ناقوس مرگ رجوی با حضور خانواده های خوزستانی
در حالی که به روزهای پایانی بستن اردوگاه جهل وجنایت رجوی نزدیک می شویم،خانواده های خوزستانی عازم عراق شدند تا ناقوس فروریختن تشکیلات جهنمی رجوی را بالای کمپ اشرف به صدا در آورند. صدای ناقوسی که گوش رجوی را کر خواهد کرد و خط بطلانی بر تمامی تشبثات و تلاشهای مذبوحانه رجوی را برای در هم شکستن ماهها رزم و تلاش خانواده های رنجدیده و متحصن در پشت کمپ برای آزادی فرزندانشان خواهد کشید.
سیل خروشان خانواده ها، ضامن نجات قربانیان رجوی
بسیاری از خانواده های دردمند و رنج کشیده قربانیان گرفتار در فرقه رجوی در پادگان اشرف در عراق، در روزهای پایانی ضرب الاجل تعیین شده از جانب دولت این کشور، از اقصا نقاط جهان به سمت این پادگان بسیج شده، این خانواده ها روز گذشته اقدام به یک راهپیمائی از ضلع شمالی پادگان تا ضلع غربی و دروازه اسد نمودند.
دو سال پشت سیمخاردارهای چهار لایه اشرف؛ «فقط میخواهم فرزندم را ببینم»
ثریا عبداللهی: به هر حال من ۲۰ سال زحمت بچهام را کشیدهام. میدانست که من با چه شرایطی او را بزرگ کردهام. نمیدانم چه بر سر او گذشت و چه تهدیداتی شد؟ اصلاً چرا تهدیدش کردند و چرا به این صورت به تلویزیون آورده بودندش؟ چرا او را بر علیه مادرش، مادری که جوانیاش را برای فرزندانش گذاشته، او را تحریک کرده بودند و چرا باید این جور صحبت کند؟ من تعجب میکنم.
حضور خانواده های فداکار آذربایجان شرقی در جمع متحصنین درب کمپ اشرف
به حول قوه الهی و در یک حرکت باشکوه و خداپسندانه و انسانی و باارزش , تعداد زیادی از خانواده های محترم آذربایجان شرقی برای پافشاری و اصرار بحق شان در انجام ملاقات با عزیزان شان در کمپ عراق نو (اشرف) و حضور در هر حرکت قانونی و اصولی برای محکومیت فرقه تروریستی مجاهدین خلق طی چند روز گذشته به خانواده های فداکار و متحصن درب اصلی اسارتگاه اشرف پیوستند.
بسیج خانواده ها به سمت پادگان اشرف در عراق
با نزدیک شدن پایان سال میلادی 2011 و اتمام ضرب الاجل تعیین شده از جانب دولت عراق مبنی بر اینکه سازمان مجاهدین خلق می بایست مقر فرقه ای خود در پادگان عراق جدید (سابقا اشرف) را ترک کرده و آنرا به مقامات عراقی تحویل دهد، فوجی از خانواده های دردمند و رنج کشیده که نگران حال عزیزان خود هستند به سمت پادگان اشرف بسیج شده اند. شمار این خانواده ها که از تمامی کشورهای دنیا از کانادا گرفته تا ایران حرکت کرده اند روز بروز بیشتر میشود.
خانواده های استان یزد برای دیدار با عزیزانشان راهی عراق شدند
خانواده های درد کشیده و زحمتکش استان یزد در تاریخ 27/9/90 راهی عراق شدند.این خانواده ها که هر کدام عزیزی در اسارت فرقه رجوی دارند با امید و آرزوی ملاقات با عزیزانشان و پیوستن به خانواده های متحصن در جلوی پادگان فرقه ای رجوی، راهی کمپ اشرف شدند. انجمن نجات برای این عزیزان که ماهها منتظر چنین لحظه ای بودند آرزوی موفقیت دارد. باشد که با باز شدن درب قلعه اشرف رجوی ملاقات خانواده ها با فرزندانشان محقق گردد.
