تصمیم مسعود رجوی برای آغاز عملیات “فروغ جاویدان” در سال 1367، که منجر به تلفات قابل توجهی برای نیروهایش شد، ناشی از ترکیبی پیچیده از محاسبات اشتباه استراتژیک، جاهطلبی سیاسی و سوءبرداشت عمیق از شرایط حاکم بود. این عملیات که توسط ایران با نام عملیات مرصاد نیز شناخته میشود، حمله نظامی گسترده مجاهدین خلق از […]
تصمیم مسعود رجوی برای آغاز عملیات “فروغ جاویدان” در سال 1367، که منجر به تلفات قابل توجهی برای نیروهایش شد، ناشی از ترکیبی پیچیده از محاسبات اشتباه استراتژیک، جاهطلبی سیاسی و سوءبرداشت عمیق از شرایط حاکم بود. این عملیات که توسط ایران با نام عملیات مرصاد نیز شناخته میشود، حمله نظامی گسترده مجاهدین خلق از خاک عراق به ایران بود که هدف آن تصرف تهران و سرنگونی حکومت ایران در سه روز بود.
اشتباهات محاسباتی مسعود رجوی
یکی از دلایل اصلی که موجب شد مسعود رجوی عزم حمله به ایران بکند، باور او به این بود که حکومت ایران در آستانه سرنگونی است و مردم ایران برای پیوستن به نیروهای مجاهدین خلق علیه حکومت قیام خواهند کرد. این ارزیابی او سوءداوری خطیری بود.
جنگ ایران و عراق، ایران را ضعیف کرده بود، قطعنامه 598 تازه پذیرفته شده بود و دولت ایران تمایل به پایان منازعات داشت. مسعود رجوی موافقت قطعنامه را علامت ضعف حکومت ایران تفسیر کرد و تصور کرد که یک فشار نهایی موجب سقوط حکومت میشود.
رجوی، نفرت ملت ایران از مجاهدین خلق و وفاداری آنها به حکومت را دست کم گرفته بود. مجاهدین خلق به شدت درباره واقعیتهای درون ایران ناآگاه بودند و با این حال تحت قیمومیت صدام حسین فروغ جاویدان را آغاز کردند و مردم ایران به دلیل همین همدستی مجاهدین خلق با دشمن متجاوز به ایران از آنها متنفر بودند.
خصومت عمیق رجوی با ایران
از سال 1360 مجاهدین خلق در جنگی بی رحمانه علیه جمهوری اسلامی بودند و جنگ ایران و عراق هم بخشی از آن بود. یکی دیگر از عوامل مهم، اتکای مجاهدین خلق به حمایت صدام حسین و ادغام آنها در استراتژی نظامی عراق بود. صدام، مجاهدین خلق را با سلاحهای ایرانی که از نیروهای ایرانی به غنیمت گرفته بود و بسیار بیش از آن، مسلح کرد و پایگاهی در عراق برای آنها فراهم نمود.
مسعود رجوی، همکاری نزدیکی با صدام حسین داشت و صدام حسین ترور چهرههایی مانند سپهبد صیاد شیرازی را که در طول جنگ ایران و عراق خسارات سنگینی به ارتش صدام وارد کرده بود، به آنها سپرد. اهداف استراتژیک صدام، که شامل ایجاد یک منطقه حائل و بیثبات کردن ایران بود، با جاهطلبیهای رجوی همسو شد و منجر به یک حمله مشترک شد. مجاهدین خلق، با پوشش نیروی هوایی عراق، قصد داشتند به سرعت به سمت کرمانشاه و در نهایت تهران پیشروی کنند.
دیکتاتوری کیش شخصیتی مسعود رجوی
ساختار داخلی و سبک رهبری مجاهدین خلق نیز در رقم خوردن فاجعه فروغ جاویدان نقش داشت. مجاهدین خلق تشکیلاتی با “رهبری مرشدگونه” بود که در آن رجوی “قدرت الهی” را در اختیار داشت و اعضا را شستشوی مغزی میداد و حتی امور شخصی آنها را کنترل میکرد. این محیط فرقهای، وفاداری بیچون و چرا را تقویت میکرد و نظرات مخالف در مورد امکانپذیری عملیات سرکوب میشد. اعضا برده تصمیمات رهبری بودند و همین امر آنها را به فداکاری برای آرمانشان ترغیب میکرد.
زمان نامناسب برای رجوی
در نهایت، زمان عملیات، اندکی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل توسط ایران، بسیار مهم بود. رجوی این را به عنوان یک فرصت میدید و معتقد بود که ارتش ایران انسجام خود را از دست داده است. در حالی که، پذیرش آتشبس توسط ایران به آن اجازه داد تا تلاشهای نظامی خود را دوباره بر روی مجاهدین خلق متمرکز کند و منجر به یک ضد حمله سریع و قاطع به نام عملیات مرصاد شد.
نیروهای نظامی ایران، شامل سپاه پاسداران و ارتش، تلاشهای خود را متحد کردند و با استفاده از نیروی هوایی، واکنشی هماهنگ را آغاز کردند و نیروهای مجاهدین خلق را نابود کردند. انتظار مجاهدین خلق برای قیام مردمی در ایران هرگز محقق نشد و آنها با مقاومت شدید نظامیان و غیرنظامیان ایرانی روبرو شدند.
به طور خلاصه، تصمیم مسعود رجوی برای شروع عملیات فروغ جاویدان یک اشتباه محاسباتی فاجعهبار بود که ریشه در تخمین بیش از حد حمایت از مجاهدین خلق در داخل ایران، دست کم گرفتن قدرت حکومت ایران، خصومت ریشهدار نسبت به ایران و همسویی استراتژیک با صدام حسین داشت که در نهایت نتیجه معکوس داد. او بیش از هزار نفر از نیروهایش، شامل مردان، زنان و حتی کودک سربازانی مانند مریم قیطانی و زهیر ذاکری را به کشتن داد.
مزدا پارسی





































