هشدار خانم بتول سلطانی به قربانیان اسیر در اشرف و مجامع بین المللی و حقوق بشری
سفیر آمریکا از گروه مجاهدین خلق خواست تا با منحل کردن سازمانشان قبول کنند تا بعنوان پناهندگانی به دیگر نقاط خاک عراق منتقل شوند و سوال کرد که راه حل مجاهدین در صورتی که کشور سومی حاضر به پذیرش آنها نشود چیست اما محدثین سخنگوی رهبر این سازمان در مقابل سوال آنها گفت که جابجایی در داخل عراق به معنی درست کردن یک کمپ برای مردگان است و ساکنین کمپ ترجیح می دهند تا در اشرف بمیرند. این عین سخنان وی است.
مرگ مهدی افتخاری و ریاکاری مریم رجوی – قسمت اول
بعد از عملیات فروغ و شروع انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری اولین کسی که زیر بار نرفت مهدی افتخاری بود. ولی او نمی دانست به خاطر این مخالفت چه بهای گزافی را باید پرداخت کند. چون پر واضح بود مسعود سر زیاده خواهی و جاه طلبی خود با کسی شوخی نداشت. اینبار جای فرماندهان عوض شد و مسعود فرماندهی یک عملیات درون سازمانی را بر عهده گرفت آن هم برای از دور خارج کردن کسی که (مهدی افتخاری) تا فرق سر به او مدیون بود.
مهدی افتخاری (فرمانده فتح الله) که بود و چه شد؟
فرمانده فتح الله یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه بود که هم بند رجوی بود، رجوی با چند نفری که هم بند بود یا آنها را در عملیات ها به کشتن داد و یا در قرار گاه حبس نمود تا بتواند خود را قهرمان زندان کند و به بقیه نیروها بگوید که فقط من بودم که در زندان این گروه را رهبری کردم حتی ازهمبندی های موجودش در نشست های درونی استفاده می کرد و تلاش می کرد آنها را به ماموریت بفرستد تا آنها احساس نکنند که در آینده حذف فیزیکی می شوند، یکی از آن قربانیان فرمانده فتح الله بود.
درخواست خانم زهرا میرباقری از مجامع حقوق بشری
رهبران پادگان اشرف برادرم سید علیرضا میرباقری و2 خواهرم را به گروگان گرفتند و مانع خروج آنها و امدن به نزد من و مادرم که از بیماری قلبی و دوری فرزندانش زجر میکشد می شوند. بدینوسیله از تمامی مجامع حقوق بشری و سازمان ملل متحد صلیب سرخ جهانی پارلمان اروپا و بویژه دولت عراق برای آزادی آنها استمداد می طلبم.
زهرا میرباقری عضو برجسته مجاهدین از اردوگاه اشرف گریخت
“زهرا میرباقری” یکی از این افراد که عضو شورای فرماندهی اردوگاه اشرف و همچنین از اعضای اصلی گروه مجاهدین بود، در این کنفرانس مطبوعاتی گفت: بارها برای جدا شدن از سازمان (گروه مجاهدین) اقدام کردم و در پایان با همکاری نیروهای عراقی توانستم فرار کنم و به آزادی دست یابم.وی سپس با صدایی بغض آلود افزود: آنها بعد از آنکه از تلاش من برای جدایی مطلع شدند مرا شکنجه جسمی کردند و همین مساله سبب بیماری شدید من شد به طوری که تا مدت ها قادر به ایستادن یا نشستن به مدت طولانی نبودم.
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف ـ قسمت دوم
وقتی به درب اصلی اشرف یعنی ضلع غربی رفتیم همه جداشدگانی که آنجا بودند متنی را آماده کرده بودند تا حرف دل خود را برای بچه های داخل اشرف که هنوز قدرت تصمیم گیری و انتخاب ندارند و هیچ وقت نداشتند و همیشه کس دیگری یعنی مسعود رجوی برایشان تصمیم می گیرد از طریق بلندگو بگویند به محض اینکه بلندگو ها روشن شد از داخل اشرف هم بلندگوی آنها روشن شد و شعارهایی که قبلا ضبط کرده بودند را پخش می کردند تا پیام های ما را بچه ها در داخل اشرف نشنوند.
