دلنوشته مریم نجات بخش برای پدرش حسین نجات بخش که بیش از 45 سال است داغ فراق را بر دل دارد. حسین نجات بخش اهل اصفهان بیش از 45 سال پیش، به واسطه شعارهای فریبنده رجوی کشور و دیار و خانه و خانواده را رها کرد و به تشکیلات مجاهدین پیوست. او بعدها فهمید که […]
دلنوشته مریم نجات بخش برای پدرش حسین نجات بخش که بیش از 45 سال است داغ فراق را بر دل دارد.
حسین نجات بخش اهل اصفهان بیش از 45 سال پیش، به واسطه شعارهای فریبنده رجوی کشور و دیار و خانه و خانواده را رها کرد و به تشکیلات مجاهدین پیوست. او بعدها فهمید که این شعارها سرابی بیش نبودند که او را از خانواده و نعمت زندگی آزاد دور کردند و در چاه ویل سازمان انداختند.
حسین نجات بخش دهه هاست که بی هیچ دستاوردی از خانه و خانواده و از دنیای آزاد محروم مانده است، از هم صحبتی با فرزندش محروم مانده است و در تنگنای فرقه ای در انتظار سرنوشتی نامعلوم روزگار می گذراند.
مریم نجات بخش، دختر حسین اما همچنان پرامید تلاش می کند تا پدر را از چنگال فرقه نجات بدهد. و در یک کلام مریم با الهام از فامیلی نجات بخش خود عزم جزم کرده که برای پدرش نجات بخش باشد و در این مسیر با توکل به خدا هر روز بر تلاش هایش می افزاید .
او در نامه ای دلتنگی هایش را با پدرش درمیان می گذارد:

نامه مریم نجات بخش به پدرش حسین



































