جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه عسگر نجف زاده به برادرش قاسم نجف زاده در کمپ آلبانی 18 تیر 1404

نامه عسگر نجف زاده به برادرش قاسم نجف زاده در کمپ آلبانی

سلام قاسم جان امیدوارم که حالت خوب باشد و بیاد خانواده ات باشی و فراموش نکرده باشی. قاسم جان همین الان آقای پوراحمد دو قطعه عکس ازتون بهم داده که خیلی خوشحال و ذوق زده شدم و با چشمانی اشکبار افسوس خوردم ای کاش مامان زنده بود و عکسهایت را می‌دید… آره قاسم جان مامان […]

نامه عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده 22 اردیبهشت 1403

نامه عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده

قاسم جان سلامت میکنم و خیلی دوستت دارم و به یادت هستم. روز و روزگارمان خوب است و در سلامت هستیم. الحمدلله قاسم جان. من در کار طلا فروشی در رشت هستم و شکر خدا زندگی می چرخد. چقدر دوست دارم بعد از سالها دوری و بیخبری، با جدایی از رجویها پر بکشی و بیایی […]

چند کلامی با برادر اسیرم قاسم نجف زاده 08 اسفند 1402

چند کلامی با برادر اسیرم قاسم نجف زاده

قاسم جان سلام.‌ انشاالله که سلامت و تندرست باشی و ما را فراموش نکرده باشی. ما همه خوبیم و در انتظار خبرهای خوب و خوش از تو هستیم. قاسم جان مامان بعد از انتظاری ۳۰ ساله در بهار ۱۳۹۸ دار فانی را وداع گفت و ما را تنها گذاشت. هیچوقت یادم نمیرود پیشتر از آن […]

blank
blank
blank