در تاریخچه فعالیتهای فرقه رجوی، یک الگوی تکرارشونده به وضوح دیده میشود: پایان حضور این گروه در هر کشور با اخراج، درگیری امنیتی یا فشارهای دیپلماتیک و قضایی همراه است. از فرانسه تا عراق و آلبانی، این سازمان نه تنها نتوانسته در یک چارچوب قانونی و شفاف فعالیت کند، بلکه بارها و بارها بهعنوان تهدیدی […]
در تاریخچه فعالیتهای فرقه رجوی، یک الگوی تکرارشونده به وضوح دیده میشود: پایان حضور این گروه در هر کشور با اخراج، درگیری امنیتی یا فشارهای دیپلماتیک و قضایی همراه است. از فرانسه تا عراق و آلبانی، این سازمان نه تنها نتوانسته در یک چارچوب قانونی و شفاف فعالیت کند، بلکه بارها و بارها بهعنوان تهدیدی برای امنیت داخلی و نظم عمومی شناخته شده است.
اخراج مسعود رجوی از فرانسه در خرداد 1365، نقطه عطفی در این روند است. وی که پس از فرار از ایران در پاریس اقامت گزیده بود، به دلیل اقدامات تحریکآمیز، سازماندهی گروههای مسلح و نادیدهگرفتن قوانین فرانسه، از این کشور اخراج شد. در روایت رسمی فرقه، این اقدام یک “عزیمت قهرمانانه به جوار خاک میهن” خوانده شد؛ در حالی که اسناد و شواهد حکایت از اخراج سیاسی و امنیتی دارند.
در عراق، ماجرا شدیدتر بود. پس از همکاری نظامی و اطلاعاتی با رژیم بعث صدام حسین، فرقه مجاهدین در زمان سقوط صدام و ورود دولت جدید عراق به حاکمیت، بهعنوان میراثی ناخواسته باقی ماند. این فرقه بارها با ارتش و پلیس عراق درگیری فیزیکی و مسلحانه پیدا کرد، تا آنجا که دولت عراق، با تأکید بر خطرات امنیتی حضور این گروه، خواستار اخراج کامل آن شد. تاکید رجوی بر مقاومت سرسختانه و درگیری با نیروهای عراقی، بر ماهیت غیرقانونی و خطرناک فعالیتهای آنها مهر تأیید زد.
در آلبانی نیز این داستان تکرار شد. علیرغم اینکه این کشور به درخواست ایالات متحده میزبانی اعضای فرقه را پذیرفت، به مرور با افزایش فعالیتهای پنهانی، آموزشهای شبه نظامی، و تخلفات گسترده در حوزه دیجیتال و سایبری، نیروهای امنیتی آلبانی بارها وارد مقر اشرف 3 شدند. برخلاف رفتار متعارف و قانونی، اعضای فرقه از ورود پلیس جلوگیری کرده، با آنان درگیر شدند. این عملکرد سوال برانگیز، دلیل اصلی نگرانی دولت آلبانی از حضور ادامه دار این گروه بود.
سؤال اساسی اینجاست: چرا رجوی به جای تطبیق با قوانین کشور میزبان، همواره در مسیر تقابل و درگیری حرکت میکند؟ دلیل این رفتار را میتوان در ماهیت بسته، مخفیکارانه و ایدئولوژیک فرقه جست و جو کرد. فرقه رجوی بهعنوان یک ساختار شبه نظامی، علیرغم منزوی شدن و خلع سلاح هیچگاه حاضر نبوده بدون قانون شکنی و دردسرسازی زیر بار شفافیت، بازرسی قانونی یا تعامل آزاد با دنیای بیرون برود. هرگونه حضور نیروهای امنیتی، تهدیدی علیه ساختار بسته و رازداری مطلق این فرقه تلقی میشود.
این سؤال نیز به جا است که آیا این نوع رفتارها مصداق فعالیت تروریستی یا حداقل اقدامات شبهغیرقانونی نیست؟ در عرف بسیاری از کشورها، جلوگیری از ورود پلیس با حکم رسمی، تخریب اموال عمومی، آموزش نیروهای شبهنظامی، و فعالیتهای مخفیانه سایبری، همگی مصادیقی از تهدید امنیت ملی محسوب میشود. اما با وجود این شواهد، چرا برخی سیاستمداران غربی همچنان از مریم رجوی و فرقهاش حمایت میکنند؟
پاسخ را باید در دو عامل جستوجو کرد: پول و بازیهای سیاسی. فرقه رجوی با سرمایهگذاری گسترده در لابیگری، پرداختهای سخاوتمندانه به سیاستمداران بازنشسته، و وعدههای پوچ در زمینه “آلترناتیو دموکراتیک” بودن، سعی در خرید مشروعیت دارد. برخی سیاستمداران نیز که منافع مالی یا سیاسی کوتاهمدت برایشان اولویت دارد، این ریسک را به جان میخرند؛ حتی به قیمت نادیدهگرفتن سابقه سیاه این گروه در خشونت، نقض حقوق بشر و وابستگی به دیکتاتوریها.
در پایان، آنچه مسلم است این است که فرقه رجوی هر کجا که رفته، نه تنها نتوانسته در چهارچوب یک سازمان سیاسی قانونی و پاسخگو عمل کند، بلکه در نهایت با اخراج، انزوا یا درگیری مواجه شده است. و این، شاید بهترین نشانه برای فهمیدن ماهیت واقعی این سازمان باشد.
سالاری

