جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
پیام هادی شبانی به اسماعیل رجایی 13 اسفند 1403

پیام هادی شبانی به اسماعیل رجایی

من هادی شبانی هستم پیامی داشتم برای دوست خوبم اسماعیل رجایی. اسماعیل جان من و تو از بچگی با هم بزرگ شدیم. وارد سازمان شدیم ولی من از سازمان مجاهدین جدا شدم و آمدم ایران تشکیل خانواده دادم. درس خواندم و آزادی و رهایی خودم را بدست آوردم ولی تو هنوز در قید و بند […]

هادی شبانی: برای دوست عزیزم اسماعیل رجایی 30 دی 1403

هادی شبانی: برای دوست عزیزم اسماعیل رجایی

من و اسماعیل رجایی از دوران کودکی با هم بزرگ شدیم و با هم درس خواندیم و بازی های کودکانه ای در محل مان داشتیم و با هم به سازمان مجاهدین پیوستیم. در مقاطع مختلف با هم در ستادهای گوناگون بودیم و محفل های خودمان را داشتیم و همیشه سر مسائل مختلف با هم حرف […]

دیدار اعضای انجمن نجات مازندران با برادر اسماعیل رجایی 03 تیر 1403

دیدار اعضای انجمن نجات مازندران با برادر اسماعیل رجایی

روز پنج شنبه 31 خرداد 1403، اعضای انجمن نجات مازندران به دیدار یحیی رجایی، برای اسماعیل رجایی در شهر تنکابن رفتند. اسماعیل رجایی از افراد گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق است و اجازه ارتباط با خانواده را ندارد. برادر اسماعیل رجایی سالهاست که پیگیر وضعیت سلامت اوست و در تلاش است تا به طریقی بتواند […]

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت پایانی 09 اردیبهشت 1403

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت پایانی

در قسمت قبل از وصل شدنمان به سازمان مجاهدین خلق گفتم و اینکه در درون سازمان چقدر با هم حرف می زدیم. یادم هست بهترین دوران من و اسماعیل در سازمان زمانی بود که در اشرف با هم بودیم و برای بیگاری و درست کردن پارک اشرف به آنجا می رفتیم. اسماعیل تو در کارهای […]

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم 08 اردیبهشت 1403

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم

در قسمت قبل روند آشناییم با مسائل سیاسی را بیان کردم و توضیح دادم که چگونه من و اسماعیل در جستجوی راهی برای برقراری ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بودیم. در شرایطی که ارتباطی نداشتیم سعی می کردیم با اسماعیل و فریدون سه نفره با اکیپ های چند نفره به کوه های شهسوار مانند دو هزار […]

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول 05 اردیبهشت 1403

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول

من این خاطرات را به این خاطر به رشته تحریر در می آورم تا به دوست خوبم اسماعیل رجایی بگویم جایی که شما قرار دارید اصلا جایگاه خوبی نیست و هم چنان بر طبل توخالی دروغ های رجوی می کوبید. البته شما را مقصر نمی دانم چون می دانم که رجوی به شما و بقیه […]

نامه هادی شبانی به اسماعیل رجایی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 03 اردیبهشت 1403

نامه هادی شبانی به اسماعیل رجایی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

در سایت های فرقه رجوی نامه ات در مورد خودم را دیدم و مطالعه کردم. وقتی عکست را دیدم ابتدا تو را نشناختم چون بسیار پیر شدی و به رجوی لعنت فرستادم که با تو و امثال تو چه کرده است. اسماعیل جان، من باور دارم چیزی هایی که درباره ام نوشتی، نظر خودت نیست. […]

خاطره ای از اسماعیل رجایی، اسیر در بند فرقه رجوی 02 اردیبهشت 1403

خاطره ای از اسماعیل رجایی، اسیر در بند فرقه رجوی

اخیراً مطلبی را سایت فرقه مطلبی به نام اسماعیل رجایی درج شده که خاطره ای را به یاد من آورد: در سال 1373 برادر اسماعیل رجایی به نام یحیی رجایی به سازمان پیوسته بود. من آن موقع در ستاد تشکیلات کار می کردم و در قرارگاه اشرف قسمت ضلع شرقی که به اسکان معروف است […]

پیام نوروزی هادی شبانی برای اسماعیل رجایی گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق 14 فروردین 1403

پیام نوروزی هادی شبانی برای اسماعیل رجایی گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق

با سلام و تبریک سال نو امیدوارم حالت خوب باشد. من همیشه به یاد تو هستم. وقتی برادرانت را در تنکابن می بینم همیشه جویای حال تو می شوند و همیشه آرزو می کنند که شاید روزی دوباره تو را در آغوش بگیرند. اسماعیل جان من و تو از زمان کودکی با هم بزرگ شدیم […]

دیدار مسئول انجمن نجات مازندران با برادر اسماعیل رجایی 20 دی 1402

دیدار مسئول انجمن نجات مازندران با برادر اسماعیل رجایی

روز چهارشنبه 13 دی 1402 هادی شبانی مسئول انجمن نجات مازندران با یحیی رجایی برادر اسماعیل رجایی از افراد گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق دیدار و گفتگو کرد. در این دیدار که در شهر تنکابن، شهر محل سکونت آقای رجایی برگزار شد، هادی شبانی خاطرات مشترک خود با اسماعیل رجایی در شهر تنکابن را بازگو […]

نامه یحیی رجایی به برادرش اسماعیل رجایی در کمپ اشرف ۳ 01 شهریور 1402

نامه یحیی رجایی به برادرش اسماعیل رجایی در کمپ اشرف ۳

داداش جان سلام من سالها پیش برای دیدار با تو به اشرف آمدم اما مسئولین سازمان مجاهدین، به من اجازه دیدار ندادند. نه تنها به من ، به هیچ کدام از خانواده ها چنین اجازه ای ندادند. هم متعجب شدم و هم غمگین و عصبانی. چرا نباید برادرم را بعد از سالها ملاقات کنم؟ واقعا […]

blank
blank
blank