مستند زیر پوست اشرف – قسمت اول
فیلم مستند زیر پوست اشرف بازدیدی از اردوگاه متروک شده اشرف همراه با اعضای جدا شده از مجاهدین و شرح خیانت های رهبران این سازمان می باشد. در این مستند تعدادی از جدا شدههای مجاهدین در راهروهای پادگان اشرف در مقابل دوربین از خاطرات خود در این سازمان تروریستی صحبت میکنند و رنج و ستمی […]
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و هشتم
مریم رجوی علیرغم ادا و اطوارهای دموکراسی مابانه و سخنرانی های آتشین و ایجاد حلقه حامی سیاسی از بازنشسته های دولتمردان سابق در آمریکا و اروپا که با هزینه های سرسام آور بدست آمده بود نتوانست نظر دولت های غربی را نسبت به گروه تروریستی مجاهدین در قامت یک آلترناتیو جلب کند. لذا رجوی در […]
شاهدی بر جنایت رجوی علیه خانواده ترابی
دستگاه تبلیغاتی رجوی ها باز شروع به لجن پراکنی علیه انجمن نجات کرده اند. داستان اصلی این است که چرا به مسئله مرگ قربانعلی ترابی پرداخته می شود؟ اخیراً فرزند قربانعلی ترابی به نام محمد رضا ترابی خواستار پیگیری مرگ پدرش توسط فرقه رجوی شد. اما رجوی ها سر این داستان باز به نشخوار یک […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت پنجم
در قسمت قبل گفتم زنی که روی صندلی در ابتدای سالن نشسته بود و بر تمام سالن نظارت میکرد، مرد حدودا 40 ساله ای را پیش من که به میزهای مختلف سرک میکشیدم تا علت نیآمدن برادرم سید مرتضی را بپرسم، فرستاد و او علت جنب و جوش مرا جویا شد… *** در آستانه ی […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت چهارم
در قسمت قبل گفتم که به سالنی در سمت راست هدایت شدیم که تعدادی از زنان برپشت میزها نشسته بودند و ضمن رویت قیافه هایمان ، به لیست هایی که در دست داشتند، نگاه می کردند و اجازه ی خروج و رفتن بسوی اتوبوس هایی که ما را به سمت سالن اجتماعات که بشکل سینما […]
از آغاز تا پایان فریب بزرگ – قسمت دوم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که پس از ساعتی وارد محلی شبیه پادگان نظامی شدیم و پس از پذیرایی در سالن غذاخوری به سمت استراحتگاه هدایت شدیم که در این استراحتگاه نیز تعداد زیادی ایرانی بودند که مدتی بعد متوجه شدم آنها هم مانند من از کشور ترکیه، پاکستان، امارات و ایران به اینجا […]
چی می خواستم و چی شد – قسمت اول
با هزاران آرزو در سال 64 وارد عراق شدم و در رابطه تنگاتنگ با تشکیلات سازمان قرار گرفتم و بعد از دیدن آموزش های اولیه وارد یکانها شدم. چون در قسمت دانشگاه چریک شهری بودم از بقیه افراد سازمان جدا بودیم و بعد از مدتی در پایگاه های مختلف در رابطه نزدیک با اعضای سازمان […]
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت دوازدهم و پایانی
در قسمت یازدهم توضیح دادم که شب بعد از شام در حضور نفرات یگان، من پدر، مادر و برادرم را به محل اسکان برگرداندم، مادرم در طی مسیر فقط اشک می ریخت ، وقتی هم سئوال کردم که مادر جان برای چه گریه می کنی؟ گفت گریه ی خوشحالی است . آن شب مادرم کنارم […]
ربات هایی که پای هیچ ایستاده اند
بی گمان قصه اردوگاه اشرف برای نسلی که روزگاری را با آن ها گذرانده، تلخ و نامیمون اما برای نسل جدید یک تلنگر است. چرا که از این دست فرقه ها در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و … همیشه در تاریخ وجود داشته و خواهد داشت. فرقه هایی که با شعارهای جذاب و […]
خاطرات مجتبی نوری در کنار پادگان اشرف
با سلام به تمامی خانواده های رنج کشیده از مناسبات فرقه رجوی من مجتبی نوری هستم. برادر من حمید رضا نوری چندین سال است در سازمان مجاهدین است. ما خانواده ها نبایستی بگوییم سازمان مجاهدین بایستی بگوییم فرقه رجوی . دورانی که فرقه رجوی در عراق بود خانواده ها به عراق سفر می کردند. از […]
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت ۶
در قسمت پنجم توضیح دادم که بعد از قضایای مزار مروارید در اشرف، از یکی از خیابان های اشرف به همراه خانواده ام که عبور می کردیم تعدادی از بچه ها مشغول علف کنی بودند، توقف کردم و …… *** معمولا در حاشیه ی خیابان های اشرف، همه ساله علف های زیادی رشد می کرد […]
چو اشرف نباشد تن بردهها مباد
در تمام مدتی که رجوی در سال های بعد از سقوط صدام حسین دیکتاتور سابق عراق در مقر موسوم به «اشرف» حضور داشت حتی یک نمونه پیدا نمی کنید که به صورت مسالمت آمیز و بدون خونریزی پیش رفته باشد. رجوی در دورانی که دولت عراق اصرار داشت باید عراق را ترک کنند شعار داد […]