پیامد حمایتهای غرب از تروریست های مجاهدین
بتول سلطانی با اشاره به بازداشت محمدعلی جابرزاده انصاری و هادی روشن روان 2 تن از اعضای ارشد سازمان مجاهدین از سوی انترپل در هلسینکی فنلاند گفت: این دو تن از افراد قدیمی و کهنهکار سازمان و از پیشقراولان ماموریتهای خارج از عراق مجاهدین هستند تا جایی که من از آنها شناخت دارم و با محمدعلی جابرزاده معروف به قاسم کار کردهام و او نیروی تحت امر من بوده است میدانم که او و همراهش از نیروهای بسیار وفادار به سازمان و فوقالعاده قابل اطمینان و به شدت مورد اعتماد شخص مسعود رجوی هستند.
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت ششم
بحثی در سازمان هست که مسئولی که از بابت تحت مسئول اش غافل بشود و نفهمد که تحت مسئول اش بریده یا مسئله دارد و آن فرد فرار کند آن مسئول خلع رده می شود. یعنی بدترین و بیشترین توبیخ ها و برخوردها و دعواها و جنجال ها سر مسئولی است که نفهمد تحت مسئول اش مشکل دارد حتی رجوی در یکی از پیام های اش خطاب به شورای رهبری گفته بود، حتی اگر شماها روزی دو بریده داشته باشید این خیلی ارجح بر این است که در سال یک فراری داشته باشید.
اخلاق ماکیاولیستی مجاهدین در برخورد با امپریالیسم
چرا افراد باید فقط از بوق سازمان اخبار را گوش بدهند؟ یعنی این قدر محیط بسته و محصور است. حالا فرض کن یک امکانی باز شود و چشم این افراد درون سازمان که محصور هستند، باز شود، به همان چهار تا عراقی باز می شود. به اینکه یک مرتبه بچه های سازمان می بینند، آقای که تا آلان می گفته؛ امپریالیست و فلان و حتی اینکه کف و دست می زدند سر اینکه برج های دوقلو رفت به هوا (انفجار برج های دو قلو در آمریکا در 11 سپتامبر 2001) تا جایی که آقای رجوی داد زد و گفت: اینکه اسلام ارتجاعی اش بوده، این کار را کرد. حالا ببینید اسلام انقلابی اش چکار می کند و ببینید چه پتانسیلی در درون شما هست که هنوز محبوس است و آزاد نشده است.
ناگفته هائی از قلعه ای به نام اشرف
با فرصت طلبی گفتند زمان جنگ است و ما نمی توانیم بچه نگه داریم و به این ترتیب با یک شانتاژ دیگر، بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و به این ترتیب یک طرح خائنانه ای بود که به این صورت انجام گرفت و حتی خودشان گفتند این بهانه خوبی است تا از دست بچه ها خلاص شویم. و بحث تا اینجا پیش رفت و مطرح شد. و به این ترتیب بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و هدف شان این بود که افراد به صورت هر چه تمام وقت تر و حرفه ای تر بمانند و مسعود در اوج شیادی محاسبه کرده بود در شرایطی که بچه ها باشند چه انرژی کلانی توسط این بچه ها گرفته می شود.
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت سوم
من خیلی انگیزه داشتم که در این مسیر کمکی کرده باشم چون می دیدم در سازمان هنوز که هنوز است به چه شیوه هایی حتی با فریب کاری و سوء استفاده از روابط عاطفی، جوانان این مملکت را به دام می اندازند و می برند ناخواسته راه ها و پل های پشت سرشان را خراب می کنند و اگر کسی هم بخواهد از اینها جدا بشود، آینده سوزش می کنند که آینده ای نداشته باشد و این فرد مجبور بشود تا آخر عمرش را در سازمان بماند.
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت دوم
مسعود رجوی می خواست بفهمد من چرا ناراحت هستم و می خواست بداند مشکلم چیست. من آن موقع درد بی درمانم را نمی گفتم. خیلی ناراحت بودم و خیلی از چیزهای سازمان برای من سوال شده بود که احساس می کردم همه زندگی ام را باخته ام. زندگی ام را تلف کرده ام و ما به دنبال هیچ و پوچ هستیم و حتی می دیدم که او به اصولی که خودش دارد هم پایبند نیست. مثلا ما آن موقع ها خیلی داعیه ضد امپریالیستی داشتیم، در حالی که من می دیدم چگونه در قرارگاه اشرف برای آمریکایی ها فرش قرمز می انداختند
جزییات تازه از عقیم سازی زنان عضو فرقه رجوی
یک عضو جداشده از مجاهدین مستقر در عراق گفت: سازمان مجاهدین در برنامهای حساب شده اقدام به جراحی رحم زنان تحت عناوین مختلف میکنند و زنی که این عمل را انجام دهد به مرحله رسیدن به قلهآرمانی ارتقاء میدهند و تاکنون اقدام به عقیم کردن 150 زن کردهاند.
