاً برای رد گم كردن تقابلی است كه با خانوادهها آغاز كرده است. خندهآور اینكه تاریخ بازداشت این دو تن را 16 بهمن 86 ذكر میكنند – یعنی دو ماه قبل – و گویا اكنون بهیاد آنها افتادهاند!
سالها است كه باند جنایتكار رجوی میكوشد با بهدام انداختن افرادی از درون خانوادههای اعضایش و سپردن مأموریتی به آنان در داخل ایران مقدمات بازداشت آنان و بالتبع بهرهبرداری تبلیغاتی از آن را فراهم آورد.
سر و صدایی كه اكنون دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین در اینباره بهراه انداخته است بیشتر بهمنظور مرعوب ساختن خانوادهها است و اینكه اگر به اشرف بیایید دستگیر و شكنجه میشوید، جالب اینكه این حقهی احمقانه زمانی زده میشود كه در برابر خانوادههایی كه به اردوگاه اشرف مراجعه میكنند آنان را عامل و مزدور وزارت اطلاعات میخوانند تا از ملاقات آنها با فرزندانشان جلوگیری نمایند.
با توجه به رشد فزایندهی تجمع خانوادهها برای آزادسازی فرزندانشان بهنظر میرسد كه سال 1387 عرصهی تقابل عریان و موضعگیری صریح علیه خانوادهها باشد و علیرغم تصریح كنوانسیونهای بینالمللی برای ملاقاتهای اینچنین، بهمنظور جلوگیری از فروپاشی تشكیلاتی، افراد را تحت فشار بیش از پیش قرار داده و اجازهی ملاقات به آنها ندهند.
اما آنچه باید بر آن تأكید نمود این است كه حضور خانوادهها در عراق از هماكنون تأثیرات مثبت خود را برجای گذاشته و فرقهی رجوی را با بحران جدی مواجه ساخته است، بحرانی كه بدون شك یكی از اسباب اصلی فروپاشی و مرگ این فرقهی ضدبشری خواهد بود.
* از نامهی آقای اكبر مرادی به كانون خانوادهی سحر