با سلام خدمت دوستان و عزیزان اسیر در اسارتگاه مانز آلبانی و بطور خاص برادر بزرگوارم اسماعیل پور حسن که بتازگی سیمای آزادی مجاهدین نمایشی تحت عنوان مصاحبه با اسماعیل پورحسن داشته است که با دیدنش بیشتر از تشکیلات فروبرنده رجوی انزجار پیدا کردم که چگونه از وجود اعضای نگون بخت بهره برداری ناجوانمردانه میکند. […]
با سلام خدمت دوستان و عزیزان اسیر در اسارتگاه مانز آلبانی و بطور خاص برادر بزرگوارم اسماعیل پور حسن که بتازگی سیمای آزادی مجاهدین نمایشی تحت عنوان مصاحبه با اسماعیل پورحسن داشته است که با دیدنش بیشتر از تشکیلات فروبرنده رجوی انزجار پیدا کردم که چگونه از وجود اعضای نگون بخت بهره برداری ناجوانمردانه میکند.
اولا کسی به مصاحبه اجباری توجه ای نکرد فقط خانواده ایشان و دوستانش خوشحال شدند که بعد از سالها بیخبری و انتظار چهره عزیزشان را دیدند و از این بابت خوشحال بشوند.
اسماعیل جان وقتی به خودم نگاه می کنم و گذشته ام رو بررسی میکنم، میبینم ماها سختی نکشیدم به نسبت سختیهایی که به خانواده خودمان دادی، در پروسه ای که در سازمان لعنتی رجوی بودیم و تو متاسفانه تاکنون هستی! بگذار من از روی تجربه خودم برایت بگویم.
با توجه به چشم انتظاری خانواده هایمان اعتراف میکنم با انتخاب خودم و با رفتن در مناسبات مجاهدین طی آن سالیان خیلی سختیها بر خانواده خودم روا داشتم. پدرم آنقدر چشم انتظاری من را کشید که در نهایت بینایی خودش رو از دست داد . من نوعی یک نفر بودم که اون مسیر رو ناگزیر انتخاب کردم ولی با اون انتخاب آرامش و آسودگی زندگی عزیزانم رو فدای خودم کردم که باعث شدم طی این سالیان فقط پیگیر سلامتی من و امثال من، باشند.
اسماعیل جان خانواده محترمت چه گناهی مرتکب شده اند که بایستی سی و هفت سال چشم انتظاری عزیزشان را بکشند.
اسماعیل جان این حق خانواده محترم پورحسن و برادرت آقا مرتضی دوست داشتنی و گل نیست که بیش از این از دوری تو آسیب ببینند.
از اون نمونه مصاحبه و خیمه شب بازی در سازمان همه ماها تجربه کردیم و داریم وقتی که تو ذهن حقیر سازمان و ایدئولوژی شان خانواده جایگاه جرثومه فساد دارد چه انتظار میرود که به دوز و دغل و دروغ متوسل نشود.!
دقیقا بخاطر دارم وقتی خانواده های ما به اشرف مضمحل شده آمده بودند صدیقه حسینی سه ساعت در رابطه با چگونگی برخورد با خانواده ما رو توجیه کرد که اینها وزارت اطلاعاتی هستند و بایستی با قدرت و با اقتدار انقلابی و با انقلاب خواهر مریم تهاجم کنید و با توسل به فحش و ناسزا و چه بسا کتک کاری بیرون شان کنید…
به چه کسی اطلاعاتی می گفتند؟! به پدر و مادرمان که هفتاد هشتاد سال سن داشتند. حتی به برادر عزیزم که بیست سال بود انتظار دیدنشان را میکشیدم ناجوانمردانه مارک اطلاعاتی زدند .
خلاصه اسماعیل جان طی سالهایی که در تشکیلات سازمان رجوی وطن فروش بودیم فقط کار بی حاصل می کردیم و درنشست های تشکیلاتی بدهکار هم می شدیم .