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت اول
بتول سلطانی، زنی که اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه اسارت در فرقه آزاد شده، زمانی که پدرش فراق او را تاب نیاورده به دیار باقی شتافته، مادرش اندوه رفتن شوی را با فراق دلبندش تا اکنون آمده، تاب آورده، اما اکنون… این آمده در یک دور تسلسل پای در جای پای مادر و چشم به راه انتظار فرزندان گمشده اش در غربت اروپا، بایستی همه آن سال های انتظار و اندوه و فراق مادرانه را تا وصال دیگری تجربه و تاب بیاورد.
در خدمت خانم سلطانی در استانبول
خانم سلطانی در پایان ابراز امیدواری نمودند که با کمک بیشتر کشورهای همجوار عراق و افراد و سازمانهای خیری که تا بحال بنیاد خانواده سحر را تا این نقطه مورد حمایت خود قرار داده اند بتوان از این پس انتظار امنیت بیشتری را برای نجات یافتگانی که راهی کشورهای اروپایی شده اند تضمین نمود. ایشان همچنین خروج نام سازمان مجاهدین از لیست کشور بریتانیا را به فال نیک گرفته و خواستار فشار ارگانهای حقوق بشری بر این کشور جهت دادن پناهندگی به کسانی شد که بمدت سی سال در راستای منافع کشورهای متخاصم با ایران دست به مبارزه مسلحانه زده اند.
مصاحبه بنیاد خانواده سحر با خانم بتول سلطانی – قسمت دوم
در مقابل تمامی حرفهای آنها من یک حرف بیشتر نداشتم. اصرار داشتم که تنها میخواهم با حسین بدون واسطه صحبت کنم و رد بچه هایم را میخواهم. صراحتا به آنها گفتم که سر سوزنی به سازمان مجاهدین خلق اعتماد ندارم و پولش را هم نمیخواهم و پایم را هم به قرارگاه نخواهم گذاشت. گفتم که شما میگویید به حسین فرمان خواهید داد با من زندگی کند و فرزندانم را نزد من خواهید آورد ولی طی این چند روز و اینهمه تماس که گرفته اید حتی حاضر نشده اید یک بار حسین را پای خط بیاورید و یا امکان تماس من با دختر و پسرم را فراهم کنید.
استمداد یک مادر دردمند از تمامی ایرانیان مقیم خارج از کشور
خانم بتول سلطانی، همانطور که در مصاحبه اش با سایت بنیاد خانواده سحر و همچنین دادخواهی خود به مقامات قضایی عراق اشاره کرده است، حدود 17 سال پیش دختر و پسر خود را با اجبار سازمان مجاهدین خلق از خویش در عراق جدا کرده و توسط مسئولین سازمان به اروپا فرستاده است. تا جایی که وی اطلاع دارد دخترش هاجر مرادی با نام مستعار ستاره خبازان در سوئد و پسرش میعاد مرادی با نام میلاد در هلند اقامت دارند. خانواده سحر در عراق از تمامی ایرانیان انسان دوست در هر کجا که هستند درخواست دارد تا هر رد و نشانه ای از آنها دارند به آدرس های اینترنتی بنیاد سحر ارسال نمایند.
دادخواهی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، به مراجع قانونی و قضایی عراق
بعدا مطلع شدم که دخترم با نام مستعار ستاره خبازان در سوئد و نزد یک خانواده ایرانی در جنوب این کشور اقامت گزیده و در حال حاضر در شمال این کشور در دانشگاه تحصیل میکند و اما پسرم توسط یک خانواده از عراق به هلند برده شد که بعد از مدتی او را گرفته و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها دچار مشکل شده و وی را به یتیم خانه تحویل دادند که در حال حاضر نهایتا در یک مرکز نگهداری از جوانان در هلند اقامت دارد. من هیچگونه رد و آدرسی از آنها ندارم و حتی نمیدانم تا چه حد مرا میشناسند. سازمان اطلاعی از آنها به من نداده و امکان هیچگونه ارتباطی را با آنها ندارم.