حضور و سخنرانی اعضای سابق مجاهدین در میان خانواده های متحصن – قسمت اول
من اعتقاد دارم همینکه شما اینجا باشید همدیگر را ببینید و هم فکری بکنید و آنکس که داخل زندان فرقه هست پشت این دیوار هست بداند که چند نفر آن پشت هستند که منتظرش هستند این حداقلی هست که همیشه پس وجود داره، می توانید شما این را هم فراهم کنید حالا در رابطه با خوب بلندگو و شعار دادن در هر صورت منتهی تمام اقداماتی که به نظر من البته به اصطلاح کوچکتر از آن هستم که چیزی بگم همه کارهای ما در راستای یک روشنگری هست
سفر به سرزمین اسیرکش – قسمت سوم
از دوستان ما محمدحسین سبحانی به ایراد سخنرانی پرداخت و مواردی که در زندانهای مجاهدین بر او گذشته بود را شرح داد. از جمع خانواده ها نیز خانم ثریا عبداللهی به ایراد سخنرانی پر شور به همراه شعری در ارتباط با اسارت فرزندش اجرا نمود. از سخنرانان دیگر این کنفرانس هشدار و اعتراض، خانم مریم سنجانی بود و در همان حال مصطفی محمدی بدون رسیدن به سن سخنرانی و بی طاقت از آماده سازیهای دیگر، درد دل سوخته اش را عیان نموده
خاطرات سفر به اشرف – قسمت اول
وقتی شب فرا رسید در اطراف استراحتگاه قدم زدم اطراف قرارگاه را چک کردم مبادا تروریست های مجاهدین غافلگیرمان کنند هنوز باور نمی کردم اشرف چنین وضعیتی پیدا کرده است هیچ موقع اشرف را اینگونه در سکوت مرگبار ندیده بودم البته گاهی صدای بلندگو می آمد. ولی زمانی که من در اشرف بودم در واقع آنجا یک شهر به حساب می آمد زیرا رفت و آمد بسیاری در قرارگاه مشاهده می شد حتی درب اصلی همیشه شلوغ بود از کارگر تا متخصص در رفت و آمد بودند و کسی در اشرف جرئت نداشت
حضور خانواده های گلستانی برای چندمین بار در جلوی اسارتگاه اشرف
خانواده های داغدیده گلستانی به همراه خانواده های متحصن در جلوی اشرف در هفته اول از طریق بلندگوهای قرار داده شده با اسیران صحبت می کردند و از اضلاع مختلف در چهار گوشه پادگان رجوی پیام خود را به آنها می رساندند و حتی در یکی از روزها تا جلوی یکی از نگهبانیها در ضلع جنوبی پیش رفتند و از آن مزدوران فرقه رجوی آن پدران و مادران پیری را که تنها برای دیدن چند دقیقه ایی فرزندان خود به آن بیابان قدم گذاشته بودند را با فلاخن و کش کشی تهدید می کردند
اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی
با حضورخانواده ها دراطراف پادگان فرقه ای اشرف امید زندگی در ما بوجود آمد و ترس از بیرون از اشرف و عراقی ها که هر روز در گوشمان می خواندند کمتر شد و اطمینان نسبی حاصل کردیم که در بیرون از زندان اشرف زندگی دیگری وجود دارد. بلند گوهای خانواده ها تنها امید ما در این زندان بود. ما امیدواریم که تا رها شدن تک تک اسرای اشرف، حضور خانواده ها و صدای بلندگوهایشان پایان نیابد.
مصاحبه با دو تن از خانواده های قربانیان فرقه رجوی در مقابل کمپ اشرف ـ عراق
میگم بابا جونم دوست دارم سالهایی که تو را ندیدم، از همون که تو را ندیدم باز هم میگویم دوست دارم ولی برگرد برگرد به آغوش گرم خانواده ات بگذار من و برادرم پدر داشته باشیم، نگذار که زیر سایه کس دیگری باشیم فقط زیر سایه خودت باشیم. به پدرم میگم برگرده که دوست داره نوه هاش دختر خودم پسرم بچه های برادرم که نوه های که اون ندیده سالهاست، اونها آرزوی دیدنش را دارند میخوان توی بغلش بنشینند و اون هم نوازششون بکند.