اسماعیل جان فکر نکن چون جدا شدم از سازمان و دارم در وطنم ایران زندگی میکنم از روی ترس دارم این حرفها را میزنم نه عزیزم اینجا آزاد هستم تا حرف دلم را بزنم.
من آنجا که بودم چیزی نداشتم و اینجا در کنار خانواده شکر خدا همه چیز دارم و از خداوند متعال شاکرم و از روزی که به ایران برگشتم حقوق بگیر دولت نیستم ولی کار میکنم زندگی میچرخد با تمامی سختیها و مشکلات درکنار خانواده عزیز خود و مردم خودم هستم و در غم و شادی با هم شریک هستیم واز سازمان به اصطلاح انقلابی رجوی حرفهای مفت نمیشنوم که میگفت خانواده هایی که از ایران به دیدارمان آمدند اطلاعاتی هستند . تازه ماها کادرهای سازمان بودیم که به خانواده های خودمان میگفتند اطلاعاتی…
پس برادر عزیزم این خلق قهرمانی که در سازمان ازشون دم میزنند و سینه چاک میکنند اصلا قبولشون دارند؟ و حتی انزجار دارند.
من در ایران چیزی ندارم که از دست بدم وازچیزی نمیترسم چون هرچی داشتم سازمان رجوی با آن افکار پوسیده فرقه ای از من گرفت و به عقب برد.
سازمانی که فقط حرف خودش رو میزند وبرخلاف شعاریشان که سر لوحه مجاهدین فدا و صداقت هست و انتقاد از خود و انتقاد از دیگران ، ولی در عمل ذرهای شنیدن انتقاد از رده پایین ها رو نداشته و ندارند که این را با پوست و گوشت خودم در سازمان دیدم و لمس کردم.
اسماعیل جان برادرگلم به خودت بیا که تو وصله ناچسب آنان هستی.
سادگی و خوشبینی تاکی و چشم انتظار گذاشتن خانواده محترم تاکی!؟
بس نیست اسماعیل جان؟ آقا مرتضی و خانواده محترم چی گناهی مرتکب شده اند که بایستی فقط چشم انتظاری بکشند..
اخر که چی چرا الکی داری پیر میشی برادر من..
برای چه کسی و برای چه منظوری ؟
برای کسی که وقتی در نشست های تشکیلاتی و عملیات جاری و یا غسل هفتگی بیان می کردیم که دیشب در خواب برادر(مسعود) را دیدم میگفتند غلط کردی اگر هم دیدی نبایستی در جمع بیان میکردی و میگفتند تو با این کارت داری برای دیگران سوال ایجاد می کنی که مسعود کجاست تا بیشتر مساله دار بشوند…
پس اگر هم این چنین لحظاتی داشته باشیم نبایستی بیان کنیم و دیگران رو تحریک کنیم تا پیگیر باشند مسعود در کدام سوراخی پنهان شده است.
اسماعیل جان خانواده در انتظار دیدن روی ماه تو میباشند بطور خاص آقا مرتضی و زن داداش تون شب و روز ندارند و بفکر رهایی تو و در آغوش کشیدنت هستند.
به لحاظ مالی وضع تو عالی است و از سهم الارث کافی برخوردار هستی و در صورت بازگشت زندگی خوب و خوشی خواهی داشت.
درضمن به عظیم رشتی سلام برسون بگو یادته برادرت آمده بود پیشت، جوراب تورو بو میکشید… بگو همان برادر و تمام اعضای خانواده ات و مادر پیرت چشم انتظاری تو رو میکشند امیدوارم در اسرع زمان ممکن دل به دریا بزنید و به آغوش گرم خانواده یتان برگردید.
راستی انجمن نجات آلبانی مشتاقانه در انتظار شما هستند.
قربان همگی شما دوستان اسیرم
حمید حاجی پور




