عراق: چهار تن دیگر از کمپ اشرف گریختند
العسکری چهار ایرانی را همراهی می کرد که به گفته وی از کمپ اشرف فرار کرده اند. وی در کنفرانس مطبوعاتی بغداد به خبرنگاران گفت که این ها در درون کمپ به گروگان گرفته شده بوده اند. وی گفت که عراق مدارک مورد نیاز آنها برای خروج از کشور را صادر خواهد کرد. العسکری گفت:”ما از داخل کمپ اطلاعات موثق داریم که بسیاری از افراد خواستار ترک محل هستند ولی تحت شانتاژ و تهدید رهبران گروه گرفتار مانده اند”…
اعلام جدایی آقای غفور فتاحیان از فرقه مجاهدین خلق در پاریس
من عمرم را آنجا گذاشتم بالاخره توانستم از آنجا فرار کنم واقعا یعنی سازمان یک حصارهای تشکیلاتی دارد آنجا که اصلا به این آسانی ها نیست کسی بخواهد مثلا من امروز بگویم فردا از آنجا بروم اینطوری نیست من وقتی که آنجا بودم می دیدم کسی که آنجا اعلام بکنه یعنی لحظه اش را داشته باشد مثلا جدا بشود از این سازمان لحظه اش را داشته باشد برود این لحظه اش را بگوید یا بنویسد و بگوید آقا من این سازمان را نمی خواهم و نمی خواهم اینجا بمانم اینطوری نیست کاری باهاش می کنند دیگه اسم نیاورد که من می خواهم از اینجا بروم
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف
متاسفانه روز اول خیلی سخت بود چون خاطرات بد و تلخ سالیان دراز که در اشرف زندانی بودیم را برایمان زنده می کرد ولی چون هدف و مقصود داشتیم رفته رفته سختی ها دور ریخته می شد، بی تابی می کردیم که هر چه زودتر بچه های اسیر نیز مثل ما از نعمتها و شیرینی های پشت سیاج اشرف بهره مند شوند و ما شادیهای خود را با آنها تقسیم کنیم چون به معنای واقعی کلمه ما جدا شده های مجاهدین بهتر از هر کس دیگر می دانستیم که فرق این طرف سیاج و سیم خاردارها با آن طرف (درون اشرف) چیست.
خاطرات مریم سنجابی از جداشده های فرقه رجوی
من نمی دانم چی شد با اینکه یه روزی عاشق تحصیل بودم و همیشه توی درس و تحصیل هنرجوی ممتازی بودم و میخواستم ادامه تحصیلم رو بدهم تحت تاثیر فرهنگ و محیط و شرایط و… بهتره بیشتر از همه با خودم رو راست باشم اسیر نادانی خودم شدم و و بخاطر کم تجربه گی ام یکهو مسیر زندگی ام کاملا تغییر کرد و روزی متوجه شدم تمام عشق و آرمانم سازمانی فرقه گونه شده
مرگ مشکوک مهدی افتخاری
افتخاری که در تابستان سال 1360 فرماندهی عملیات خروج بنی صدر و مسعود رجوی از ایران را برعهده داشت، بعد از فعالیت های مختلف نظامی و امنیتی در ارتش آزادیبخش رجوی بدلیل مخالفت آشکار با نقش دیکتاتوری و رهبری مطلقه رجوی به پائین ترین رده سازمانی یعنی هوادار سقوط کرد و بدستور مستقیم رجوی به آشپزخانه و باغبانی در اشرف گمارده شد. با وجود همه تحقیرها و فشارها مهدی در مقابل مسعود رجوی ایستاد و تسلیم انقلاب ایدئولوژیک وی نشد. بعد از انقلاب ایدئولوژیک رجوی نشستی نبود که رجوی مهدی را بلند نکند و مورد استهزا و تحقیر قرار ندهد.
از شنیدن مرگ مهدی افتخاری دلم به درد آمد
درمدت کوتاهی بعد درسرفصل به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک وبا شروع نشستهای مغزشویی والقائات فکری درخصوص ضرورت شکل گیری ازدواج تشکیلاتی مسعود ومریم درسال 64 ناصررا درموضع مسئول نشست به اتفاق جمعی دیگرازفرماندهان دیدم که قراربود سایرین را درفهم تصمیم ایدئولوژیکی مسعودخان بانقلاباند یعنی که مغزشویی کند. ولیکن قیافه اش وسکناتش دیگرآن ناصرسابق نبود وبتدریج روبه خمیدگی میرفت