پیامی برای هم استانی خوبم محسن شجاعی

دوست خوبم محسن امیدوارم که سلامت و قبراق باشید. گاهی وقت ها که خاطرات زمانی که در سازمان بسر میبردم را در ذهنم مرور میکنم به خاطراتی فکر می کنم که ذهن مرا مشغول می کند و حسرت میخورم که چرا شما در آنجا مانده و خود را رها نکرده اید و در دنیای آزاد […]

دوست خوبم محسن امیدوارم که سلامت و قبراق باشید. گاهی وقت ها که خاطرات زمانی که در سازمان بسر میبردم را در ذهنم مرور میکنم به خاطراتی فکر می کنم که ذهن مرا مشغول می کند و حسرت میخورم که چرا شما در آنجا مانده و خود را رها نکرده اید و در دنیای آزاد بسر نمیبرید. اما میدانم در روزهایی نه چندان دور این اتفاق میمون رقم می خورد و دوباره در کنار هم به شوخی و گفتگو ایام را طی می کنیم و روزهای ناکامی و اسارت در تشکیلات رجوی را فراموش خواهیم کرد.

محسن جان آیا هنوز سیگار وینستون مقوایی میکشی؟ آیا بیاد داری از خانواده خود صحبت میکردی و از انسانیت و شجاعت آنان، درست میگفتی خواهرت بسیار پیگیر شما می باشد، همچنین برادرهایت جویای حالت هستند و منتظر برگشت شما.

دوست عزیز خوب میدانی که ماندن در آنجا چقدر بی ارزش است. پس دیگر جای درنگ نبوده و زودتر شرایط رهایی را فراهم کن و از این قفس رها شو که همه منتظرند، دنیای آزاد به شما سلام می کند.

دوست قدیمی شما غلامعلی میرزایی